برگزیدن دهگانان بدست انوشیروان دادگر

بيست و ششم ژانويه سال 560 ميلادي (چهار روز مانده به جشن سده) خسروانوشيروان شاه ساساني ايران در ديدار خود با موبدان و بزرگان ايران در تالار تيسفون (ايوان مدائن) براي اطلاع از چگونگي برپايي مراسم جشن سده آن سال كه پنجاه روز پيش از نوروز برگزار مي شود به آنان گفت كه تصميم گرفته است كه براي هر روستاي ايران يك «دهگان (دهقان)» انتخاب شود و تنظيم امور روستا، جمع آوري ماليات، معرفي سرباز هنگام ضرورت، پرورش اسب براي فروش به ارتش و داوري براي حل اختلاف برزگر و ارباب زمين به او واگذار شود و چنين فردي بايد هم برزگر باشد و هم صاحب زميني كه در آن كشت مي كند (خرده مالك) تا با مشكلات هر دوطرف آشنا باشد.به علاوه او بايد لايق، منصف، امين و راستگو و مورد اعتماد بيشتر ساكنان روستا باشد و اگر روستا كوچك است؛ چند روستاي مجاور هم يك دهگان داشته باشند. اين دهگان يك تكليف عمومي هم دارد و آن گزارش وضعيت محصولات روستا، و نارضايي هاي محلي و ستمگري و اجحاف مقامهاي دولتي و اربابان به نمايندگان شخص اوست كه در هر گوشه و كنار كشور در دسترس خواهند بود. اين دهگانان بركنار نخواهند شد مگر اين كه درستي و كفايت خود را از دست بدهند. وظيفه ميهني اين دهگانان اين است كه بدون چشمداشت بكوشند كه توليدات روستا سال به سال افزايش يابد و همچنين بتوانند هنگام بروز خطر با بسيج مردان روستا، در کار دفاع مشارکت كنند.
اين تصميم كه شرح آن در دائرة المعارف دمكراسي آمده است به اجرا درآمد و به تدريج جزيي از فرهنگ روستاهاي ايران و يك آيين ماندگار شد.
درميان سران ايران باستان، خسرو انوشيروان از لحاظ سازماندهي و تنظيم امور قضايي و اداري، وضع ضوابط و سامان دادن به امور مالياتي، ايجاد دارالترجمه و دارالتحرير به منظور ترجمه و تحرير كتاب، و تشويق ورزش و سرگرمي هاي سالم رهبري ممتاز و شاخص است. مورخان اورا به دليل توجه به امور قضايي و احقاق حق و رسيدگي مستقيم به مشكلات مردم و آگاه شدن از درد دل آنان رهبري كه به پيشبرد تمدن بشر كمك بسيار كرد توصيف كرده، «دادگر» لقب داده و «انوشيروان دادگر» خطاب مي كنند.

درگذشت و خاکسپاری کورش بزرگ

کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از - او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید ( به نقل از هرودوت تاریخ نویس یونانی  )  . در زمان کورش خشکیهای شناخته شده روی زمین 50 میلیون کیلومتر مربع بوده است .

از 148.822 میلیون کیلیومتر مربع کنونی . که از این 50 میلیون کیلومتر مربع تنها 11 میلیون آن جهان متمدن بوده است و بقیه آن وجود مادی نداشته است که کورش شاهنشاه بزرگ ایران زمین موفق شده بوده از این 11 میلیون کیلیومتر مربع جهان متمدن آن زمان 8 میلیون کیلیومتر مربع را از آن ایران کند و خود پادشاهی شود که بر 8 میلیون کیلیومتر مربع حکمرانی میکرد . او پس از 28 سال سلطنت پر افتخار در راه سر افرازی وطتش ایران زمین کشته شد  .
معتبرترین سند در باره مرگ کورش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آن اقتباس کرده است . طبق گفته های هرودوت :  کوروش در اواخر عمر براي آرام کردن نواحي شرقي کشور که در جريان فتوحاتي که او در مغرب زمين داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسايگان شرقي قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگيده است. بسياري از مورخين ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگي که با قبيله  ماساژتها ( يا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهيم باستاني پاريزي در مقدمه اي که بر ترجمه ي کتاب « ذوالقرنين يا کوروش کبير » نوشته است ، آنچه بر پيکر کوروش پس از مرگ مي گذرد را اينچنين شرح مي دهد  :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمين سكاها خود بحثي ديگر دارد. بر اثر حمله ي كمبوجيه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پايتخت پريشان شد تا داريوش روي كار آمد و با شورش هاي داخلي جنگيد و همه ي شهرهاي مهم يعني بابل و همدان و پارس و ولايات شمالي و غربي و مصر را آرام كرد. روايتي بس موثر هست كه پس از بيست سال كه از مرگ کوروش مي گذشت به فرمان داريوش ، جنازه ي کوروش را بدينگونه به پارس نقل كردند

ادامه نوشته

خیزش مرداویج گیل و اسفار دیلمی

پس از تاختن اسکندر مقدونی به مرزهای ایران و فروپاشیده شدن فرمان‌روایی هخامنشیان و روی کار آمدن فرمان‌روایی نیمه ایرانی/یونانی سلوکی -که به وارونه‌ی باور همگان- این دو فرهنگ تاثیر دو سویه‌ای بر هم داشتند و تنها تاثیر از سوی فرهنگ هلنی نبود بل‌که از سوی ایرانیان نیز فرهنگ یونانی هناییده شد; اشکانیان روی کار آمدند و عنصر بیگانه را از کشور ایران بیرون رانده و یک فرمان‌روایی کاملا ایرانی برپایه‌ی دین، آیین و زبان ایرانی در ایران برپا ساختند.

اشکانیان اندیشه‌ی بازپس گیری گستره‌ی مرزی ایرانی زمان هخامنشیان را  در سر داشتند و به شیوه‌ی شاهان هخامنشی رفتار می‌کردند (همان گونه که اسکندر چنین می‌کرد).
پس از روی کار آمدن ساسانیان و برکناری اشکانیان و فرمان‌روایی شاهَکان، همین راه دنبال شد و سرانجام این رویا -یعنی باز پس گیری مرزهای هخامنشیان- در زمان ساسانیان به سرانجام رسید و ایرانیان بار دیگر سَروَر و سرآمد جهانیان شدند با این تفاوت که این بار قدرت بزرگی همانند دولت روم را در کنار خود می‌دیدند. ولی سرانجام  درگیری 400 ساله‌ با ترکان و هر آینه اقوام آریایی تبار -به اصطلاح تورانی- از شمال و شرق مرزها و درگیری پیاپی با ارتش روم و فشارهای دولت چین، درگیری درونی و در پایان رخنه‌ی دین زرتشتی و موبدان در دستگاه سیاسی باعث شد تا سرانجام این شاهنشاهی بی همتا از دید توان جنگی، اقتصاد، هنر و فرهنگ و... روز به روز سست و سست تر شده و به دست اعراب بیابان نشین برافتد.

ادامه نوشته

رستم شاهنامه افسانه نيست

با درود بر گرامیان
پس از شکست کرزوس پادشاه لیدی از کوروش کبیر شهر سارد پایتخت کشور لیدی به محاصره ی ایرانیان در آمد و چهارده روز آن محاصره به طول انجامید و سر انجام در شب پانزدهم مردی به اسم رتس تهم که از سربازان سپاه کوروش کبیر بود داوطلب شد که از حصار شهر سارد بالا برود ودروازه را بگشاید تا سپاهیان کوروش بتوانند وارد شهر شوند.لازم به ذکر است که نم پدر رتس تهم زیله یا زایله بود.حالا خودتان قضاوت کنید که آیا این رتس تهم که نامش مانند همان رستم قهرمان شاهنامه است نمیتوانند یک شخص باشند با توجه به اینکه نام پدر او نیز زیله یا زایله بوده که با این حساب زیله هم همان زال پدر رستم خواهد بود و چون به کار بردن رتس تهم و زیله در شعر وزن آن را به هم میزد آیا رتس تهم وزیله همان رستم و زال نمیتوانند باشند؟این را گفتم تا دلیلی بر آن باشد که شاهنامه افسانه نیست تمامش واعیت دارد.حالا برویم سراغ ماجرا.بعد از اینکه رتس تهم داوطلب شد که از حصار شهر بالا برود با مخالفت کوروش کبیر مواجه شد ولی با پا فشاری رتس تهم کوروش نیز موافقت کرد که او از حصار بالا برود.سپس رتس تهم طناب خود و گرز پانزده کیلویی خود را برداشت تا از حصار بالا برود هنگامی که او داشت شرایط حصار را بر رسی میکرد دید که کلاه خود یکی از سربازان لیدیایی که روی حصار بود بر زمین افتاد و دید که آن سرباز پایش را روی تخته سنگ های کنار حصار گذاشت و پایین آمد.رتس تهم بلافاصله کمان خود را برداشت وتیری در آن نهاد تا به سمت سرباز لیدیایی روانه کند لی ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد که آن مرد را زنده بگذارد تا راه بالا کشیدن را بفهمد.سرباز لیدیایی وقتی کلاهش را برداشت داشت ا حصار بالا میکشید که ناگهان تیر رتس تهم به او بر خورد کرد و او بر زمین افتاد و جان باخت

ادامه نوشته

دانش مداری در ایران باستان

تا آنجا که می توان به گذشته رفت، نخستین جایگاه های دانش در جهان باستان مصر، بابل و ایلام بوده اند که در میان آنها بابل اهمیت ویژه ای یافت. ایلام نخستین دولتی است که در هزاره ی چهارم پیش از میلاد مسیح بازرگانی میان کشوری را پدید آورد و این کار پیشرفت در دانش های کاربردی  چون کاشی سازی و شیشه گری را موجب شد.  ورود ایرانیان به ایران و آمیزش با مردم بومی آن و همچنین اشنایی با فرهنگ ایلامی و از این ها گذشته آموزه های زردشت پیامبر بزرگ ایران باستان در بزرگداشت راستی و حقیقت گرایی، ایرانیان را به دانش آموزی فرا می خواند.

 

بنیاد فلسفه ی جهان از آموزه های زردشت سرچشمه می گیرد و این حقیقتی است انکار ناپذیر.  ایرانیان با بهره گیری از آموزه های زردشت به استدلال و منطق رو آوردند. تاثیر پذیری پلاتو(افلاطون) از فلسفه و نظام اجتماعی ایران برکسی پوشیده نیست. از هرمیپوس یونانی نقل شده که: اوستا به یونانی برگردانده شده بود و گویا بسیاری از فرزانگان یونانی از جمله افلاطون آن را خوانده بودند. سیسه رو نویسنده ی رومی کتاب " ماهیت بد و خوب" خود را برپایه ی آیین زردشت و باورهای او نگاشته است.و درکتاب دیگرش "درباره ی درستی" بسیاری از آموزه های زردشت را رونویسی کرده است.

ادامه نوشته

اسب سواری در ایران باستان

از زمانیکه اسب توسط انسان رام شد، از آن برای سواری، بارکِشی و مسابقه استفاده می شود. اسب از چهارپایان مورد علاقه ایرانیان از زمانهای دور بوده است. اطلاع درستی از نحوه تربیت اسب و چگونگی استفاده از این حیوان قبل از ورود آریاییها در دست نیست.

 

اقوام آریایی در مدت زمانی در حدود هزار سال از شمال شرقی و شمال غربی به ایران نفوذ کردند. یکی از عوامل برتری آریاییها داشتن اسبهای خوب و تندرو بود. آنها با این وسیله نقلیه سریع و قوی، توانستند به هر دیار و سرزمین رخنه کنند و بر بومیها چیره شوند.

نخستین بار اسب توسط آریاییها به نقاط مختلف آسیا و اروپا برده شد. یکی از رسوم آریاییها این بود که موقع دفع اجساد مردگان، ابزار، آذوقه و اسبهایشان را نیز دفن می کردند.

دیودور سینیوری مورخ قرن اول قبل از میلاد در مورد دشت «نیسایه» که چراگاهی پر آب و علف در کشور ما بود می نویسد: «در روزگار اسکندر ۶۰۰۰۰ اسب در چراگاه نیسایه در چرا بودند و قبل از آن روزگار ۱۶۰۰۰۰ اسب در آنجا پرورش داده می شد.»

ادامه نوشته

درختکاری در ایران باستان

در تاریخ آمده است که ایرانیان از آغاز  به درختکاری علاقه مند بوده اند و در ایران بوستان ها وباغ های آبادان بسیاری بوده است. ریشه این کار را می بایست در فرهنگ وحیانی ایرانیان جست.چنان که بسیاری از مفسران بر این عقیده اند کورش بزرگ که عالم از شرق و غرب تحت حکومت وی بوده است.

 

او بود که مردمان لخت و عور یاجوج و ماجوج را در شمال دریای کاسپین سرکوب کرد و آنان را به تمدن و آدمیت بازگرداند و او بود که به دستور  و فرمان الهی مردمان شرق و غرب را به آیین توحید فراخواند و همو بود که یهودیان را اسارت رهایی بخشید و  به هر کشوری در آمد آنان را به هدایت دعوت کرد و با آن که می توانست و خداوند چنان که در آیات بسیاری در تورات آورده است او را مجاز شمرده بود تا هر گونه خواست عمل کند ولی وی با این حکم کلی خداوند مردمان را به خاطر دین نکشت و تنها به دین دعوت کرد. او کسی است که دین را به دعوت در جهان پراکنده کرد و مردمانی که تحت حکومت وی در آمدند مجاز بودند که بر آیین خویش باشند ولی به آیین توحیدی که وی آن را تبلیغ می کرد گوش دهند

ادامه نوشته

فرهنگ های شاهنامه در شبه قارّۀ هند

از قرن پنجم هجری به این سو، در حوزۀ گستردۀ زبان و ادب فارسی، شاهنامۀ فردوسی همواره منبع اصلی فرهنگ­ نویسان فارسی برای استخراج لغات و ترکیبات و شواهد شعری بوده است. از اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری با تألیف معجم شاهنامه، به کوشش دفترخوان عادلی(شریف دفترخوان)، تدوین فرهنگهای ویژۀ شاهنامه نیز آغاز شد که از آن میان سهم فرهنگ ­نویسانی که در حوزۀ شبه قاره فعالیت می کردند بسیار بارز و قابل توجه بوده است. چنین می نماید کهن ترین فرهنگ شاهنامه پس از معجم شاهنامه فرهنگی باشد به نام فرهنگ­نامۀ فردوسی، ولی از این فرهنگ نه نسخه ای در دست است و نه نام مؤلّف آن دانسته است. نخستین بار بدر ابراهیم در فرهنگ خود با عنوان زفان گویا (تألیف اواخر قرن هشتم یا اوایل قرن نهم هجری)شرح برخی از این واژه ها را از این فرهنگ نقل کرده است. بنا براین فرهنگ­نامۀ فردوسی باید در قرن هشتم یا پیش از آن نوشته شده است، ولی معلوم نیست که کهن­تر از معجم شاهنامه باشد. بدر ابراهیم، ذیل 17 واژۀ به این فرهنگ اشاره دارد که فقط ذیل واژۀ تلک نام کامل این فرهنگ را ذکر می کند و در بقیۀ موارد می نویسد: «در فردوسی است» یا «فردوسی گوید» که بی گمان مراد او همان فرهنگ­نامۀ فردوسی است(برای این واژه­ها و واژه­های دیگر منقول از این فرهنگ و شرح آنها، نک: خطیبی، ص44-45). ما نمی دانیم که این فرهنگ در چه حوزۀ جغرافیایی زبان فارسی نوشته شده است، اما از آنجا که همۀ فرهنگ­نویسانی که بدین فرهنگ استناد کرده­اند مانند همین بدر ابراهیم و مؤلف مدار الافاضل(تألیف: 1001ق) و مؤیّد الفضلاء (تألیف: 1225)متعلق به شبه قارۀ هند بوده اند، می توان احتمال داد که این فرهنگ نیز در همان حوزۀ جغرافیایی نوشته شده است.
گذشته از این به نظر می رسد مؤلف این فرهنگ برای نخستین بار از اصطلاح «فرهنگ­نامه» برای نام­گذاری یک کتاب لغت استفاده کرده باشد. کهن­ترین مورد کاربرد این این واژه شاهدی است از اقبال­نامۀ نظامی(ص146: سه(به)فرهنگ­نامه ز فرخ دبیر/ به مشک سیه نقش زد بر حریر) که آن را در مورد کتابی به کار برده است که حاوی دانش و حکمت است(برای معنی این اصطلاح، نک: لغت­نامۀ دهخدا، ذیلِ همین واژه). پس از آن – چنانکه پایین­تر اشاره خواهد شد- فخر قوّاس(ص3) فرهنگ­نامه را در هر دو معنی به کار برده است. به هر روی، با اینکه از عنوان فرهنگ­نامۀ فردوسی برمی­آید که این فرهنگ فرهنگ لغات شاهنامه باشد، ولی از مطالب منقول از این فرهنگ در فرهنگهای دیگر پیداست که واژه های آن فقط اختصاص به شاهنامه نداشته است، زیرا برخی از واژه ­هایی که از این فرهنگ نقل شده، مانند تلک، دهاز، دریواس، فغ، کلابه در شاهنامه به کار نرفته است. از سوی دیگر معنی بیشتر واژه هایی که از این فرهنگ نقل شده یا اشتباه است یا در معانی داده شده در شاهنامه به کار نرفته اند. مثلاً در فرهنگ زفان گویا بدر ابراهیم، ذیلِ خروش چنین آمده است:«فریاد، و در فردوسی(یعنی فرهنگ­نامۀ فردوسی) است بانگ مردم دون.» یا ذیل زوار آمده است«...در فردوسی است: زوار بیمار»، بدیهی است که در شاهنامه زوار به معنی خدمتکار زندانیان یا بیماران به کار رفته است نه به معنی بیمار. یا اینکه ذیل کیفر چنین می خوانیم: «...و در فردوسی است: کیفر حیف باشد.» که معلوم نیست مراد فرهنگ­نویس چیست. از میان واژه­های منقول از این فرهنگ چهار واژه(راغ، شید، کیفر و گوزن) در کهن­ترین فرهنگ شاهنامه، یعنی معجم شاهنامۀ شریف دفترخوان آمده است؛ آن هم با عباراتی متفاوت در شرح واژه­ها که نشان می­دهد مؤلف فرهنگ­نامۀ فردوسی به هنگام تألیف فرهنگ خود آن فرهنگ را در دست نداشته است.

ادامه نوشته

نوروز در تاریخ

نوروز و آیین های باشكوه آن، مسیری سه هزار ساله و پرپیچ و خم را پیموده تا به ما رسیده است. «نوروز» كهنسالترین آیین ملی در جهان است كه جاودانه مانده و یکی از عوامل تداوم فرهنگ ایرانیان (آرین های جنوبی) است. آیین های برگزاری این جشن بزرگ در عصر حاضر با سه هزار سال پیش تفاوت چشمگیر نكرده و به همین دلیل، عامل وحدت فرهنگی ساكنان ایران زمین به شمار می رود كه آن را در هرگوشه از جهان كه باشند،

 

 

یكسان برگزار می كنند و بزرگ می دارند و به همین جهت است كه اندیشمندان، «نوروز» را مظهر پایدار هویت و ناسیونالیسم ایرانی خوانده اند كه مورخان در قوه محركه این ناسیونالیسم تردید ندارند؛ زیرا كه در طول تاریخ نیروی عظیم و كارآیی های فراوان آن را درك و مشاهده كرده اند.
«نوروز» روز ملی و جشن همه كسانی است كه در فلات ایران (ایران زمین) خود و یا نیاكانشان به دنیا آمده اند و تاریخ و فرهنگ مشترك دارند، از جمله تاجیكها، افغانها، كردها و … و ساكنان سرزمینهایی كه در طول قرون و اعصار، امپراتوری ایران را تشكیل داده بودند.
در قرن نوزدهم امپراتوری ایران براثر توطئه های استعمارگران اروپایی تجزیه شده، اما فرهنگ مشترك و مدنیت غنی قوم ایرانی باقی مانده و نوروز همچنان روز ملی همه مردمی است كه از كوههای پامیر و بدخشان تا انتهای كوههای كردستان سوریه و از شمال قفقاز تا دره سند و منطقه خلیج فارس سكونت دارند. از آغاز سده 21 تلاش های چشمگیر و تازه ای به منظور تحكیم رشته های فرهنكی و خویشاوندی (مهر، همدلی، انس و الفت) ساكنان ایران زمین و به ویژه میان كشور ایران و كشورهای فرارود و آسیای جنوبی صورت می گیرد كه اصحاب نظر آن را یك پدیده تازه جهانی دانسته اند، زیرا كه مناسبات كشورها تاكنون در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی (مادی) بوده است كه باعث برانگیخته شدن رقابت دیگران، یارگیری سیاسی ـ نظامی و مسابقه های نامطلوب شده است.
نوروز، هدف از گرامی داشت آن و وقایعی كه در طول قرون و اعصار در این روز روی داده است در خور توجه فراوان است.
در بسیاری از آثار گذشته نگاران، از جمله در تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و آثار بیرونی؛ نوروز به جمشید، شاه افسانهای و درپاره ای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابر شدن روز و شب و از سر گرفته شدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت، بهترین روز در سال دانسته اند.

ادامه نوشته

کتاب و کتابخانه در ایران باستان

نماينده داريوش بزرگ در مصر می ‌گويد: «….به كتابخانه‌ها كتاب دادم و جوانان را بدانها داخل كردم….» ابومعشر (بلخی) منجم نيز چنين می گويد: "پادشاهان ايران بی ‌اندازه به حفظ و نگاهداری دانشهای بشری توجه و علاقه مبذول می ‌داشتند و به همين منظور برای نگاهداری آنها از گزند حوادث و آفات سماوی و ارضی اوراقی برگزيدند كه در برابر گذشت زمان ايستادگی می ‌كرد و از عفونت و پوسيدگی مصون می ‌ماند. اين اوراق پوست درخت خدنگ بود كه آن را توز می ‌ناميدند."

 


مردم كشورهای هندوستان و چين و همچنين ديگر كشورهای مجاور ايران زمين از ايشان در اين كار پيروی ‌كردند و توز را برای نوشتن برگزيدند. پوست خدنگ بسيار نرم و انعطاف ‌پذير بوده؛ ضمناً محكم و بادوام است و می‌تواند ساليان دراز پايدار بماند و از همين رهگذر است كه آن را در وتر كمان هم بكار می ‌برند.
پادشاهان ايران پس از اينكه دانشهای گوناگون را بر روی پوست توز نوشتند، پی جوی آن شدند كه در روی زمين شهری و مكانی بيابند كه خاك آن به زودی فاسد نشود و زلزله ‌خيز نباشد و از خسوف بركنار بماند، اين بود كه، پس از جستجوی فراوان سرانجام در زير آسمان شهری كه واجد اين خصوصيات بود يافتند و آن شهر اصفهان بود، و در اصفهان نيز، بخشی بهتر و پسنديده‌تر از بخش جی برای تأمين اين منظور به نظر نيامد.
از نوشته‌های ابومعشر بلخی و ابن نديم و حمزه اصفهانی می ‌توانيم نتيجه‌گيری كنيم كه:
"در دوران هخامنشيان و حتی قبل از ايشان در ايران كتابخانه‌هایی به منظور حفظ افكار و انديشه دانشمندان وجود داشته و اين كتابخانه‌ها در اختيار بخردان و دانايان و دانش‌پژوهان قرار می ‌گرفته است."
با بدست آمدن لوح‌های گلی در كاخ ‌آپادانا كه نشانه‌ايست از كتابخانه شاهنشاهی هخامنشی و توجه به مطالبی كه مورخان درباره ترجمه آثار ايرانی به وسيله اسكندر مقدونی و نقل آنها به كتابخانه‌های اسكندريه نوشته‌اند همه مؤيد اينست كه در زمان هخامنشيان در ايران كتابخانه‌های بزرگ وجود داشته است.
بنابر اسنادی كه بدست آمده است بطور قطع و يقين در زمان پادشاهی داريوش بزرگ در شوش دانشگاهی عظيم برپا بوده است كه بعدها اين دانشگاه ويران شده و سپس در زمان پادشاهی انوشيروان بار ديگر احيا گرديده است، مستند ما در اين مورد توجه به نوشته‌ايست كه در زير پايه تنديس (مجسمه) اوزاهاريس نيتی 2 وجود دارد.

ادامه نوشته

رنگ های درفش ایران

درفش ایران، به رنگ‌های سبز، سپید، و سرخ، درمیان این سه رنگ بسته به نوع حکومت‌هایی که بر ایران فرمان‌روایی کرده‌اند گاه شیر و خورشید - که قدمت بیشتری دارد - و گاه سپید (بدون نشان) قرار گرفته‌است، هم اکنون و بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نشانی که بیان‌گر «الله» و شعار «لا اله الا الله» است به رنگ سرخ در میان درفش و روی رنگ سپید جای گرفته‌است، همچنین ۲۲ «الله‌اکبر» به رنگ سپید و به نشانه پیروزی انقلاب در روز ۲۲ بهمن، در حاشیه پایین رنگ سبز و حاشیه بالای رنگ سرخ قرار گرفته‌است.

معنای رنگ‌های درفش

سبز - نشانه خرمی و دوستی
سپید - صلح و دوستی (بر گرفته از نشانه زرتشتیان)
سرخ - نشان خون از دست رفتگان در راه ایران (شهیدان)

این سه رنگ از دیر باز در نمادهای ایرانی بکار می‌رفته‌اند

گذر ارتش ایران از سد آبی

آب، جلوه زندگانی نزد همه مردمان و ملت ها و شهری گری ها ( تمدن ها) همواره از بزرگی و احترام فراوانی برخوردار بوده است.، در چارچوب رود و چاه و چشمه، شوندگر ( عامل) کشاورزی و گسترش یکجا نشینی بشربشمار می آمده و در شمایل دریا، راه دست یابی به سرزمین های دور دست. اما برای گذر از این این سدهای آبی، چه دولت های بزرگی چون آشوریان و چه قبایل بی تمدنی چون مهاجمان زرد خاوری که با مشکلات بی پایان روبرو نگشتند و چه فرمانروایان مدعی و ثروت مندی چون فرعون نخائو دومII Nechao نتوانستند آنها را به زیر یوغ قدرت خویش در بیاورند. و چه سربازان فراوانی بوده اند که در هنگامه گذر ارتش از رود و دریایی در جریان و ژرفای آبها از میان نرفته اند. اما تاریخ برای ایرانیان در این زمینه بسیار پیروزمندانه برگ خوده است. اسناد تاریخی به روشنی گواهی می دهند که سپهبد و فرمانده ایرانی، چگونه توانسته است از هزاره های دور، سرباز و دانش خود را از آب ها گذر دهد و از پدیده های طبیعت شکست را نپذیرد. در اینجا و با توجه به ترتیب زمانی رخدادها، نگاهی به این تلاش های شورانگیز می اندازیم تا پیشینه شگردهای کنونی گذر از آب نظامیان آشکار گردد.

1- دوران کهن تاریخ ایران

گذر سپاهیان ایرانی به رهبری فریدون و کاوه از اروند رود
در پی لشگر کشی ملت ایران در برابر فرمانروای ستمگر و نخستین بپاخیزی این مردمان که از نظر زمانی، نخستین جنبش مردمی نیز بر شمارده میشود، سپاهیان با فرماندهی کاوه و فریدون سوی اروند رود آمده تا به تختگاه بیوراسپ (نامدار به ضحاک) در آن سوی رود یادشده برسند. بدوران مورد بحث، هنوز پلی بر روی رودهای بزرگ زده نمیشد و برای گذر از آنها، از کشتی ها و قایق ها بهره می جستند. در این رخداد ، فریدون ( فرمانران برگزیده از سوی ملت)، از نگهبانان و گذربانان می خواهد که وی و سپاهیانش را از رود بگذرانند، اما نگهبانان پاسخ دادند که این کار تنها با برخورداری از گذرنامه ای نشان شده به مهر فرمانروا شدنی است (اشاره به نخستین گذرنامه و مجوز گذر از ایالات درونی کشور در تاریخ). فریدون که چنین دید، درنگ نکرد و اسب خود را به آب زد. در پس وی، سپاهیان و همراهیانش چنین کردند و همگی توانستند تا از آن رود خروشان به تندرستی گذر نمایند.

ادامه نوشته

رازهای نهفته در شاهنامه

نام حكیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه گرچه تداعی كننده ی سرگذشت شاهان، پهلوانان اساطیری و تاریخی است، در عین حال این شاهكار حماسی، ادبی فارسی دارای مضامین فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دیگر مباحث از جمله نكات پزشكی است، نكاتی كه برای خوانندگان گرامی به ویژه پزشكان و علاقه مندان شاهنامه خالی از لطف نیست. البته تذكر این نكتهی بدیهی ضروریست كه اشارات پزشكی شاهنامه را با ویژگیهای دانش پزشكی عصر فردوسی و باورهای اساطیری موجود در آن عصر باید ارزیابی كرد، نكته ی دیگر اینكه برای پرهیز از اطاله ی بیشتر كلام، حتی المقدور سعی شده است موضوعهای بیست و یك گانه ی مقاله به اختصار بیان شود.



بعد از این مقدمه میپردازیم به اصل مطلب:

1ـ پیدایش هنر پزشكی در دوران پادشاهی جمشید
فردوسی در شرح پادشاهی جمشید به كاربرد عطرها و فرآورده های گیاهی به عنوان دارو و پیدایش صنعت طب چنین اشاره می كند:

دگر بوهای خوش آورد باز --- كه دارند مردم به بویش نیاز

چو بان و چو كافور و چون مشك ناب --- چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب

پزشكی و درمان هر دردمند --- در تندرستی و راه گزند

كه « در تندرستی » با علم بهداشت و « راه گزند » با علم آسیب شناسی امروز قابل تطبیق است.

ادامه نوشته

فريدون جنيدي در همايش جهاني اتاق بازرگاني زرتشتيان ايران :

فريدون جنيدي،‌شاهنامه‌پژوه ايراني در همايش جهاني اتاق بازرگاني زرتشتيان ايران: ايرانيان، از رياضيات پيشرفته تا توانايي شگرف در ساختن آبراهه خبرنگار امرداد - اشکان خسرو پور : فريدون جنيدي، ايران‌شناس در نخستين روز از همايش جهاني اتاق بازرگاني زرتشتيان، از كندن كانال سوئز از سوي ايرانيان سخن راند و تاكيد كرد كه ايرانيان بايد با شناختن گذشته‌ي خودشان، آينده را پايه‌ريزي كنند.

جنيدي، گفت: «نزديك به ١٥٠ سال پيش، كشور فرانسه با كندن كانال سوئز، سه قاره را به هم وصل كرد. زماني كه اين كانال كشيده شد، سه سنگ‌نبشته به زبان فارسي باستان ن پيدا شد. اين سنگ‌نوشته‌ها مانند نوشته‌هاي زمان هخامنشي بودند و آغاز آنها به نام خداوند، كسي كه زمين، آسمان، مردم و شادي را آ‏فريده‌بود، آغاز مي‌شد

ادامه نوشته

پایتخت های اساطیری


ادامه نوشته

پیشینه دورآواز در ایران

فعاليت دورآواز (رادیو) در ايران با افتتاح نخستين فرستنده‌هاي بي‌سيم در تهران آغاز شد نخستين فرستنده بي‌سيم موج بلند تهران با قدرت 20 كيلووات و طول دكل 120 متر ، در ساعت 3 بعدازظهر روز ششم ارديبهشت ماه سال 1305 شروع به كار كرد . يك سال پيش از تأسيس اين فرستنده ، « مدرسه بيسيم قشون كل » در وزارت جنگ ، براي تعليم نيروي انساني مورد نياز و تجهيز ايستگاه گشوده شده بود .

با گسترش فعاليت‌ها و فراهم آمدن مقدمات ايجاد فرستنده‌هاي موج كوتاه ، گروهي از كاركنان اين ايستگاه بي‌سيم نيز براي آموزش‌هاي تخصصي به فرانسه رفتند و از نزديك با قدرت و ويژگي‌هاي راديو آشنا شدند . وجود اين زمينه‌ها و نيز راديوهايي كه از كشورهاي ديگر برنامه‌هايي به زبان فارسي پخش مي‌كردند باعث شد انديشه‌ي ايجاد راديو در ايران به تدريح قوت گيرد. به دنبال تصويب اساسنامه‌ي سازمان پرورش افكار در پانزدهم دي ماه 1317 شمسي ، كميسيون‌ راديو در بهمن ماه 1317 ساخت دو دستگاه فرستنده موج كوتاه به قدرت 2 و 20 كيلو وات را به كمپاني «استاندارد » انگلستان واگذار كرد . همزمان با سفارش خريد دو دستگاه فرستنده موج كوتاه ، وزارت پست و تلگراف دستور داد تا ساختمان مخصوصي براي استوديوي راديو تهران كه ضمناًٌ مركز مخابرات تلگرافي و تلفني بي‌سيم نيز باشد در مركز پايتخت ساخته شود

ادامه نوشته

ارتش هخامنشی

مقارن سال ۵۵۶ پیش از میلاد کوکب سعادت کورش بزرگ سردودمان هخامنش از افق کشور پارس طالع شد و در پرتو فروغ درخشان وجود او امپراطوری با شکوهی تشکیل گردید که تا آن زمان چشم روزگار نظیر آن را ندیده بود. شالوده ارتش ایران نیز در همان وقت به دست توانای آن شاهنشاه بزرگ ریخته شد و در اثر فداکاری و جان بازی همان ارتش بود که حدود و ثغور کشور پهناور او همواره در طول چند قرن از تجاوز بیگانگان محفوظ ماند.
● سپاه پیاده

بنا به گفته گزنفون، تاریخ نگار یونانی، موقعی که کورش بزرگ فرماندهی ارتش پارس را به عهده گرفت، رسته ی اصلی ارتش ، پیاده بود که بیش تر برای رزم از دور بار آمده و به تیر و کمان و زوبین و فلاخن مسلح بود. کورش برای ایجاد و تقویت روح جنگاوری، به سی هزار نفر از سربازان پارسی که مطابق اصول تربیت کشور پارس دارای خصایل سپاهیگری برجسته ایی بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نیزه و شمشیر تبدیل کنند و به مبارزه از نزدیک و رزم تن به تن خو بگیرند.

ادامه نوشته

ارتش ساسانی

راجع به ارتش ایران در عصر ساسانیان اطلاعات بیشتری به ما رسیده و گذشته ازنوشته‌های مورخان معروف رومی، مانند پروکپ، آمیین مارسلن و ژوستن و غیره مورخین ارمنی و یهودی و بالاخره تاریخ نویسان دوره‌ی اسلامی هم در این موضوع مطالب سودمندی برای ما به یادگار گذاشته‌اند. از همه بالاتر در شاهنامه فردوسی راجع به جنگها و فتوحات و قلعه‌گیریهای دوران ساسانی اطلاعات به نسبت مفصلی وجود دارد و با بررسی دقیق آن‌ها معلوم می شود که مدرک‌های خوبی در اختیار فردوسی بوده است، زیرا اغلب رویدادها و حتی میدان‌های نبرد و عهدنامه‌هایی که فی مابین بسته شده و همچنین اسامی قلعه‌ها و شرح محاصره و فتح آن‌ها و اسامی سرداران و امپراطوران رومی با تفاوت مختصری از حیث املاء و تلفظ آن‌ها در شاهنامه پیدا می شود و شاید این اسامی به همین صورت به فردوسی رسیده یا این که در نسخه‌های متعددی که بعدها از روی نسخه‌ی اصلی شاهنامه نوشته اند این انحراف‌های جزوی حاصل شده باشد.

ادامه نوشته

نبرد کمبوجیه با مصریان

مصر در قرن ششم پیش از میلاد اصولا قدرتی درونگرا محسوب می شد و تا مدتها در نبردهای غرب آسیا شرکت نمی کرد ، اما فشار دولتهای مهاجم بین النهرین از یک سو و ترس از قدرت گرفتن خارج از اندازه ایران شوندی شد تا چندین بار علیه ایران وارد عمل شود . این کشور با سابقه 2700 ساله( در آن زمان) ، در سالهای 3300 تا 2563 پیش از میلاد رو به توسعه گذاشت و در همین زمانها اهرام ثلاثه در این کشور بنا نهاده شد.در سال 1468 پیش از میلاد ، مصر به درجه ای از قدرت رسید که توانست سوریه و بین النهرین را تصرف کند، اما پس از آن تا مدتها شیوه دفاعی را درپیش گرفت و در سال 525 پیش از میلاد متوجه شد که باید جواب پشتیبانی نظامی از حکومت لیدی در 35 سال قبل را بدهد.
احمس فرعون مصر ، می دانست طوفان شرقی هخامنشیان بزودی به دروازه کشورش می رسد و او گزینه بعدی خواهد بود و به همین شوند به نیرو مندسازی امپراتوری پرداخت.
پیر بریان در کتاب خود درباره وضعیت کمبوجیه پس از مرگ کوروش بزرگ می نویسد : (( کمبوجیه در هنگامی که در راس شاهنشای قرار گرفت ، ناچار بود هم حکومت بر سرزمینهای فتح شده را حفظ کند و هم فتوحات را به سوی مصر ادامه دهد ، یعنی تنها قدرت خاور نزدیک. استراتژی کمبوجیه را نیز تصمیم پدرش مبنی بر در برگرفتن سرزمین های ماوراء فرات به متصرفات جنوب بین النهرین پیشاپیش تعیین کرده بود.

ادامه نوشته

مادها

یادداشت: سرزمین و مردم «ماد» از دیرباز در میان جهانیان، نامدار و بلندآوازه بود و افسانه هایی اسرارآمیز درباره آن رواج داشت. پاره ای از پژوهشگران، افسونگری به نام مدوز (Medus) در اسطوره های یونانی را در پیوند با سرزمین ماد می دانند.

میرجلال الدین کزازی: از گونه ای دیگر

یونانیان کهن، ماد را سرزمین مغان می دانسته اند و مغان را دارای دانشهایی رازآمیز و شگرف. واژه Mage به معنی جادوگر با «مغ» یکی است. نام «مده» (Medee) دلدار «ژاسون» که او را در یافتن «پشم زرین» یاری داد و نماد نیرنگبازی و فسونکاری است، نیز به گمان من از ماد گرفته شده است.یونانیان کار را وارونه کرده و گفته اند که «مِدِه» پس از دستانهای بسیار خویش، به «آسیای برین» رفت. در آنجا با پادشاهی نیرومند پیوند گرفت و از او پسری به نام «میداس» (Midas)   یافت که مادها از تخمه ی اویند.
یادداشت: جایگاه «مده» در شهر «کولخیس» در شرق دریای سیاه و شمال ماد بود. وی ارابه ای داشت که چند اژدهای پرنده آن را می کشیدند. نمایه ی این ارابه را می توان بر جام «حسنلو» که از کناره های دریاچه ی ارومی به دست آمده، نگریست. از سوی دیگر، «میداس» را شیفته ی زر دانسته و می گفتند به هر چه دست می زد، طلا می گردید. این داستان برخاسته از یک واقعیت تاریخی است: مادها نخستین کسانی بودند که پیشه طلاسازی و زرگری را در جهان رواج دادند. در یک برآیند می توان گفت که تاریخ ماد، بسی دیرین تر از آن است که پنداشته میشود. زیرا:

ادامه نوشته

فرمانروایی مادها

مادها قوم ایرانی زبان و آریایی تباری هستند که دست کم  1100 سال پیش از زایش مسیح یا بیشتر به بخش های غربی سرزمین بزرگ ایران کهن رفته و به صورت جدی در آنجا ساکن شدند. سرزمین ماد به دو بخش «ماد بزرگ» و «ماد خُرد» یا کوچک بخش بندی می‌شد. ماد کوچک سرزمین کنونی آذربایجان را شمال می‌شد(تنها سرزمین های پایین رود ارس) و ماد بزرگ بخش‌های ری, کردستان (ایران, عراق ترکیه), بخشی از لرستان, همدان, اسپهان و کرمانشاه را شامل می‌شد.
  همانگونه که در جستار "سگرتی‌های آریایی" آشکار شد پیش از مادها, اقوام دیگر ایرانی‌زبان و آریایی‌تبار چون سگرتی‌ها و پارسیان در این بخش حضور داشته‌اند. در گزارشی که در آن به یورش «شلمانسر سوم» شاه آشور پرداخته شده از «پاسوراها» در کوه‌های کردستان یاد شده است و پس از آن در سنگ‌نبشته‌های دیگر شاهان آشوری از قوم «مادای» یا شده است. آشکار است که این اقوام یعنی سگرتی‌ها و پارس‌ها مدت زمان قابل توجهی را در سرزمین ماد حضور داشته‌اند.

ادامه نوشته

گذر ارتش ایران از سد آبی


ادامه نوشته

اصلاحات اقتصادی و اجتماعی داریوش

نظام هاي اجتماعي و اقتصادي قلمرو دولت هخامنشي گوناگون بودند.در سرزمين هاي تابعه اين دولت استانهاي آسياي صغير ، ايلام ، بابل ، سوريه ، فنقيه و مصر قرار داشتند كه سالها پيش از پيدايش امپراطوري پارس سازملنهاي حكومتي پيشرفته اي بودند.به موازات اشغال اين كشورهاي از لحاظ اقتصادي پيشرفته ، پارسها سرزمين هاي برخي از ملل عقب افتاده از قبيل عشاير كوچ نشين عرب ،اسكيف ها و قبائل ديگر را كه در مرحله از هم پاشيدگي نظام قبيله اي بودند، تسخير كردند.

بنابراين پارسها براي سازمان دادن يك سيستم مديريت ثابت در كشورهاي تابعه با دشواري هاي بسياري روبرو بودند.اما ضمن مقايسه با دولت هاي پيشين مصر، آشور و بابل ، شاهنشاهان هخامنشي در سازمان دادن اداره كشورهاي تابعه ، به كاميابي هاي چشم گيري دست يافتند ، تلاش اينان آن بود كه شرايط مساعدي براي پيشرفت اقتصادي كشورهاي زير فرمانشان فراهم آورند.كورش و كامبيز به روش هاي اداره داخلي كشورهاي بابل ، مصر ، آسياي صغير و ديگران دست نزدند ، و اجازه دادند با شيوه هاي پيشين خود شان را اداره كنند ، و به عبارت ديگر نوعي خودمختاري به آنها دادند.اما قيامهاي سالهاي 522-521 ق.م دولت هخامنشي را به ناپايداري تهديد كرد.

ادامه نوشته

نامه‌ داريوش‌ شاه‌ به‌ هراكليت‌ و پاسخ هراكليت‌

شايد بد نباشد بدانيد كه‌ داريوش‌ شاه‌ ايران‌ در نامه‌اي‌ از هراكليت‌ فيلسوف‌ بزرگ‌ دوران‌ پيشاسقراطي‌ دعوت‌ كرده‌ كه‌ به‌ كاخ‌ او بيايد. داريوش‌ مي‌نويسد كه‌ بخشهايي‌ از اثر هراكليت‌ درباره‌ طبيعت‌، دشوار است‌ و از او ياري‌ مي‌طلبد. متن‌ نامه‌ داريوش‌ شاه‌ و پاسخ‌ قناعت‌ مدارانه‌ و حكيمانه‌ هراكليت‌ را به‌ روايتِ ديوژنس‌ مي‌خوانيد:
داريوش‌ به‌ هراكليتوس‌ نامه‌اي‌ با اين‌ مضمون‌ نوشته‌ است‌:
داريوش‌ شاه‌ پسر هوستاسِپس‌ (ويشتاسپ‌) خطاب‌ به‌ هراكليتوس‌ دانا مرد افسوس‌، درود! تو كتابي‌ درباره‌ي‌ طبيعت‌ نوشته‌اي‌ كه‌ فهم‌ آن‌ دشوار و تفسير آن‌ نيز دشوار است‌. در برخي‌ قسمتها اگر كلمه‌ به‌ كلمه‌ تفسير شود، به‌ نظر مي‌آيد كه‌ شامل‌ نيروي‌ مشاهده‌ و نظر در همه‌ي‌ جهان‌ است‌ و آنچه‌ در آن‌ روي‌ مي‌دهد، كه‌ بر پايه‌ي‌ خدايي‌ترين‌ حركت‌ قرار دارد. اما درباره‌ي‌ بيشتر قسمتهاي‌ آن‌، بايد از داوري‌ خودداري‌ كرد، چنان‌ كه‌ حتي‌ بهره‌مندترين‌ كسان‌ از ادبيات‌، سرگردانند كه‌ تفسير درست‌ كتاب‌ تو چيست‌. بنابراين‌ داريوش‌ شاه‌ پسر هوستاسپس‌ خواهان‌ است‌ كه‌ از پندهاي‌ تو، و همچنين‌ پرورش‌ و فرهنگ‌ يوناني‌ بهره‌مند شود. پس‌ زودتر بيا تا مرا در كاخ‌ من‌ ديدار كني‌. زيرا يونانيان‌ بيشتر اوقات‌ مردان‌ داناي‌ خود را ارج‌ نمي‌نهند و از وصاياي‌ آنان‌ كه‌ شنيدن‌ و آموختن‌ آنها سودمند است‌، غفلت‌ مي‌كنند. اما در دربار من‌ همه‌گونه‌ مزيتها به‌ تو داده‌ خواهد شد، و گفتگوهاي‌ روزانه‌ درباره‌ي‌ مسائل‌ عالي‌ و نيز زندگي‌ خوشنامي‌ هماهنگ‌ با اندرزهاي‌ تو خواهيم‌ داشت‌.»

هراكليتوس‌ در پاسخ‌ آن‌ نامه‌ي‌ داريوش‌ چنين‌ نوشت‌:
«هراكليتوس‌ از افسوس‌ به‌ داريوش‌ شاه‌ پسر هوستاسپس‌، درود! همه‌ي‌ مردمان‌ روي‌ زمين‌ از حقيقت‌ و كردار عادلانه‌ دوري‌ مي‌كنند و به‌ علت‌ بي‌خردي‌ زشت‌، خود را به‌ آز سيري‌ناپذير و شهرت‌ جويي‌ مي‌سپارند. اما من‌، از آنجا كه‌ همه‌ي‌ پستيها را به‌ فراموشي‌ سپرده‌ام‌ و از فزون‌جويي‌ كه‌ خويشاوند نزديك‌ حسد است‌ گريزانم‌ و چون‌ از شكوه‌ فراوان‌ اجتناب‌ دارم‌، نمي‌توانم‌ به‌ سرزمين‌ ايران‌ بيايم‌. من‌ به‌ اندك‌ مايه‌ راضيم‌ كه‌ هماهنگ‌ با فكر و منظور من‌ باشد.»

ايران بزرگ

 

 

 

http://www.irane7000saale.com/flash-Iran-7000/Paniranist-Irane7000saale-com.swf

راست گویی سربازان ایرانی

در بررسی ارتش هخامنشی، یکی از جنبه‌های اعجاب بر‌انگیز آن وجود همین سپاه جاودان است. این سپاه مرکب از ده هزار نفر بود که «سپاه آماده باش» شاهنشاه ایران را تشکیل می‌دادند و نگهبانان شاهی بودند. این سربازان را از این روی «جاودان» می‌نامند که با مردن یا کشته شدن یکی، بی‌درنگ فرد دیگری به جای او قرار می‌گرفت. به این ترتیب، تعداد افراد این گارد همواره ده هزار نفر باقی می‌ماند
آن زمان که اقوام پراکنده اروپایی برای دفاع از خاک خود، نیروهای مردمی و عموما کشاورزان را بسیج می‌کردند، ایران پهناور نیازمند تشکیلاتی سازمان یافته برای کشور‌ گشایی، دفاع از سرزمین و حفظ انسجام آن بود.

آرزو رسولی: آن زمان که اقوام پراکنده اروپایی برای دفاع از خاک خود، نیروهای مردمی و عموما کشاورزان را بسیج می‌کردند،ایران پهناور نیازمند تشکیلاتی سازمان یافته برای کشور‌ گشایی، دفاع از سرزمین و حفظ انسجام آن بود. به این ترتیب، می‌توان گفت ارتش زمانی در ایران شکل گرفت که نخستین سازمان حکومتی تشکیل شد و به عبارتی قدمت آن به دوره مادها باز می‌گردد. اما در طول زمان، شکل و حتی نام آن تغییر یافته است.
قدیمی‌ترین نامی که برای ارتش در کتیبه‌های هخامنشی باقی مانده، اصطلاح مادی «سپاده» (=سپاه) است که در نام خاص یکی از سپهبدان مادی ارتش هخامنشی، «تخمه سپاده) (=تهم سپاه)، مانده و در کتیبه بیستون ذکر آن آمده است.
در زبان فارسی باستان که زبان کتیبه‌های هخامنشی است، به واژه «کاره» بر می‌خوریم که هم به معنی «سپاه» و هم به معنی «مردم» به کار رفته است. داریوش به جانشینان خود در کتیبه تخت جمشید چنین اندرز می‌دهد: «این کاره (=سپاه و مردم) پارسی (=ایرانی) را نگهدار!»

ادامه نوشته

ایالت های شاهنشاهی هخامنشیان

سرزمین ایران در دوران پادشاهی هخامنشیان به ایالت‌ها یا استان‌هایی تقسیم می‌شد که در رأس آن‌ها یک «شهربان» "به پارسی باستان: خشسَ پاون   (Khshasa-Pavan)؛ به یونانی: ساتراپ   (Satrap)؛ به پهلوی: شهرب   (Shahrab)؛ به فارسی: شهربان؛ به معنای: حافظ   (قلم‌رو) پادشاهی" به عنوان نماینده‌ی پادشاه و فرمان‌دار آن ناحیه، قرار داشت. بر این اساس، در متون یونانی، ایالت‌های هخامنشی «ساتراپی» خوانده شده است.

با تقسیم شدن قلم‌رو شاهنشاهی هخامنشی به صورت ایالت‌هایی جداگانه، تک‌تک نواحی مختلف آن در ساختار سیاسی واحدی گرد می‌آمدند و الگوی شهربانی، نوحی وحدت و یک‌پارچگی سیاسی و اداری ایجاد می‌نمود. با این حال، هر منطقه از لحاظ نوع حکومت و درجه و ماهیت وابستگی‌اش به دولت مرکزی، تفاوت‌های عمده‌ای با دیگر مناطق داشت.

برای نمونه، طوایف گله‌دار رشته کوه‌های زاگرس هرگز به هیچ یک از ایالت‌های هخامنشی نپیوستند و کاملاً با نظام حکومت مرکزی یک‌‌پارچه نشدند. از این رو، پارس‌ها برای مهارنمودن کوه‌نشینان پراکنده، به نوعی سازش موقت تن داده بودند و پادشاه نیز پیوسته برای رهبران این طوایف هدایایی می‌فرستاد تا آنان در مقابل، ملزم به یاری او در مواقع ضروری شوند؛ بدین سان، پادشاه می‌توانست از منابع نیروی انسانی آنان در مواقع لزوم استفاده کند. این طوایف در تأمین امنیت مناطق دشوار-گذر کوهستانی به شاه بزرگ یاری می‌رساندند و کم‌تر به روستانشینان کوه‌پایه‌ها شبیخون می‌زدند تا بدین ترتیب، حسن نیت خود را به او نشان دهند.

ادامه نوشته

درياي پارس، در اوستا و نوشته‌هاي پهلوي و شاهنامه

1-    بررسي واژه

واژه دريا در اوستا به گونهء  زَرَينگهzarayangh  آمده است, و اين نام دربارهء دريايي است كه در اوستا  «وُاوروكَش» Vo-oorookash خوانده ميشود.

«وُاوروكَش» خود از دو بهر برآمده است:

بخش نخستين آن؛ «وُاورو», برابر با پر و بسيار است, و بخش پاياني آن «كَش», برابر با مرز و كناره است و بر روي هم واژهء «وُاوروكَش»= پرمرز و بسيار كناره است.

اين واژه در نوشته‌هاي پهلوي, بگونهء «فراخْوْكَرت»  fraakhvkartدرآمده است كه بخش نخستين آن, همان ”فراخ“ و بخش پاياني آن نيز ”كرت“ , يا ”كَش“ و ”كشه“ است و آن نيز بسيار كناره و فراخ مرز و كرت است و در زبان فارسي, اين واژه را «فراخكرد» مي‌خوانند!

گونهء ديگر واژهء «كش» در اوستا, «كَرْشْ» است كه بخش نخستينِ «كَرش وره=كشور» را مي‌سازدو بررويهم, كشور جايي استكه با «كشه = خط = خد» يا نشانه‌اي كه از زدنِ خيش بر روي زمين پيدا مي‌شود, از ديگر جايها جدا ميگردد.و پيشينيان, زمين خويش را از زمين همسايگان, با زدن خيش ونشانهء آن, جدا مي‌كردند.

اما «زَرَينگه» اوستايي, در زبان پهلوي, بگونهء «زِره» درآمده است, در زبان فارسي , با دگرگون شدن «ز» به «د» دريا خوانده مي‌شود.چنانكه واژهء «دْرَنْ‌يَ» فارسي باستان در اوستا «زْرَن‌يَ» و در سانسكريت, «هْرَنْ‌يَ» خوانده مي‌شود.

ادامه نوشته

نگاهی تازه به حمله اعراب به ایران

مطالعه ای تازه در باره اضمحلال و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در ایران از ارتباط اعراب مهاجم به ایران با بخش هایی از حکومت ساسانی خبر داده است.پروانه پور شریعتی استاد ایرانی بخش مطالعات ایران و اسلامی دانشگاه اوهایو در کتاب "افول و سقوط ساسانیان"، با عنوان فرعی "اتحاد اشکانی - ساسانی و پیروزی اعراب بر ایران" نگاه مسلط بر مطالعات ساسانی را مورد نقد قرار داده است.

نگاهی که طی بیش از هفتاد سال گذشته تحت تاثیر نظریه آرتور کریستین سن بوده است.

خانم پور شریعتی نظریه وجود یک شاهنشاهی متمرکز ساسانی را رد می کند و در گفت وگویی با بخش فارسی بی بی سی می گوید: "حکومت ساسانی شکلی شبیه به یک کنفدراسیون داشته است که نتیجه همکاری سیاسی خانواده های بزرگ اشکانی و ساسانی بوده است و خانواده های اشکانی در بر سر کار آمدن یا سقوط بیشتر پادشاهان ساسانی موثر بوده اند."

به گفته خانم پور شریعتی اوج همکاری خاندان های اشکانی و ساسانی در زمان پیروزی های ساسانیان در زمان جنگ های سی ساله با رومیان است و با تزلزل در اتحاد این خانواده ها زمان شکست ساسانیان فرا می رسد و دوره ای از تغییر و بی ثباتی حکومت ایران را فرا می گیرد. دوره ای که شاهد بر سر کار آمدن هشت پادشاه و ملکه در طی چهار سال است

ادامه نوشته

كوروش بزرگ

کشور داری داریوش بزرگ

پیش از آنکه بموضوع اصلی یعنی ((کشورداری داریوش بزرگ)) بپردازیم – باید خاطر خوانندگان محترم را باین نکته مهم متوجه نمایم که از مدارک و آثار آنچه راجع بدوران هخامنشی در دست ماست بیشتر بقلم بیگانگان نوشته شده و طبیعی است که این نویسندگان در آثار و نوشته‌های خود خالی از عرض نمانده‌اند.

از طرف دیگر مرزوبوم ایران، این کشور کهن سال ما آسیب و صدمه فراوان دیده است.
روزهای سهمگین فراوان، از قبیل تاخت و تاز اسکندر گجستک، دست یافتن تازیان و حمله مغول و تاخت و تاز اقوام دیگر بر ایران گذشته است و هیچ چیز از روزگاران باستان، آن چنان که باید، بر جای نمانده است و یا اینکه رنگ و روی دیگر بخود گرفته است. اما خوشبختانه در مدت نیم قرن اخیر و با کوشش باستانشناسان، گاه و بیگاه در میان ویرانه‌ها، اسناد و آثاری از روزگاران سرافرازی و عظمت ایران بدست می‌آید چنانکه با خوانده شدن کتیبه‌های هخامنشی بسیاری از نکات تاریک تاریخ ایران هخامنشی روشن شده و آنچه که تا چند ده سال پیش جزو افسانه و باور نکردنی بوده بصورت حقیقت درآمده است. با عرض معذرت و ذکر مقدمه که شاید طولانی هم شد اکنون بموضوع اصلی می‌پردازم

ادامه نوشته

سو قصد به محمد علي شاه قاجار

ترور شخصيتهاي سياسي به منظور دستيابي به هدف يا اهدافي خاص صورت مي‌گيرد. عده‌اي نيز در جريان انقلاب مشروطه ترور شدند. سوال اصلي اين است كه هدف از ترور اين اشخاص چه بود؟ و تروريستها به چه گروه و دسته‌اي وابسته بودند؟ آيا آنها به اهدافشان دست يافتند؟ و ديگر اينكه تأثير ترورها بر اوضاع سياسي، اجتماعي مملكت مثبت بوده يا منفي؟

قبل از پرداختن به موضوع سوء قصد به جان محمدعلي شاه، انداختن نگاهي كوتاه به ترور امين‌السلطان به منظور روشن شدن موضوع اصلي بي فايده نخواهد بود. امين‌السلطان صدراعظم ايران در رجب 1325هـ .ق/ شهريور 1286ش ترور شد. ظاهراً وي را عباس آقا صراف تبريزي به قتل رساند. گرچه با توجه به برخي ادله در اينكه عباس آقا قاتل بوده جاي ترديد وجود دارد ولي حتي با پذيرش اين مطلب باز هم سرانجام به طور دقيق مشخص نشد كه ترور او از سوي چه گروهي طراحي و اجرا شده است. محمدعلي شاه، حيدر عمواوغلي، تقي‌زاده، كميته سري انقلاب، حوزه مخفي اجتماعيون عاميون تهران، كميته سري انجمن آذربايجان، جامع آدميت، سعدالدوله، سپهدار، فرمانفرما، علاءالدوله، مرتجعان درباري همه در مظان اتهام قرار داشتند. انگشت اتهام، گستره فراخي را نشانه گرفت كه از مرتجع ترين درباريها تا ليبرال‌ترين ليبرالها را شامل مي‌شد. بنابر اين مشخص كردن هدف ترور نيز غيرممكن است، زيرا ميان هدف شاه از ترور با هدف حيدر عمواوغلي و تقي‌زاده از آن هيچ قرابتي نمي‌توان يافت. و اين اهداف مانعه‌الجمعند. اما نتيجه ترور روشن است؛ هرج و مرج در بيشتر مناطق مملكت، كناره‌گيري عناصر ميانه‌رو كه مي‌توانستند جوي معتدل حاكم كنند، روي كار آمدن دولتهاي ضعيف (زيرا پذيرش مسئوليت با توجه به خطري كه مسئولين را تهديد مي‌كرد شهامت زيادي مي‌خواست)، امضاي قرارداد 1907م ميان انگلستان و روسيه در شب ترور امين‌السلطان و نبود دولتي قدرتمند براي اعتراض يا اقدامي جدي در مقابل نقض حقوق ايران

ادامه نوشته

پیشینه پول در ایران

انسان‌های اوليه که دسته جمعی می‌زيستند، نيازی به تعويض کالا نداشتند. بعد از به وجود آمدن طوايف و قبايل مبادله‌ی کالا به کالا رواج يافت. مبادله‌ی کالا به دلايلی با مشکلاتی همراه بود.برای رفع مشکلات ابتدا از فلز برای مبادله استفاده کردند و پس از مدتی به فلزات گران‌بها و سبک وزن، از جمله طلا، نقره و مس رو آورند.

در بيشتر کشورهای شرقی و آسيايی، فلزی که در مبادله‌ی کالا از آن استفاده می‌شد، حلقه‌ای شکل بود. و در سه هزار سال پيش از ميلاد از آن استفاده می‌کردند که می‌توان آن را قديم‌ترين وسيله‌ی مبادله، پيش از اختراع سکه، دانست. در کاوش‌های شوش حلقه‌هايی از ويرانه‌های معابد، از دوهزار سال قبل از ميلاد، به دست آمده است. استفاده از فلزات سبک وزن و کم حجم و گران‌بها، که معاملات را سهل و ممکن می‌ساخت، مورد قبول عامه قرار گرفت. بدين ترتيب مرحله‌ی پيدايش پول آغاز شد.

ادامه نوشته

دلیران تنگستان

هشت روز از تاجگذاری احمد شاه ، آخرین پادشاه خاندان قاجار ، گذشته بود که ناقوس جنگ جهانی اول به صدا درآمد .

دولت ایران ،پس از آغاز جنگ بی درنگ بیطرفی کامل خود را اعلام داشت . اما دولتهای درگیر در جنگ این بیطرفی را به هیچ گرفتند و سپاهیان بیگانه از هر سو به خاک ایران حمله ور شدند .

 

روس های تزاری به سر کردگی ژنرال باراتف تا اصفهان تاختند ، عثمانیها از مغرب تا همدان پیش تاختند و انگلیسیها از جنوب ومشرق تا قاینات شتافتند .

ایران هم میدان نبرد شده بود .در این نبردروس وانگلیس دریک طرف و دولت عثمانی ، به یاری آلمان واتریش ،در طرف دیگر بود .

ایران با انقلاب مشروطیت وارد مرحله تازه ای از تاریخ خود شده بود

ادامه نوشته

پیشینه دریانوردی در دریای پارس

پیشینه‌ دریانوردی در خلیج فارس به گذشته‌های بسیار دور، دست‌کم دو هزار سال پیش از میلاد، می رسد. مردمان تمدن‌های سومر، آکاد، عیلام، همواره بین میان‌رودان(بین‌النهرین) و موهنجودارو در دره‌ سند، از این راه دریایی در رفت و آمد بودند. کاوش‌ها و پژوهش‌های چند دهه‌ کنونی نشان داده است که فینیقی‌ها، مردمانی آریایی‌نژاد که در سرزمین‌های ساحلی دریای مدیترانه (لبنان، بخش‌هایی از سوریه و فلسطین) زندگی می کردند، نخست در جزیره‌ها و سرزمین‌های پیرامون خلیج فارس زندگی و دریانوردی می کردند. پس از روی کار آمدن هخامنشیان در ایران، داریوش اول برای کشف سرزمین‌های تازه از دریانوردان برجسته‌ ایرانی، فینیقی و ساتراب‌های یونانی‌نشین امپراتوری پارس خواست که برای شناخت بیشتر آسیا و دیگر سرزمین‌ها به دریانوردی بپردازند. به نظر می‌رسد در زمان همین پادشاه بود که شناخت ایرانیان از خلیج فارس بیش‌تر شد.

با این همه، کهن‌ترین سند پیرامون دریانوردی در خلیج فارس به سده چهارم پیش از میلاد باز می‌گردد . در آن زمان، دریانوردی به نام نیارخوس به فرمان اسکندر مقدونی برای کاوش در سرزمین‌های نه چندان شناخته به سفر دریایی پرداخت. او سفر خود را در یازدهمین سال فرمان‌روایی اسکندر آغاز کرد و از مصب رود سند به دهانه‌ی تنگ هرمز و از آن‌جا به آب‌های خلیج فارس رفت و سرانجام در ساحل رود کارون لنگر انداخت. او در این سفر از راهنمایی چند دریانورد ایرانی، از جمله بگیوس پسر فرناکه، هیدارس بلوچ و مازان قشمی بهره‌مند بود و ماجرای سفر دریایی 146 روزه‌ی خود را در سفرنامه‌ای نوشت که اصل آن از بین رفته، اما چکیده‌ای از آن در کتاب یکی از تاریخ‌نگاران سده‌ی نخست پیش از میلاد به عنوان لشکرکشی اسکندر، برجای مانده است. او هنگام دریانوردی در خلیج فارس با فانوس‌های دریایی بزرگی رو‌به‌رو شده بودکه تا آن زمان مانند آن را ندیده بود و در سفرنامه‌ی خود از آن‌ها به عنوان یکی از شگفتی‌های سفرش یاد کرده است.

ادامه نوشته

راه ها و جاده ها در دوران هخامنشیان

مولفان قدیم یکسره مبهوت و مسحور گستردگی سرزمین امپراتوری هخامنشی بوده اند . بسیاری از آنها پیرامون نظام ارتباطی در دوران امپراتوری گزارش داده اند و به اظهار نظر پرداخته اند و همگی میان انتظام ارتباطات با قابلیتهای قدرت مرکزی برای مداخله در امور کشورهای تسخیر شده رابطه مستقیم یافته اند.اگر بصورت کلی و بسیار تیتروار بخواهیم به این مهم تظری بیفکنیم بایستی بگوئیم بدستور داریوش کبیر برای آ گاهی و اطلاع وی از جدیدترین رخدادها در سراسر شاهنشاهی جاده های بسیاری ساخته شد و در این جاده ها چاپارخانه های بسیاری پدید آمد که در آنها همیشه اسبهای تازه نفس آماده بودند.پیکهای دولتی با رسیدن به این چاپارخانه ها اسبهای خود را عوض میکردند.و با اسبهای تازه نفس با سرعت به راه خود ادامه میدادند.یا اینکه پیغام یا نامه به چاپار دیگری داده میشد .به همین صورت این کار ادامه میافت تا نامه به مقصد می رسید.بدینگونه میتوان ایرانیان را نخستین بوجود آورندگان نظام پست در دنیا دانست

ادامه نوشته

نبرد شاپور اول ساسانی با والرین امپراطور روم

در نيمه قرن سوم ميلادى اوضاع ايران بسيار بهتر از روم بود.امپراطورى ساسانى در ابتداى کار قرار داشت و پادشاهان پرقدرت و جوان بر آن حكومت مى كردند حال آنكه روم گرفتار هرج و مرج و تغييرات پياپى امپراطوران بود.

زمان مناسب:
در ۲۴۱ ميلادى شاهپور اول در ايران به قدرت رسيد و پس از آنكه از سامان اوضاع داخلى مطمئن شد در همان سال به نصيبين (در نزديكى موصل امروزى) و از آنجا به انطاكيه حمله برد اما گوردين امپراطور روم با سپاهى بزرگ وى را شكست داد و پس از شكست دادن شاهپور او را به دجله عقب راند و تيسفون را محاصره كرد. اما اين پيروزى دوام نيافت چرا كه در روم افسرى كه از نژاد عرب بود به نام فيليپ گوردين را كشت و چون اعتقادى به جنگ در بين النهرين نداشت اين منطقه و ارمنستان رابه ايران واگذار كرد. اما خود وى نيز كشته شد و دسيوس تامر جاى وى را گرفت. وى نيز در نبرد با ژرمن ها كشته شد و پس از وى ۳امپراتور به طور همزمان به حكومت در روم پرداختند كه دونفر اول به سرعت كشته شده و تنها والرين ماند.
در ۲۵۸ميلادى شاهپور زمان را براى مبارزه با ارتش روم مناسب ديد چرا كه شمال امپراتورى مذكور به شدت درگير نبرد با ژرمنها بود. در مركز نيز تغييرات مداوم، امپراتوران قدرت روم را ضعيف كرده بود. بنابراين شاهپور با گذر از فرات، انطاكيه را تصرف كرد و آماده نبرد با والرين شد. امپراتور روم با تجهيز سپاهى عظيم از جنوب اروپا عازم انطاكيه شده و ۲۵۹ شهر را از ايران باز پس گرفت و عقب نشينى زودهنگام ايرانيها او را به طمع تسخير بين النهرين انداخت اما سپاه ايران ارتش او را به مانند ارتش كراسوس محاصره كرده و سرنوشتى مشابه برايش ايجاد كردند. در اين نبردكه در نزديك شهر ادسا روى داد دهها هزار رومى كشته شدند و هرچه تلاش كردند نتوانستند از محاصره خلاص شوند. والرين پس از تسليم، به اسارت شاهپور درآمد و تا سالها تحت خدمت شاهپور بود چرا كه شاه ايران از او به عنوان خدمتكار استفاده كرد. (۲۶۰ميلادى)
ادامه نوشته

حمله مغولان جنگ جلال الدین خوارزمشاه با چنگیز خان

در قرن ۱۳ ميلادى قدرت بزرگى به ايران کنونى تسلط داشت كه پس از ۵۰۰ سال ايران را يكپارچه كرده بود، اگرچه اين نيرو اصالتاً ايرانى نبود، اما در دوران آن شهرهاى بسيار بزرگى در ايران پاى گرفت.
قدرت خوارزمشاهيان به اندازه اى بود كه در كليه دولتهاى آسياى صغير و خاور نزديك مطمئن بودند توفان چنگيز به آنها نمى رسد، اما گذشت زمان چيز ديگرى را نشان داد.
اولين برخورد
در ۱۲۱۶ براى اولين بار در دشتهاى قرقيزستان طلايه داران خوارزم با مردان چنگيز كه از نبرد با طوايف مركيت باز مى گشتند، روبرو شدند و سربازان چنگيز علاقه اى به نبرد نشان ندادند و نيمه شب عقب نشينى كردند. چنگيز در اين زمان هنوز قصد نبرد با سلطان محمد خوارزمشاه را نداشت، اما حمايت سلطان محمد عملاً او را مجبور به جنگ كرد.
مرگ فرستادگان چنگيز

ادامه نوشته

تازش تیمور گورکانی به ایران

تيمور لنگ که در بين اروپاييان به تامرلان مشهور مى باشد، اصالتاً از نوادگان چنگيز بود. حملات ويرانگر او به آسياى ميانه و غرب آسيا را مى توان موج دوم حملات مغولان دانست. اگرچه به دليل اينكه اين حمله ۱۵۰ سال پس از حمله اولى صورت گرفت، در آن از برخى كشتارهاى كور مغولى اثرى نبود.

در اين بين اما مهمترين حمله تيمور را مى توان حمله به ايران دانست. اگرچه ايران در اين زمان هويت متحد گذشته خود را نداشت. تيمور ابتدا با غلبه بر رقباى خود، ماوراءالنهر و خوارزم را گرفت. تيمور حمله بزرگ خود را در ۱۳۸۰ ابتدا عليه خراسان بزرگ صورت داد. او شهر هرات را به طور كاملاً ناگهانى تسخير كرد و قندهار و كابل پس از آن مجبور به اطاعت شدند. اما در فتح كلات نادرى ناموفق ماند، به طورى كه پس از ۱۴ بار حمله اين منطقه فتح ناشده ماند. دليل اين امر نيز ارتفاعات بلند قلاع و محصور بودن آن در بين كوه هاى سر به فلك كشيده بود.

تيمور پس از اين قصد سيستان كرد و در ۱۳۸۳ ميلادى على رغم مقاومت سرسختانه مردم آن نواحى، كليه قلاع آن نواحى را فتح كرد و به تلافى مقاومت مردم، دستور قتل عام داد.

ادامه نوشته

چرا مغولان به ایران تاختند ؟

در بهار سال 651 هجري – قمري پيمان صلحي ميان چنگيز خان مغول و سلطان محمد خوارزمشاه بسته شد . در پي آن يک كاروان تجاري با 450 تن از بازرگانان با اجازه چنگيز ، روي به ايران آوردند اما هنگامي كه وارد شهر مرزي ايران به نام «انزار» شدند ، نيال خان ، حاكم انزار همه آنها را دستگير كرد و به سلطان محمد خوارزمشاه پيغام داد كه جاسوساني از چنگيز خان مغول را دستگير كرده است !
سلطان در جواب دستور داد كه همه دستگيرشدگان را در توقيف نگهداريد تا درباره انها تحقيق شود
اما حاكم انزار كه چشم به اجناس و كالاهاي تجاري بازرگانان داشت ، به جلادان دستور داد همه را سر ببرند . در اين ميان يك ساربان مغول در تاريكي شب موفق به فرار شد و جريان را به چنگيز خبر داد . اين حادثه در حقيقت فتيله انفجاري براي آغاز يك حمله و كشتار تاريخي مغولان به ايران بود .
لشكريان مغول به هر شهري رسيدند ، به گفته يك مورخ :« آمدند و سوختند و كشتند و رفتند !» چنگيز خان بعدها به يك عالم ايراني گفت : (( اگر عمال محمد اغري ، (محمد دزد) با بازرگانان من چنين نمي كرد ، هرگز به ايران لشكر نمي كشيدم ، ( چنگيز هميشه از سطان محمدخوارزمشاه با لقب (محمد دزد) ياد مي كرد !))
و به راستي كه در طول تاريخ بدون استثناء رهبران دزد ، عامل اصلي بدبختي ايرانيان بوده اند .
البته ناگفته نماند كه عمل ناشيانه و طمع كارانه «دانيال خان» در اين مصيبت بزرگ (حمله چنگيز به ايران ) نقش بسزايي داشته است . 

پیشینه شناسنامه در ایران

تا واپسین ماههای عمر سلطنت قاجارها مردم ایران از اقشار و گروههای مختلف دارای ورقه هویت و یا شناسنامه رسمی و قانونی نبودند و اساساً مرکزی رسمی و دولتی هم برای ثبت اسامی و هویت اتباع کشور وجود نداشت و به تبع آن مبنا و معیاری قابل وثوق دربارۀ جامعه آماری مردم ایران نیز در نظام حکومتی و مدیریتی کشورمحل چندانی از اعراب نداشت و اساساً آمارها و برآوردهای جمعیتی کشور مبتنی بر میزان علمی و دقیق نبود. نخستین بار در 14 خرداد 1304 بود که مجلس شورای ملی دوره پنجم قانونی در چهار فصل و سی و پنج ماده به تصویب رسانید که « قانون سجل احوال » نام گرفت که مقرر می داشت حداکثر تا یک سال آتی آحاد مردم ایران لزوماً باید دارای ورقۀ هویت و یا همان شناسنامه شوند. ماده چهارم این قانون مردم کشور را موظف می ساخت برای هر فرد شناسنامه ای مجزا صادر کرده و سند آن را در دفاتر حکومتی ثبت و ضبط کنند. در ورقه هویت محل هایی برای ثبت تولد، فوت، ازدواج و اطلاق پیش بینی شده بود.

قانون کلیه مأمورین دولتی و حکومتی را در اقصی نقاط کشور ملزم می کرد، از آن پس فقط در قبال ارائه ورقه هویت (شناسنامه) پاسخگوی ارباب رجوع باشند. قانون برای کسانی که در موعد مقرر شده از دریافت شناسنامه اجتناب کنند و یا به جعل ورقه هویت مبادرت ورزند، مجازات و تنبیهاتی نیز پیش بینی کرده بود.

در 20 مرداد 1307 مجلس شورای ملی دروه ششم « قانون سجل احوال » دیگری را در 16 ماده تصویب کرده و تصریح نمود که تمام مواد قانونی مصوبه قبلی (14 مرداد 1304) که مغایر با محتوای مصوبه جدید باشند، ملغی خواهند بود. این قانون جدید کلیه افراد ذکور بالای 17 سال را ملزم می کرد شخصاً برای تهیه ورقه هویت (شناسنامه) به دفاتر سجل احوال محل زندگی خود مراجعه کنند. زنها نیز می توانستند شخصاً و یا با وکلای « ثابت الوکاله » برای اخذ شناسنامه اقدام کنند. دارندگان ورقه های هویت ملزم بودند حداکثر پس از ده روز از وقوع تولد، ازدواج و طلاقِ فرزندان، بستگان و افراد تحت تکفل را به مراکز سجل احوال اطلاع دهند تا در شناسنامه های آنان ثبت شود. این زمان برای فوت حداکثر 48 ساعت تعیین شده بود.

ماده سیزدهم این قانون « اداره کل احصائیه و سجل احوال مملکتی » را متولی سرشماری و آمارگیری از مردم کشور دانسته و آن را ملزم می کرد « هر ده سال یک مرتبه » مردم ایران در سراسر کشور را سرشماری کند. سرشماری اتباع ایران ساکن خارج از کشور نیز بر عهده وزارت امور خارجه نهاده شده بود

تاريخ حقوق ايران در زمان ساسانيان

همانطور كه در تاريخ حقوق زمان هخامنشى تذكر دادم داريوش كبير قانونى براى اداره امپراطورى عظيم خود فراهم كرد كه تا آخر سلسله پارتى هم (تقريبن 218 ميلادي) يعنى به مدت 700 سال قانون مورد اجراى سرزمين پهناور ايران در سلسله‌هاى بعدى ـ اسكندر ـ سلوكي‌ها ـ پارتي‌ها بود و تأثير عميقى در تمدن ايرانى داشت و اين قانون مبنى بر تساهل در امور مذهبى وجدايى حكومت دنيايى از حكومت الهى (ديني) بود. ايجاد تأسيسات مدنى مانند ارتباطات، پست، تجارت، و مجازات‌ها و استقلال داخلى ايالات در احوال شخصيه و آزادى مذهب از نتايج آن قانون است ولى با روى كار آمدن سلسله ساسانى كه توسط اردشير بابكان (اردشير پسر بابك) از نوادگان ساسان موبد آتشكده پارس در استخر تأسيس شد نظام حقوقى ايران به طور كلى دگرگون شد و سيستم جديدى مورد عمل قرار گرفت،كه در آن اتحاد حكومت دينى و دنيوى (مقام روحانى و سلطنت) و اولويت دادن بر يك مذهب خاص (مذهب زرتشت) و تمركز حكومت در مركز كشور و سختگيرى نسبت به پيروان ساير مذاهب و استبداد شديد به نحو بارزى نمايان است و آزاد مردى و آزادمنشى نژاد آريايى كم‌كم در اين دوران رنگ مي‌بازد و تعصب شديد درعقايد دينى و رسمى حكومت از مشخصات بارز آن است ولى اين سيستم حقوقى نه تنها در زمان حكومت اين سلسله (تقريباً 420 سال) موردعمل بود بلكه پس از غلبه عربها بر ايران و تغيير حكومت تا قرنها بعد سيستم مورد قبول حكومت‌هاى بعدى شد تا پس از ظهور سلسله‌هاى سلطنتى مستقل ايرانى حتى تا اوائل حمله مغول خطوط زرين و قانون اساسى حكومت همان مقررات تأسيس شده توسط ساسانيان بود و حكومت‌ها الگو و نمونه‌اى بهتر از آن براى سرزمين‌هاى تحت فرمان خود نداشتند، بدين جهت بايستى به تاريخ حقوق ايران در زمان ساسانيان توجه كامل داشت زيرا تا يك هزار سال بعد نشانه‌هاى اين نظام حقوقى را در ايران به عيان مي‌بينيم:

ادامه نوشته

گاهشمار خورشیدی ایران مدیون خیام بزرگ

چه کسی باور می کند این سخن درناپایداری زمانه، از لبان کسی تراویده که دقیق ترین سنجش زمانه در تاریخ بشر را بدست داده است؟ همانی که تقویم روی میزمان یادگار جاودانه اوست: ابوالفتح عمربن ابراهیم خیام نیشابوری. 

روزی که گذشت هیچ از او یاد مکن  فردا که نیامدست فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد منه حالی  خوش باش و عمر بر باد مکن

ادامه نوشته

جدایی افغانستان از ایران

 ژانویه سال 1857 (بهمن 148 سال پیش) یک روز تاریک دیگردر تاریخ طولانی و پر رویداد میهن ما بود . در این روز نیروهای اعزامی انگلستان به ریاست « اوت رام » پس از 23 روز حمله ، بندر بوشهر را تصرف کردند تا دولت تهران مجبور به صرفنظر کردن از شهر هرات و افغانستان امروز شود که از زمان تاسیس کشور ایران به دست کوروش بزرگ همیشه بخشی وفادار از ایران و کانون فرهنگ و ادب ما و برای مدتی نیز شاهزاده نشین ایران و مقر حکومت خراسان بود و شاه عباس پیش از احراز سلطنت در آن شهر که در همان جا به دنیا آمده بود می زیست . این قسمت از ایران در عهد باستان « آریانا » خوانده می شد . افغانستان نامی است که انگلیسی ها بر ایران خاوری گذاشته اند

ادامه نوشته

کشته شدن ناصرالدین شاه

ناصرالدين شاه در ماه صفر 1247 هجری متولد شد و در سن 17 سالگی، بعد از فوت پدرش محمد شاه، در شهر تبريز (که به عنوان وليعهد در آنجا فرمانروای آذربايجان بود)، به سلطنت نشست. ناصرالدين شاه،‌ فرزند محمد شاه و چهارمين پادشاه سلسله قاجار است. او در سال 1264 ه.ق پس از مرگ پدر با كمك ميرزا تقی خان امير كبير در تهران تاجگذاری كرد و در تالار تخت مرمر جلوس رسمی کرد.
دوران حكومت او، دوران ورود مدرنيته به ايران است. او نخستين پادشاهی است كه به اروپا رفت و در دوران حكمرانی او بود كه نخستين مظاهر نوگرايی، نظير مدرسه دارالفنون، ‌تلگراف و‌ عكاسی  واکسیناسیون همگانی و اعزام دانشجو به اروپا  و...با همت امیر کبیر در ايران پایه گذاری شد.
در زمان ناصرالدين شاه، امتيازات انحصاری مختلفی به انگليس واگذار شد، از جمله امتياز تأسيس بانک شاهنشاهی، واگذاری امتياز کشتی رانی در رودخانه کارون به انگلستان که البته در اين ميان روسها نيز بی نصيب نماندند، امتياز شيلات دريای مازندران به روس ها و غيره اعطاء گرديد که به شدت مايه خسارت شد و پی آمدهای نامطلوبی را براي کشور به دنبال داشت.
ناصر الدين شاه از هر گونه انتقاد و اعتراضی که نسبت به اعمال خود او می شد به شدت نفرت داشت. استبداد و تنفر وی از شنيدن اعتراضات و انتقادات، عامل عمده ای در الزام مخالفان در اقدام به قتلش شد.
ناصرالدين شاه در سن شصت و هفت سالگی در حالی که خود و دربارش را براي برگزاری جشن پنجاهمين سال سلطنت خود آماده می کرد، به فتوای سيد جمال الدين اسد آبادی در حرم حضرت عبدالعظيم به ضرب تپانچه ميرزا رضای کرمانی به قتل رسيد و وی را در باغ جيران درکنار حرم حضرت عبدالعظيم به خاک سپردند.

منبع: روزگاران تاريخ ايران، دکتر عبدالحسين زرين کوب

جنگ ارومیه نبرد شاه عباس صفوی با عثمانی

در اواخر قرن ۱۶ قدرت نظامى عثمانى به حد اعلاى خود رسيده بود و اگرچه اتحاد اروپاييان مانع حرکت آنها به سمت مركز و غرب اروپا شده بود اما آنها در حال توسعه مرزهاى جنوبى و شرقى خود بودند. در چنين زمانى آنها به جز ايران عملاً مانعى پيش خود نداشتند.

عثمانيها در دوران قدرت خود در قرون شانزده و هفده شبه جزيره عربستان، خاورميانه عربى ، مصر، ليبى و حتى الجزاير را در اختيار داشتند اما على رغم ۲ لشكركشى بزرگ سلطان سليم و سلطان سليمان هنوز نتوانسته بودند خاك اصلى ايران را تصرف كنند اگرچه بين النهرين را از دست ايران خارج كرده بودند
ادامه نوشته

جدایی قفقاز از ایران

منطقة قفقاز كه زمان حكومت ساسانيان تحت سيطرة حكومت ايرانيان قرار داشت، در دوره‌هاي متعدد تاريخي، خراجگذار پادشاهان ايران بود. اين منطقه يا توسط امراي ايراني و يا توسط حاكمان محلي‌ دست‌نشاندة دولت مركزي ايران اداره مي‌شد. هر زمان كه حكومت مركزي ايران در دوره‌هاي مختلف در اثر درگيري‌هاي داخلي و جنگ‌هاي پيراموني تضعيف مي‌شد، اين مناطق ادعاي استقلال مي‌كردند. دولت‌هاي مركزي ايران نيز به سركوبي اين شورش‌ها برمي‌خاستند. اين جريانات تجزيه‌طلبي تا اواخر دورة صفوي ادامه داشت. در دورة صفوي كه اولين سلسلة حكومتي منسجم پس از حملة مغول‌ها در ايران بود، قفقاز كاملاً‌ تحت سيطرة حكومت مركزي ايران اداره مي‌شد. با فروپاشي دولت صفوي و روي كار آمدن حكومت افشاريه و زنديه، اقتدار حكومت ايران در ادارة قفقاز اندكي سست شد و در اواسط دورة زمامداري قاجاريه، در زمان حكومت فتحعلي‌شاه در اوايل قرن نوزدهم، قفقاز به كلي از ايران جدا شد. تاريخ و سرگذشت كشور ما ايران مملو از پند و درس و عبرت است. از طرفي فداكاري‌ها، خلوص و هوشياري‌هاي جمعي از پيشينيان كه در مقاطعي از زمان، اين كشور را از سقوط حتمي نجات داده و سند افتخار و عزت كشور شده است و از طرفي ديگر حاكمان و زمامداران اين كشور در مقاطعي با قراردادهايي مانند گلستان و تركمنچاي و نيز قرارداد 1919 ميلادي (وثوق‌الدوله) و تصويب‌نامه كاپيتولاسيون ماية عقب‌افتادگي و سرشكستگي كشورمان شده‌اند.

ادامه نوشته

زن در زمان کریم خان زند

پایه گذار دودمان زند، کریم خان فرزند ایناق خان، ریئس ایل زند بود که در روستای پری از بخشهای ملایر زندگی می کردند و به گویش لری سخن می گفتند، در میان فرزندان ایناق خان، کریم خان، مردی شمشیر زن، دلیر، خردمند و دانا شناخته شده بود و او را «توشمال» به معنی بزرگتر و کدخدا می نامیدند. در دوران صفویه و افشار ایل زند گاه به عثمانیها و زمانی به افغانها می تاختند و دارائی آنها را به یغما می بردند و با این کار بر آن بودند که دشمنان را از ایران برهانند. آنان با ترفند های سیاسی ویژه که آمیخته با ساده دلی و پاکی بود.

همسایگان که چشم به خاک ایران داشتند از کشور رانده و هرگز فرمانبردار آنها نشدند. در این راستا دکتر نوائی می نویسد:

« این طایفه به هیچ قدرتی سر فرود نیاورد، نه خراجگزار افاغنه شد، ، نه خدمتگزار عثمانیان، بلکه با روش جنگ و گریز به اصطلاح آن زمان «قزاقی» دائماً مزاحم اردوی عثمانیها بودند.»1
در زمان نادر شاه، این ایل به خراسان کوچ داده شد و در «دره گز» جایگزین شدند.نادر تنی چند از دلاوران ایل که کریم خان یکی از آنها بود به سپاهیان خود افزود. کریم خان از خود دلیری و دلاوری نشان داد تا آنجا که به سرداری سپاه ابراهیم خان برادر زاده نادر برگزیده شد. پس از کشته شدن نادر، برگ نوینی در تاریخ زندگی ایل زند باز شد و آنها از تبعید گاه خود به دیار کهن «پری» بازگشتند.

ادامه نوشته

تاریخ ارتش منظم در ایران نوین

اواخر عمر آغامحمدخان قاجار چند تن از افسران روسى که به ایران آمده بودند، توسط شاه قاجار ماموریت یافتند تا در شهر قزوین به تعلیم و تربیت قواى نظامى بپردازند.

این افسران روس بعد از برادران شرلى در زمان شاه عباس صفوى اولین افراد خارجى بودند که به تعلیم قواى ارتش ایران گمارده شدند و گویا چندین گردان ناقص نیز توسط آنها ایجاد شد اما نتیجه مطلوبى از آنها به دست نیامد. آغامحمدخان نیز همچون شاه عباس صفوى به این مهم پى برده بود که ایران نیازمند ارتش منظمى به سبک اروپایى است اما از آنجا که در طول سال هاى حکومتش دائماً در حال ستیز با بازماندنگان خاندان زند و سرکوب شورش هایى که هر از گاهى در قسمتى از کشور برپا مى شد و تثبیت حکومتش بر ایران بود، فرصت آن را نیافت تا این امر مهم را به نحو شایسته به نتیجه برساند و عاقبت نیز خود در جریان سرکوب یکى از شورش ها به قتل رسید و برادرزاده اش خان باباخان معروف به فتحعلى شاه قاجار بر تخت او تکیه زد. (سال ۱۲۱۲ ه.ق) سال هاى ابتدایى حکومت فتحعلى شاه به سرکوب و آرام کردن مدعیان سلطنت گذشت.در این دوران سازمان ارتش ایران تقریباً به همان وضع دوره صفویه بوده است، بدین گونه که ارتش ایران به طور کلى به دو قسمت تقسیم مى شد، یکى قشون پارکابى شامل هفتاد و پنج هزار نفر بود که همیشه ملتزم رکاب شاه بودند و قشون ولایتى تحت فرماندهى حکام محلى، شاهزادگان و سران ایلات بودند.

ادامه نوشته

عهدنامه گلستان

در روايت ماجراى جنگ هاى ايران و روس، سرانجام به عهدنامه گلستان رسيديم. در شماره گذشته خوانديد كه فتحعلى شاه با ميانجى گرى سر گور اوزلى (سفيركبير بريتانيا در ايران) و نگران از طغيان هاى خراسان سرانجام با مصالحه ميان روسيه و ايران موافقت كرد و ميرزا ابوالحسن خان شيرازى را مامور كرد كه با «سردار روس» ملاقات كند و با او «عهد سازش» ببندد. ناگفته پيداست كه اين تصميم براى شاهزاده عباس ميرزا و اطرافيانش كه مخالف تن دادن به سازش در آن شرايط بودند، تا چه اندازه تلخ بود. ميرزا ابوالقاسم فراهانى (قائم مقام دوم) در نامه اى كه در همان ايام براى كسى نوشته است اشاره اى عجيب و وهم انگيز به اين ماجرا دارد: «به خدا كه در اين سفر بعد از مرخصى از خدمت شما (ميرزا بزرگ نورى) هيچ چيز دو سر نديدم، مگر يك برّه كه يك روز قبل از مصالحه (با روسيه و انعقاد معاهده گلستان) ميش ملا بخشى تركمانى زاييد. به نظر ايچ آقاسى و وزير خارجه (ميرزا ابوالحسن) هم رسيد. دو سر داشت و سه گوش و يك تن؛ مثل آذربايجان كه يك ولايتى است در زير لگد دو دولت روس و شيعه (يعنى ايران). از دو گوشه مدعى آنجا بودند، روم هم حالا از گوشه ديگر در آمد و مدعى ايروان است!»

ادامه نوشته

عهدنامه ترکمنچای

عهدنامه ترکمنچای در ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ (میلادی) بین روسیه و ایران امضا شد. از سوی فتحعلی شاه قاجار، میرزاعبدالحسن‌خان و آصف‌الدوله و از سوی روسیه تزاری ایوان پاسکویج حضور داشتند. طی این قرارداد قلمروهای باقی مانده ایران از معاهده گلستان در قفقاز شامل خانات ایروان، مناطق تالش و اردوباد و بخشی از مغان و شروان به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای مازندران را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور طلا به روسیه شد. بر طبق این قرارداد روسیه قول داد از پادشاهی ولیعهد وقت عباس‌میرزا حمایت کند.
پیش زمینه
پس از پیمان نامه گلستان دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه آغاز شد. در این میان جنگ گنجه مهم‌تر از همه می‌نمود. عباس میرزا فرمانده سپاه ایران با حرکت به سوی گنجه در این منطقه سنگر گرفت. در این میان پاسکوویچ فرمانده سپاه روس نیز خود را به این منطقه رساند. ابتدا عباس میرزا به د لیل برخی آشفتگی‌ها در سپاه خود خواست که جنگی اتفاق نیافتد اماتلاش او موثر نیافتاد و جنگ وسیعی در این منطقه در گرفت. در پایان سپاه روس فاتح میدان شد. عباس میرزا سرانجام در ناحیه ترکمانچای خواست که جلوی پاسکوویچ را بگیرد اما در آنجا نیز شکست خورد و سرانجام مجبور شد که شرایط صلح را بپذیرد. در این میان پاسکوویچ که خود را مغرور از فتح جنگ می‌دید برای سپاه ایران ضرب الاجلی تعیین کرد و گفت چنانچه تا پنج روز تکلیف صلح مشخص نشود عازم تهران خواهد شد. در این میان شاه سرانجام تن به امضای عهدنامه ترکمانچای داد.

ادامه نوشته

اهمیت دریای پارس برای کریمخان زند

براي كريم خان « خليج فارس » در اولويت قرار داشت

24 دسامبر سال 1765 ميلادي كريم خان زند رئيس وقت كشور ايران در دفتر كار خود در شيراز (موزه پارس امروز) به منشي اش گفت كه نامه اي به «شاه عالم» امپراتور هند بنويسد و اين اقدام او را كه به انگليسي ها امتياز و اختيار داده است تقبيح و محكوم كند.
بنويسد كه اجازه داد و ستد در بندر؛ بله، ولي امتياز و اختيار؛ نه.
كريمخان به منشي اش تاكيد كرده بود كه نامه همان روز بايد به مهر و امضاي او برسد و ارسال شود. در آن روز كريم خان خشمگين به نظر مي آمد، كه در او اين حالت به ندرت ديده مي شد.
«شاه عالم» امپراتور وقت هند به كمپاني هند شرقي انگلستان در منطقه بنگال اختيارات ديواني (اداري ــ حكومتي) و امتياز كشت خشخاش و توليد ترياك و حقوق ديگر داده بود. كريم خان كه نظر به گسترش بازرگاني خارجي داشت دو سال پيش از آن (سال 1763 ) به بازرگانان انگلبسي اجازه داده بود كه در بوشهر - به كار داد و ستد مال التجاره بپردازند.
كريم خان كه از سال 1749 تا 1779 بدون اين كه اجازه دهد عنوان شاه بر او بگذارند بر ايران حكومت كرد براي خليج فارس و جزاير آن و امور مربوط، اولويت قائل بود. وي اخراج هلندي ها به سركردگي «كتيپ هاوزن» از خارك، به زنجير كشيدن شيخ سلمان بني كعب، تصرف بصره در سالهاي 1773 و 1775 و ... را در همين راستا انجام داد.
كريم خان با اين كه قول امضاي يك پيمان امنيت مشترك با روسيه را به اين دولت داده بود، از تنظيم پيمان شانه خالي كرد، زيرا مي ترسيد كه پس از مرگ او، روسها از مفاد پيمان سوء استفاده كنند.
كريم خان كه يكي از ژنرال هاي نادرشاه و يك پارس اصيل از طايفه زند قبيله «لر ــ بختياري» بود در پي قتل نادر در توطئه دهم ژوئن سال 1747 در فتح آباد قوچان، با يك رشته جنگ با ژنرالهايي كه قصد تجزيه وطن را داشتند و جانفشاني هاي ديگر مانع اين عمل شد و يكپارچگي ايران را حفظ كرد و سپس دست به آباداني فراوان زد. وي هيچيك از مغلوبان را مجازات نكرد و دشمناني را كه درجنگ مقتول مي شدند با تشريفات رسمي و عزاداري كامل به خاك مي سپرد.

نبرد چالدران

اسماعیل آبادی

با شکل‌گیری حکومت عثمانی در غرب ایران‌زمین، پدیده نوینی در کنار مرزهای باختری ایران سربرآورد. سیاست وجودی و ادامۀ حیات حکومت مزبور، برپایۀ تجاوز و گسترش ارضی نهاده شده است. حکومت عثمانی در دوران حیات چهارصد و پنجاه ساله خود، بیش از سه سده در حال تجاوز به سرزمین ایرانیان و نبرد با ملت ایران، دولت‌ها و حکومت‌های این سرزمین بود.

در 23 مه 1453 میلادی (11 خرداد ماه 832 خورشیدی) سلطان محمد دوم، ملقب به فاتح، شهر کنستانتین پل را گشود و بدین‌سان امپراتوری هزار سالۀ روم شرقی را منقرض کرد. با این پیروزی بزرگ، وی شهر «‌‌کنستانتین پل» را « اسلام بل» نامید. 61 سال پس از این رویداد، سلطان سلیم اول (1520-1512 میلادی/889-891 خورشیدی) معروف به «یاووز» (سنگ‌دل)، نگاه خود را معطوف به شرق کرد. عثمانی‌ها پیش از این توانسته بودند سرزمین‌های وسیعی را در قارۀ اروپا متصرف شوند.

همزمان با شکل‌گیری یکی از بزرگ‌ترین و خون‌ریزترین امپراتوری‌های جهان در غرب ایران‌زمین، کشور ایران در درازای بیش از یک‌صد سال در چنگ دو قبیلۀ «قره‌قونیلو» و «آق قوینلو» قرار داشت. در اثر جنگ های پیاپی این دو قبیله (880-757 خورشیدی / 1501-1378 میلادی)، که یکی گوسپندی سپید و دیگری گوسپندی سیاه بر پرچم خود نقش کرده بودند، ایران به ویرانی گرایید. مردم این سرزمین دچار فقر و تنگدستی شدند. شیرازۀ امور کشور از هم گسیخت و میهن ایرانیان بر سر پرتگاه تجزیه و تلاشی کامل قرار گرفت

ادامه نوشته

پیشینه دانشگاه و مدرسه در ایران

از دوره باستان آموزشهایی درایران وجود داشته واتفاقا" این آموزشها تنها دارای جنبه نظری نبودند، بلکه درکنارآموزشهای نظری، آموزشهای عملی مثل درختکاری وکشاورزی نیز دایر بود. آموزشهای عملی به سبب آموزه های زرتشت پیامبر و دعوت او به درختکاری وآبادی درچشم ودل ایرانیان با اهمیت تلقی می شده است.در دوره هخامنشی، مدارس خاصی برای تربیت نخبگان وهمچنین مدارس عمومی وجود داشت. در عصر داریوش هخامنشی، مدرسه ای به طب اختصاص داشت ( سائین بصر ) ومدارس عالی دیگری در ری، آذربایجان وبلخ بود. در دوره ساسانی، همچنین مدارسی وجود داشت مثل دیوار دشیر به ریاست مانای ایرانی اهل شیراز که درعین حال هم مرکز آموزشی وهم پژوهشی بود.

این تجربه های آموزشی در « جندی شاپور» به حد کمال وشکوفایی خود درآن دوره رسید. این مرکز بزرگ آموزشی در زمان اردشیر بابکان وپسرش شاپور تاسیس شده ودر دوره انوشیروان به برکت وجود وزیردانشمندش، بزرگمهر، گسترش یافته است. جندی شاپوردرقرن ششم میلادی، در شهری به همین نام (واقع در شرق شوش، جنوب شرقی دزفول وشمال غربی شوشتر) برقراربود و برسردرش این عبارت به چشم می خورد: دانش و فضیلت، مافوق بازو و شمشیر است.

ادامه نوشته

نگاهى به اژدها در تاریخ ایران

دكتر منصور رستگار فسائى

واژه «اژدها»– كه در فارسى صورتهایى دیگر چون اژدر، اژدرها و اژدهاك دارد– به معنى «مارى باشد عظیم بزرگ، با دهان فراخ و گشاده و كنایه از مردم شجاع و قهرآلود هم هست و رایت و سر عَلم را نیز گویند و پادشاه ظالم و ضحاك ماران را هم گفته‌اند»(1) و لقب ضحاك نیز هست؛ چنان‌كه خاقانى گوید:
در دل غم اژدها نیارم/ كافریدونى درفش دارم
و نیز «اژدها» نوعى آتشبازى است، وحید در تعریف آتشباز گوید:
چون آن پر فسون برد افسون به كار/ زدم اژدها ریخت تخم بهار
حكیم اسدى در تعریف «اژدها» گوید:
سرش پیسه، از موى چون كوه تن/ چو دودش دم و همچو دوزخ، دهن
دو چشم كبودش فروزان ز تاب/ چو دو آینه، از تف آفتاب
زبانش چو دیو سیه، سرنگون/ كه در دم ز غازى سر آرد برون
ز دنبال او، دشت هر جاى جوى/ بهر جوى در، رودى از زهر اوى
چو بر كوه سودى، تن سنگ رنگ/ به فرسنگ رفتى چكاچاك سنگ(2)
در «فرهنگ جهانگیرى» آمده است كه اژدها چهار معنى دارد

ادامه نوشته

گزارش و تصاویری از بزرگداشت روز جهانی کورش در یزد

شامگاه آدینه 7 آبان ماه، گروهی از زرتشتیان یزد، در پردیس دانش مارکار گرد هم آمدند تا 29 اکتبر، روز جهانی کورش بزرگ و صدور نخستین منشور حقوق بشر را گرامی دارند.
گزارش و تصاویری از این مراسم را در ادامه مطلب ببینید:


بزرگداشت روز جهانی کورش در یزد

ادامه نوشته

سرکوب مصریان نافرمان بدست سربازان کرمان و پارس

تا اول ژوئيه سال 425 پيش از ميلاد، ديگر برحكمران ايراني مصر مسلم شده بود كه آتني ها بار ديگر به تحريك مصريان بر ضد امپراتوري ايران دست زده بودند. مصريان در يكصدمين سال حكومت ايرانيان بر آنان، در پرداخت ماليات به حكمران ايراني مصر تعلل مي كردند و اين تعلل كه به تدريج عموميت يافته بود سوء ظن حكمران را برانگيخته بود و در اين زمينه دست به بررسي گسترده زده بود.تحقيقات حكمران به اين نتيجه رسيده بود كه محرك مصريان در اين نافرماني و كارشكني، آتني ها بودند كه با دولت ايران به دليل حمايت از اسپارتي ها دشمني داشتند. آتني ها از دير زمان با مصريان داد و ستد داشتند و با كشتي هاي خود به بنادر مصر رفت و آمد مي كردند. به علاوه، مصر داراي جوامع كوچك آتني بود. در آن زمان ميان اسپارت و آتن جنگ بود و دولت ايران با كمك مالي، ارسال اسلحه، تداركات و كشتي از اسپارتي ها حمايت مي كرد و سرانجام همين كمكها باعث پيروزي اسپارت شد.اين جنگها كه سالها طول كشيد، در تاريخ به «جنگهاي پلوپونز/ Poloponnesian War» معروفند كه «توسيدس Thucydides» مورخ، گزارشگر عيني اين جنگها بود و تحت همين عنوان تاريخ مشهور خود را نوشت

ادامه نوشته

کووش بزرگ نخستين مبدع طرح چهار باغ در جهان

حمد کاظم بهادري‏پور _ طبق مطالعات و پژوهش‏هاي انجام گرفته با توجه به طراحي باغ پاسارگاد توسط کوروش مي‏توان او را به عنوان اولين ابداع‌کننده طرح چهارباغ در جهان پذيرفت.اعتباري که پاسارگاد بر مبناي طرح چهارباغ به‏دست آورد به حدي بود که الگوي بصري چهارباغ تا قرن‏ها پس از او نيز به عنوان مبناي طرح‌هاي باغ‌هاي ايراني به کار گرفته شد.
با توجه به تناسب و توازني که کوروش کبير با ساخت چهارباغ سلطنتي پارساگاد بوجود آورد، مسير تازه‌اي در طرح باغ مطابق با ذوق و سليقه ايرانيان آغاز شد، مسيري که با دستور او آغاز و سال‏ها پس از او نيز به عنوان الگوي باغ ايرانيان مورد قبول نسل‌هاي پس از او قرار گرفت.
علي‏رغم اين‏که پس از کوروش، داريوش دستور ساخت بناهاي يادماني با الگوي چهارگوش جديد را داد ولي اين الگوها نيز منطبق با نظم چهارتايي باغ‌ها بوده‏اند.
قطعه‌بندي‌هاي چهارتايي در باغ‌ها و طرح‌هاي مربع شکل و کلاً طرح‌هاي (چهارباغ) مدت‏هاست که پس از کوروش همزيستي با يکديگر را ادامه مي‌دهند.
با در نظر گرفتن تأکيد ايرانيان بر سازگاري طرح باغ‌هاي خويش با محيط زيست و شرايط پيرامون ، به غير از تأمين اهداف کاربردي از احداث باغ‌هاي سلطنتي ،در همان انديشه نمايش قدرت و شکوه و عظمت خويش از طريق باغ‌هاي سلطنتي بوده‌اند.
براي کساني که قوه ادراک رموز و مسائل را از طريق مشاهده يادمان‌هاي باشکوه داشته باشند، باغ سلطنتي دروني کوروش، يک مجموعة کامل از طيف وسيعي از پيام‏هاي سياسي و به نمايش گذاشتن قدرت حاکمه است

ادامه نوشته

دانش و آموزش در روزگار ساسانی

با شکست و مرگ اردوان پنجم ، آخرین شاهنشاه اشکانی، در نبرد با اردشیر بابکان، سلسله اشکانی انقراض یافت و آفتاب دولت ساسانی پدیدار شد. آفتاب دولتی که برابر نظر کاوشگران و پژوهندگان نامدار تاریخ چون پرفسور آرتور کریستین سن، نگارنده کتاب ارزشمند ایران در زمان ساسانیان، عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران باستان در دوران حکومت پادشاهان آن آغاز شد.

در روزگار ساسانیان چنانکه از اسناد و منابع تاریخی بر می آید با توجه به اوضاع طبقاتی، تعلیم و تربیت به تقریب مختص و ویژه خانواده های نجبا و اشراف بوده و مردم عادی بهرهای از آن نمی یافتند. با این وجود، به دلیل رشد دیوانسالاری و قدرت یابی هرچه بیشتر حکومت مرکزی و افزایش ارتباطات و... نسبت به روزگاران پیشین نیاز بیشتری به دبیران، کارگزاران دولتی و ماموران مالیاتی احساس شد، در نتیجه تعلیم و تربیت و به تبع آن دانش و دانش پژوهی تا اندازه ای گسترده تر گردید، ظاهرا نیاز به تعلیم یافتگان چنان احساس می شد که شمار بسیار معدودی از طبقات غیراشرافی و متوسط جامعه نیز اجازه یافته بودند از سواد و تعلیم و تربیت مختصری برخوردار شوند.

در دوران فرمانروایی شاهنشاهان ساسانی، به سبب پیدایش مذاهبی نوین چون مانوی و مزدکی و همچنین ظهور و گسترش آیین بودا و دین مسیح و همچنین مسائل جدید اقتصادی و سیاسی، بحث درباره فلسفه، فلسفه دین، علوم اجتماعی و حکومتی و غیره بیش از پیش معمول گردید. بنا برآنچه که در تاریخ نوشتهها آمده است برخی پادشاهان ساسانی بدین گونه مسائل علاقه داشته و در مباحثی این چنین شخصا شرکت می جستند. انوشیروان دادگر از جمله این پادشاهان بوده است. برخی تاریخ نگاران اذعان داشته اند که او به فلسفه به ویژه تعالیم ارسطو و افلاطون علاقهای تام داشت و ظاهرا جمع بین این دو حکیم در نزد او حاکی از تمایلات نوافلاطونی بوده است.

حکومت ساسانی همچنین با توجه به رسمیت بخشیدن به آیین زرتشت و تکیه بر آن به جهت تمرکز قدرت، ضرورت وجود دستگاه های آموزشی دینی را احساس نمود، در نتیجه، آموزشگاه های مذهبی که به طور معمول در آتشگاه ها بودند فزونی یافت.

ادامه نوشته

سیاست پولی هخامنشیان

نوآوری‌های پارس‌ها برای استانده کردنِ یکاها احتمالاً از زمان خود کوروش آغاز شده و در دوران داریوش چند ده سال سابقه داشته است. با وجود این، داریوش بود که آن را با یک نظام پولیِ یکدست و فراگیر پیوند زد و حساب و کتاب مالیات‌های دریافتی را نیز بر مبنای آن محاسبه کرد[1]. اگر بخواهیم طبق قاعده‌ی تاریخ اقتصاد، پول را به صورت «فلزِ قیمتیِ استانده‌ی رایج به عنوان واسطه‌ی تبادل کالا» تعریف کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که پول دستاورد هخامنشیان بوده است. تا پیش از هخامنشیان پول عبارت بود از تکه‌های گِرد، چهارگوش، یا لوله‌مانندِ فلزی که بسته به وزنش ارزش پیدا می‌کرد. شکلِ رایج پول در این هنگام لوله‌ای نقره‌ای یا مفرغی یا زرین بود که قطری کمابیش یکسان داشت و می‌شد تناظری را میان ارزش‌های متفاوت پولی و طول‌ آن برقرار کرد. حدس من آن است که نام سیم برای نقره در فارسی از همین‌جا آمده باشد و به زمانی مربوط باشد که تکه‌های سیمی از جنس نقره با طول‌های متفاوت برای تبادل اقتصادی کاربرد داشته است. برای نخستین بار در ابتدای قرن هفتم پ.م. تلاش‌هایی دولتی انجام شد تا وزن این فلز گران‌بها استانده شود. بر این مبنا ضرب سکه ابداع شد. یعنی در کاخ شاه قطعات فلز را وزن می‌کردند و با چکشی مهر شاه را بر آن می‌زدند و به این ترتیب نوعی استانده‌ی وزنی - ارزشی برای فلز قیمتی پدید می‌آمد.

ادامه نوشته

نابودی شاهنشاهی قاجار

روز نهم آبان ۱۳۰۴ با تصویب ماده واحده ای در مجلس شورای ملی، انقراض سلسله قاجار در ایران رسماً اعلام شد. این رویدادتاریخی نتیجه عزم رضاخان پهلوی برای كسب قدرت مطلق در كشور بود. تا پیش از این، رضاخان با مسئولیت هایی چون فرمانده دیویزیون قزاق، سردار سپه و نخست وزیر از بیشترین اختیارات در كشور برخوردار بود ولی قبضه كامل قدرت نیازمند كنار نهادن احمد شاه و سلطنت او بود.

از اهدافی كه رضاخان در طرح موضوع «جمهوری» دنبال می كرد نیز دستیابی به همین هدف بود. رضاخان با اعلام این موضوع در حقیقت به دنبال برچیدن بساط سلطنت قاجار و به قدرت رسیدن بود، به ویژه كه حكومت لائیك آتاترك نیز كه صمیمی ترین دوست وی در خارج از كشور و خط دهنده رضاخان در مبارزه با مبانی اعتقادی مردم بود الگوی حكومتت او شده بود.

براساس محاسبات رضاخان حذف سلطنت احمد شاه قاجار مهمترین عامل در فراهم آوردن زمینه قدرت مطلق مورد نظر بود.

ادامه نوشته

باز پس گیری جزیره هرمز از پرتقالی ها

همزمان در هنگامی که ایران پس از یورش تیمور گورگانی دچار هرج و مرج شده بود، قبایل ترک و ترکمن برای تصرف سرزمین ها بیشتر و سلطه بر ایالت های دیگر با هم به نبرد پرداخته بودند. حال آنکه سوی جهان در سرزمین های اروپایی غربی و به ویژه در شبه جزیر ابیری ( اسپانیا ) تلاش برای کشف راه های بازرگانی بهتر به جریان افتاده بود .

در نهایت دولت پرتغال و اسپانیا از سردمداران این حرکت با فرستادن کشتی های اکتشافی توانستند مناطقی ناشناخته بسیاری را مانند سرزمین های قاره امریکا و افریقا را شناسایی کنند .

دولت های اروپایی که به دلایل بسته شدن راه ابریشم پس ازتشکیل و گسترش دولت عثمانی در شرق مدیترانه ناچار بودند کالاها مورد نیازشان را با قیمت بسیار بالاتری از دولت عثمانی خریداری کنند . این گونه بود که آنها به فکر دور زدن سرزمین های عثمانی از سمت غرب خود و دست یابی به کالاهای چینی و هندی و ایرانی افتادند تا از این طریق کالاهای آنها می توانستند ارزان تری را برای خود فراهم آوردند

ادامه نوشته

راه شاهی هخامنشی و جاده ابریشم

قسمت غربی راه شاهی از شوش به سارد ولیدی مي رسد. قسمت شرقی راه درون ایران است و از شوش به اکباتان و ری و پارت و قسمتهای شرقی امپراتوری می رود.در طول این راه کاروانسراهای متعدد و دروازه ها و پادگانهایی قرار داشته و راه از امنیت و سلامت کامل برخورد بوده است و از طریق راه شاهي نمایندگان دربار و مردم رفت و آمد می کردند. بررسی این راه را از غربی ترین نقطه آن شروع می کنیم.

قسمت اول : در حد فاصل لیدل و فریجیا 520 كيلومتر راه بود كه در آن 20 كاروانسرا وجود داشت


قسمت دوم : راه شاهي بعد از فریجیا به رودخانه هالیس ميرسد.در اين محل یک گذرگاه مهم قرار داشت و رفت آمد کنترل میشد

قسمت سوم : راه شاهي با عبور از رودخانه هاليس به کاپادوکیه میرسد.در این مسیر572 کیلومتری 28 کاروانسرا وجود داشت

قسمت چهارم : پس از 86 کيلومتر دیگر به سیسیلیا میرسد.در این مسیر دو دروازه کنترل قرار داشت

ادامه نوشته

طوایف پارسی

بنا به گفته هردوت پارسی ها به شش طایفه ده نشین و چهار طایفه چادر نشین تقسیم شده اند.  که شش طایفه ده نشین به کار کشاورزی مشغول بودند.و هردوت نام این طوایف را چنین بیان  می کند :

1- پاسارگاد (پازارگاد9- مارفین3- ماسپین- پانتیل5- دژوسیان(دروزین) گرمانین

و چهار طایفه چادر نشین افراد بیابان گرد بودند که به کار چوپانی مشغول بودند و نام این طوایف به شرح زیر  می باشد داین2- مارد (مرد)- دروپیک- ساگارتین (ساگارتی

ادامه نوشته

جنگ های نادرشاه افشار

جنگ مورچه خورت نبرد نادرشاه با اشرف افغان

در فاصله 45 کيلومترى اصفهان قصبه‏ اى وجود دارد كه آن‏را مورچه‏ خوار يا مورچه‏ خورت مى‏نامند. علت نامگذارى آن به اين اسم مشخص نيست و در كتابهاى تاريخ و سياحتنامه‏ ها به هر دو نام خوانده شده است. از جمله حوادث مشهور در اين قصبه نبرد بزرگ نادرشاه افشار با اشرف افغان بود. در اين جنگ پايتخت آن زمان ايران يعنى اصفهان گشوده شد و حكومت افاغنه بر ايران پايان يافت. اهميت نبرد بيشتر از آن جهت بود كه اشرف افغان با توجه به نحوه جنگيدن نادر و سپاهيانش و تجاربى كه در دو پيكار گذشته [مهماندوست دامغان و سردره خوار ]بدست آورده بود در مورچه‏ خورت آرايش جنگى آنها را تقليد و بكار بسته بود، از طرفى عثماني ها در اين اردوگاه به او يارى رسانده و درصدد بودند كه نگذارند دست نشانده آنها مغلوب گردد. در اطراف قريه مورچه‏ خورت تپه‏ هاى مرتفعى وجود داشت و اشرف براى جلوگيرى از قواى نادرى تصميم گرفت از استحكامات طبيعى اين تپه ‏ها بهره گيرد و سپاهيان و توپخانه خود را در اينجا مستقر سازد، او قصد داشت در اين جنگ جنبه تدافعى پيش گيرد و با استتار توپخانه و سواره نظام، در زمان مقتضى ضربه كارى را به سپاهيان نادر وارد سازد. وقتى قواى نادر به مورچه‏ خورت نزديك شد در فاصله نسبتاً دورى از دشمن اردو زد و بوسيله جاسوسان و تنى چند از اسراى دشمن از تدارك مفصل نيروى نظامى اشرف افغان آگاه گرديد. سردار دلاور افشار نقشه جنگى تازه‏اى طرح كرد و بر آن شد بدون برخورد با قواى دشمن از قسمتى از تپه ‏ها كه فاقد مدافع است قواى خود را عبور داده و به اصفهان بتازد اين امر موجب مى‏شد كه اشرف براى جلوگيرى از تصرف اصفهان از نقشه تدافعى خود چشم پوشيده و به حمله دست بزند در نتيجه طرفين همانند جنگ هاى گذشته درگير مى‏شدند و با روحيه خوبى كه قواى نادرى داشتند شكست در اردوى اشرف مى‏افتاد و ضمناً محل اختفاء توپخانه دشمن نيز افشا مى‏گرديد

ادامه نوشته

دستگاه شهروندی در زمان هخامنشیان

همه‌ي اهالي آزاد شاهنشاهي هخامنشي، فرمان‌برداران پادشاه پارسي به شمار مي‌آمدند. با اين حال، در برخي از بخش‌هاي امپراتوري، گونه‌هاي كاملاً متفاوت سازمان‌هاي سياسي (مانند: مونارشي، اليگارشي، آريستوكراسي، دموكراسي، و تئوكراسي) غالب و متداول بود و، فرمان‌رواياني محلي كه در امور داخلي خود مستقل بودند. به ويژه در شهرهاي سنتاً خودگردان بابلي، اهالي آزاد آن كه مالك زميني در نزديك حومه‌ي شهر بودند، قانوناً شهرونداني برابر و همپايه تلقي مي‌شدند كه داراي حق عضويت در مجالس و مجامع مردمي برخوردار از حق داوري و صدور حكم در مسائل مالي و ديگر منازعات شخصي و جرايم محلي، بودند. آنان در آيين‌هاي ديني معابد محلي شركت مي‌كردند و از برخي امتيازات اقتصادي، شامل سهميه‌هايي منظم از درآمدهاي معبد، بهره‌مند بودند.
هم‌چنين، بيگانگان و غيربوميان بسياري در بابل عصر هخامنشي زندگي مي‌كردند: مستعمره‌نشينان نظامي سلطنتي، پارسي‌ها و مأموران غيربومي در استخدام دولت (مانند: تحصيل‌داران مالياتي، مترجمان، قاضيان سلطنتي، و…)، بازرگانان و مانند آن. اين مردم، با وجود آزاد بودن، از حقوق مدني در بابل برخوردار نبودند و اجازه‌ي داخل شدن به معابد بابلي را نداشتند؛ آنان نمي‌توانستند به عضويت در مجالس مردمي بابل درآيند، و صلاحيت مدني مالكيت زمين را نيز نداشتند. با وجود اين، هر بار كه گروهي از غيربوميان به تعدادي بسنده براي تشكيل دادن جمعيت‌هاي جداگانه و مجزا، اسكان داده مي‌شدند، مي‌توانستند مجمعي مردمي را براي اداره‌ي امور خود، تشكيل دهند. براي نمونه، به موجب داده‌هاي سندي تاريخ‌گذاري شده در شهرياري كبوجيه (522-529 پ.م.)، مصري‌هايي كه در بخش معيني از بابل اسكان داده شده بودند، "مجمعي از بزرگان مصري" داشتند كه درباره‌ي زمين‌هاي متعلق به برخي مصريان حاضر در دستگاه سلطنتي، تصميم مي‌گرفت.
علاوه براين، از سده‌ي پنجم پ.م.، جوامع نيمه‌مستقل موجود در آسياي صغير، مانند ميلتوس و برخي ديگر از شهرهاي يونان، به دولت‌هاي محلي دموكراتيك واگذار شده بودند. هم‌چنين در سده‌ي پنجم پ.م.، «يهوديه» به تدريج، به ايالتي تئوكراتيك دگرگون شده و پاي‌تخت آن «اورشليم»، شهر پرستشگاهي خودگرداني شده بود. شهرهاي «فنيقيه»اي نيز از استقال بسياري بهره‌مند بودند و سازمان‌هاي سياسي سنتي‌شان را به واسطه‌ي مجالس عمومي مردان آزاد، حفظ كرده بودند؛ مجالسي كه در برخي موارد حتا قادر به محدود كردن اقتدار شاهان محلي بودند.
همه‌ي منابع، اعم از ايراني، ايلامي، يوناني و جز آن، درباره‌ي نظام شهروندي خودِ پارس خاموش‌اند. با وجود اين، شايد بتوان فرض كرد كه درباره‌ي امور مهم، در شوراهايي كه به گونه‌اي ويژه تشكيل مي‌گرديدند، تصميم گرفته مي‌شد. چنان كه هردوت اشاره كرده است (I.125)، هنگامي كه كورش كبير (529-559 پ.م.) تصميم به شورش عليه آستياگ - پادشاه ماد - گرفت، مجمعي از پارسيان را براي اعلام تصميم و نيت خويش، فراخواند

مفهوم قانون در عصر هخامنشي

«-Data» (داته) اصطلاح ايراني باستان براي «قانون» است (در اصل، data-m صفت فعلي خنثا از ريشه‌ي -da ="قرار دادن، گذاشتن"، از اين رو "[قانون]گذاري/ وضع كردن"؛ بسنجيد به ترتيب با Gesetz آلماني و law انگليسي) هم در متون اوستايي (اوستايي كهن و نو: -data) و هم در سنگ‌نبشته‌هاي شاهانه‌ي هخامنشي (پارسي باستان: -data) گواهي گرديده است. اين اصطلاح ايراني باستان به زبان‌هاي برخي از اقوام و مردمان مجاور، در طي دوره‌ي هخامنشي و دوران آينده، راه يافته بود؛ مانند ايلامي: da-ad-da-um، da-at-tam، da-tam، da-ad-da-(-ma)، بابلي نو: da-a-ta/ti/tu، عبري: -dt، آرامي كتابي: d't، dat، آرامي كتيبه‌اي: dt-h، سرياني: dt-'، ارمني: dat (بسنجيد با پارسي ميانه و نو: داد).
-data ي پارسي باستان در سنگ‌نبشته‌هاي شاهانه‌ي هخامنشي، در مفهومي دوگانه به كار برده مي‌شود. در متون داريوش يكم (486-522 پ.م.)، همه‌ي اشاره‌ها متوجه به قانون شاه‌اند، كه به واسطه‌ي فرمان وي در امپراتوري برقرار و تأمين گرديده بود (DB I.23: "اين كشورهاي از قانون من اطاعت كردند"؛ DNa 21-22=DSe 20-21=XPh 18-19: "قانون من - كه آنان را [استوار] نگاه داشت"؛ DSe 37-39: "قانون من - كه از آن مي‌ترسند"). با وجود اين، در دو مورد در سنگ‌نبشته‌ي معروف به «daiva» ي خشيارشا، از قانون اهوره مزدا ياد مي‌شود ("از قانوني كه اهوره مزدا مقرر داشته اطاعت كن"؛ مردي كه از اين قانون اطاعت مي‌كند "در زندگي شادمان و در هنگام مرگ رستگار مي‌شود"؛ XPh49-56). بدين ترتيب، ظاهراً قانون الاهي نه تنها در پيوند با فرمان‌روايي در زمين، بل كه براي كسب سعادت در آخرت نيز به اجرا گذاشته مي‌شد.

ادامه نوشته

شهرسازي در زمان ساسانیان

وجود جزء تركيبي كمابيش الزامي نام شاه- حامي در عنوان شهرها، بر اهميت سياسي بنيان‌گذاري شهرها در ايران عصر ساساني دلالت مي‌كند. هرچند ممكن است بسياري از اسناد موجود با گونه‌اي بازسازي شهرها يا جابه‌جايي مكان‌هاي موجود ارتباط داشته باشند، اما شماري از پايه‌گذاري‌هاي اصلي، كه طرح و الگوي استاندارد آن، سامانه‌ي (system) راست‌گوشه‌اي خيابان‌هاست، شناخته شده‌اند. هم‌مركزي استثنايي و طرح و نقشه‌ي شهر مدوّر اردشير- خره (Ardashir-khorra) مي‌تواند عزم و تصميم شخصي اردشير يكم را براي نمايش انگاره‌هاي كيهان‌شناختي و اجتماعي- سياسي برآمدن امپراتوري‌اش را منعكس و نمودار سازد.
شواهد باستان‌شناختي براي ديگر نقشه‌هاي هندسي مدور شهرها، اندك است، هرچند كه اين موارد در دوران‌هاي متفاوتي از تاريخ شرق باستان و با درجات مختلفي از ظرافت آشكار مي‌شوند. طرح و ترتيب مدوّر شهر «هترا» (Hatra)، بهترين نمونه‌ي شناخته شده از عصر پارتي، فاقد يك مفهوم هندسي اصيل است. اين امر بعيد است كه محيط مدور شهر «داراب‌گرد» (Darabgerd) پيش‌الگويي براي طراحي شهر اردشير- خره باشد؛ چرا كه بناي اين شهر احتمالاً از سده‌ي هشتم ميلادي آغاز مي‌گردد. نقشه‌ي مدور شهر تيسفون و موضع‌نگاري عمومي كاوشگاه مدائن همچنان مورد بحث است، و طرح شهر مدور اصفهان عصر ساساني نيز به طور گزارش‌ شده‌اي، هنوز علني نشده است. احتمال دارد كه اردشير- خره بر طرح شهرهاي مدور متأخري چون «بغداد» منصور وجايگزين‌هاي آن تأثير گذارده باشد.
درباره‌ي ساختار معماري‌شناختي و جامعه‌شناختي شهرهاي راست‌گوشه‌اي مانند «جندي شاپور»، «ايوان كرخه»، و «بيشاپور» جزييات اندكي دانسته است. اكثر شهرهاي اين دوره مسلماً ماندگاه هاي كهن‌تر را با الگويي قاعده‌مند و به طور اندام‌وار رشد يافته، ادامه داده‌اند، چنان كه در شهر «استخر». برخي مناطق مسكوني متعلق به دوران ساساني در كيش، تيسفون، لرستان، رقبت المدائن، و قصر ابونصر نقشه‌برداري يا خاك‌برداري شده‌اند. اما آگاهي ما از زندگي روزمره‌ي طبقات ميانه و فرودست اين مناطق، همچنان نارسا و ناقص مانده است.
اجزاي اصلي باروها و استحكامات شهرهاي عصر ساساني عبارت بود از: خندق‌ها، ديوارهاي داراي محل قدم زدن و پاس دادن، پنجره‌هايي كور و سوراخ‌هاي تيراندازي با پوششي افقي يا سه‌گوش، كنگره‌هاي پله‌دار، راه‌روها يا اتاق‌هايي باريك در داخل ديوارها، و باروهايي دوپهلو با پيش‌آمدگي بسيار، عموماً با سرچينه‌هاي نيم‌دايره‌اي. در ميان باروهاي مشخص دوپهلويي، دروازه‌هايي ساده قرار داشت و در ِ اتاق‌ها و حجره‌ها با سكويي دفاعي كه سوراخ‌هايي عمودي در بالا، شايد براي ارتباط صوتي داشتند، متصل و مرتبط بودند. *

چهره های سرشناس بی همسر

تقی سالک در بولتن نیوز نوشت:

در تاریخ ایران چهر‌ه ها و نام‌های زیادی در عرصه‌های دینی و سیاسی و فرهنگی و علمی وجود دارند که با وجود اینکه نامشان در تاریخ ثبت شده، اما به علت عدم ازدواج، نسلشان منقطع و هیچ فرزند و نشانه‌ای از آنها به یادگار باقی نمانده است.

این بار به سراغ برخی از این چهره‌ها رفتیم و آنها را برای شما معرفی می‌کنیم:

www.difdifi.com | چهره‌های سرشناس سیاسی، دینی و فرهنگی مجرد ایران+تصاویرسید جمال الدین اسدآبادی همدانی

سید جمال الدین اسدآبادی همدانی از بزرگترین مصلحان و بیدارگران در جهان اسلام است که بعد از گذشت نزدیک به ۱۱۵ سال از شهادت مظلومانه اش در گوشه زندان جور حکومت عثمانی، نامش زنده است و افکارش جاوید.

این مجاهد بزرگ در طول زندگی اش شاگردان بسیاری پروش داد ولی به دلیل عدم تشکیل خانواده و ازدواج نکردن، فرزند و یادگاری برجای نگذاشت . شهید مرتضی مطهری در مورد سید جمال الدین اسدآبادی چنین عنوان می‌کند: سید جمال هر کار ممکن را برای درمان درد‌های جامعه انجام داد. مانند مسافرت ها، تماس ها، سخنرانی ها، نشر کتاب ومجلات، تشکیل حزب و جمعیت و حتی ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر ۶۰ ساله خود(۱۳۱۴-۱۲۵۴ ه. ق )ازدواج نکرد و تشکیل عائله نداد زیرا با وضع غیر ثابتی که داشت و هر زمانی در کشوری به سر می‌برد و گاهی در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود، نمی توانست مسئولیت تشکیل خانواده را برعهده بگیرد.

ادامه نوشته

کشاورزی در ایران باستان

کشاورزی در ایران باستان همواره از جمله وظایف مهم اجتماعی بوده است. اهمیت کشاورزی در ایران و بالا رفتن میزان کشت و تاثیر آن در زندگی مردم به پایه ای بود که دیگران ایرانیان را همواره می ستودند.پادشاهان هخامنشی در بهره برداری از منابع طبیعی و اب و خاک و توسعه بازرگانی و کشاورزی که حیات اقتصادی کشور را تضمین می کرد دلبستگی فراوان داشتندو همواره کشاورز و کشاورزان را می ستودند.

آمده است که کوروش بزرگ با تنی چند از دهقانان و روستاییان بر خوان نشست و چنین گفت:"من همتای شمایم. مازاد و توشه زندگی را ازشماوام داریم.پایداری دولت از دسترنج شماست."سقراط خطاب به پادشاهان یونان چنین می گوید:"آیا باعث شرمساری نیست که از پادشاهان پارس تقلید نمی کنیم ؟!!آنها دریافته اند که فن کشتکاری زیباترین هنر است."
گزنفون در این باره می گوید:
"شاه ایران در پاره ای ایازبه بخشهایی از کشور خود سفر می کند اوضاع را می بیند و به پاره ای از سرزمینها کسانی را می فرستد. اگر دریابد که در استانی زمینهای آباد و درختان سودمند فراوان است به آن استاندار پاداش می دهد . مقامهای ممتاز می بخشد و شهری را به استان او می افزاید . و هر گاه روشن شود که استانی کم جمعیت و بایر مانده است و بداند که این ویرانی از سخت گیری یا کوتاهی استاندار است و از سستی او سرچشمه گرفته است او را بی درنگ عوض می کند و هر گاه شاه می خواهد پاداشی بدهد نخست به کسانی که در جنگ دلیری کرده اند یا در کشاورزی و ابادانی کشور کوشیده اند میدهد."(گزنفون. کتاب اقتصاد.فصل4)
"ایرانیان به درختکاری خشک کردن مردابها و تبدیل انها به به زمینهای قابل کشت و کندن چاه و ساختن کاریز و بهره برداری از منابع ابهای زیر زمینی دلبستگی داشتند به طوری که در هنر اکتشاف و هدایت و بهره برداری اب هیچکس به پای ایرانیان نمی رسید و اصولا کندن رشته های قنات برای هدایت آبهای زیر زمینی از ابداعات ایرانیان است."
آسیابهای آبی در شوشتر گواه بر این ادعاست . آسیابهای آبی شوشتر اولین صنعت آب در جهان است.

ادامه نوشته

پزشکی در ایران باستان

یکی از دانشهایی که ایران زمین در آن نقش مهمی را ایفا کرده دانش پزشکی است. دانش پزشکی در ایران پیش از دوره اوستایی و ظهور اشوزرتشت وجود داشته. زمانی که زرتشت که خود نیز یکی از پزشکان برجسته عهد باستان ایران می باشد پا به عرصه وجود می گذارد، قرنها یا هزاران سال بوده که این دانش در ایران زمین رواج داشته است. اوستا که مجموع کاملی از تاریخ و فرهنگ ایرانیان پیش از ظهور زرتشت تا به دوره او می باشد، اشاره های بسیاری به دانش پزشکی و پزشکان ایرانی دارد.

همچنین در دیگر کتابهای پهلوی و پارسی بدان اشاره ها برمی خوریم٬ مانند شاهنامه٬ بندهش.
در متون کهن آمده:
جمشید( چهارمین پادشاه پیشدادی) نخستین کسی بود که استحمام آب گرم و سرد را مرسوم کرد. در دوره پادشاهی او هفتصد سال نه گیاهی خشکید و نه جانداری بیمار شد.

پزشکان مشهور ایران باستان:

در اوستا از قهرمانی به نام «ثرتیه» نام برده شده است که «نخستین پزشک» قلمداد شده است. در «ثرتیه» از اهورامزدا تقاضا میکند که علاجی علیه همه زهرها و یک کارد فلزی برای عملیات پزشکی به او بدهد. اهورامزدا پاسخ می دهد که هزاران و میلیون ها گیاه درمان بخش آفریده ام که از آن میان، «گوکرن» منبع همه داروهاست. گوکرن، نام درخت مقدس افسانه ای است که در دریای فراخکرد جای دارد. هوم سفید، گاو شاخ، و کوکنار، معادل های دیگری هستند که برای این درخت افسانه ای، تصور شده است و جملگی جنبه درمانی داشته اند.

بند ۴ یسنا ۹:
آنگاه به من پاسخ گفت هوم پاک دور دارنده ی مرگ٬ ویونگهان مرا نخستین بار میان مردمان خاکی جهان آماده ساخت. این پاداش به او داده شد که او را پسری زاییده شد٬ آن جمشید دارنده رمه خوب٬ کسی که در شهریاری خود جانور و مردم را نمردنی ساخت.

پس از ویونگهان پدر جمشید پیشدادی و خود جمشید که یکی دیگر از پزشکان آریایی می باشد به ترتیب در بندهای پسین همچنان پرسش خود را ادامه می دهد و هوم در پاسخ به او (زرتشت) تا چهار پزشک را نام می برد که به ترتیب پس از ویونگهان ، دومین بار آبتین(پدر فریدون پیشدادی) ، سومین بار اترت پدر اورواخشه و گرشاسب و چهارمین بار پورشسپ پدر پیامبر ایرانی اشو زرتشت می باشد. در اوستا از پزشکان دیگری نام برده شده که میتوان از آنها جاماسپ وسئنا که بعدها سیمرغ نام گرفت نام برد.  

ادامه نوشته

ایران سرزمین همیشگی آریایی ها

ما در این گفتار به این فرضیه خواهیم پرداخت كه ایرانیان یا آریاییان «به ایـران» كوچ نكردند، بلكه این آریاییان از جمله همان مردمان بومی ساكن در ایران هستند كه «در ایـران» و «از ایـران» كوچ كردند و پراكنش یافتند.

شواهد باستان‌زمین‌شناسی      می‌دانیم كه آخرین دوره یخبندان در كره زمین،  در حدود 14000 سال پیش آغاز شده و در حدود 10000 سال پیش پایان یافته است. دوره‌های یخبندان موجب ایجاد یخچال‌های بزرگ و وسیع در قطب‌ها و كوهستان‌های مرتفع ‌شده و در سرزمین‌های عرض‌های میانی و از جمله ایران به شكل دوره‌های بارانی و بین‌بارانی نمودار می‌شود. دوره‌های بارانی همزمان با دوره‌های بین‌یخچـالی و دوره‌های بین‌بـارانی همزمان با دوره‌های یخچالی دیده شده‌اند.

رسوب‌های چاله‌های داخلی نشان می‌دهد كه ایران در دوره‌های گرم بین‌یخچالی شاهد بارندگی‌های شدیدی بوده كه موجب برقراری شرایط آب‌وهوایی مرطوب و گسترش جنگل‌ها در نجد ایران شده و در دوره‌های سرد یخچالی به استقبال شرایط آب‌وهوایی سرد و خشك می‌رفته است.

بدین ترتیب در حدود 10000 سال پیش، با پایان یافتن آخرین دوره یخبندان، شرایط آب‌وهوایی گرم و مرطوب در ایران آغاز می‌شود. شواهد باستان‌زمین‌شناسی نشان می‌دهد كه با آغاز دوره گرم و مرطوب و عقب‌نشینی یخچال‌ها به سوی شمال، به مرور بر میزان بارندگی‌ها افزوده می‌شود. بطوریكه در حدود 6000 سال تا 5500 سال پیش به حداكثر خود كه 4 تا 5 برابر میزان متوسط امروزی بوده است، می‌رسد. متعاقب آن آب دریاچه‌های داخلی بالا می‌آید و به بالاترین سطح خود می‌رسد و تمامی چاله‌ها، كویرها، دره‌ها و آبراهه‌ها پر از آب می‌شوند. این دوره‌ای است كه در اساطیر ملل مختلف با نام‌های گوناگون و از جمله توفان عصر جمشید و توفان نوح یاد شده است.

 

ادامه نوشته

تصاوير سه بعدي تخت جمشيد

 

ادامه نوشته

کورش بزرگ مردی تاریخ ساز

تاریخ­ساز فرنامي(:لقبي) است که ما به کسی می­گوییم که یک دوران متفاوت در زندگی اجتماعی و تاریخی را پدید بیاورد. حال آن‌که این دگرگونی در زندگی مردمان می­تواند مثبت یا منفی باشد.» شروین وکیلی، دکترای جامعه­ شناسی از دانشگاه علامه ­طباطبایی و استاد دانشگاه تهران، در نشستی در پسین روز 27 مهرماه، با بازگويي گفته­های بالا، به این موضوع پرداخت که چرا ما تاریخ را از کسی می‌دانیم که تاریخ‌ساز است یا دگرگونی شگرفی در روند زندگی مردمان، پدید آورده است.
وکیلی در اين نشست گفت: «برای درک مفهوم، می­توان به پورسینا اشاره کرد. ما او را دانشمند سده‌ي چهارم می‌دانیم. ولی سده‌ي چهارم را سده‌ي پورسینا نمی­نامیم. اما کوروش آغازگر یک دوران تاریخی است. سنجشگر این دگرگونی نیز الگوی زیست مردمان در قالب پیکربندی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است.
کوروش یک پادشاه است که در 7 آبان 539 پیش از میلاد با ورود به بابل، قلمرو یکپارچه‌ي ایرانی و سیاسی را تشکیل داد. این زمان درست در میانه‌ي تمدن ایرانی جای دارد. ما 25 سده پیش از کوروش یکجانشینی داشتیم و اکنون 25 سده از روزگار کوروش می­گذرد.»

ادامه نوشته

پوراندخت نخستین شاهنشاه زن ایرانی

پوراندخت یا پوران (بوران به معنی سرخ و گلگون)، شاهنشاه زن ایرانی و سی امین شاهنشاه ساسانی در سال ۶۳۰ میلادی، دختر پرویز که پس از قتل شهربراز و جوانشیر بر تخت سلطنت نشست.

پوران دخت در تاریخ بلعمی

چون پوران‌دخت بپادشاهی بنشست عدل و داد کرد و جور و ستم برگرفت و آن مرد که شهربراز را کشته بود بخواند و بنواخت و او از خراسان بود. نام او سفروح (پوس فرخ). پوران‌دخت او را وزیری بداد و نامه‌ای نوشت به همهٔ سپاهها تا همه بحضرت او گردآمدند و آن نامه بر ایشان بخواند و از آن نسخه نامه به هر شهری نوشتند و اندر آن نامه چنین نوشته بود که این پادشاهی نه بمردی توان داشتن، بلکه بعنایت حق سبحانه و تعالی و به عدل و سیاست پادشاه نگاه توان داشتن و بسپاه دشمن نتوان شکستن مگر بعطا دادن، بسپاه و سپاه نگاه نتوان داشت مگر بداد و عدل و انصاف و چون پادشاه دادگر بود، ملک بتواند، نگاه داشتن اگر مرد بود و اگر زن و من چنان امید دارم که شما عدل و عطا از من ببینید چنانکه از هیچکس ندیده باشید.


ادامه نوشته

پیشینه روزنامه در ایران

پیشینه استفاده از کلمه "روزنامه" یا " روزنامچه" در ایران  را می توان در قرون اولیه اسلامی پی گیری کرد. این واژه در کتبی چون یتیمه الدهر ثعالبی و معجم الادبای یاقوت حموی، به معنای شرح زندگی و بیان وقایع مهم زندگی پادشاهان و وزرا و بزرگان هر عصر به کار می رفته است. تا اوائل دوره قاجار هم روزنامه به همین معنا به کار می رفته است؛

آخرین کتاب هایی که با این تعریف و تحت عنوان روزنامه در ایران تالیف شده است، روزنامه میرزا محمد خان، کلانتر شیراز در شرح وقایع زندیه و روزنامه خاطرات محمد حسن خان اعتماد السلطنه می باشد. در دوره قاجار به گزارش‌های وقایع نگاران دولتی که از شهرستان‌ها اخبار جاری را به دولت مرکزی می‌نوشتند، نیز روزنامه گفته می‌شد. تجار و بازرگانان هم برای محاسبات تجاری خود اقدام به تهیه الواح و دفاتری می کردند که در اصطلاح به آن روزنامه یا روزنامچه گفته می شد.

اما اولین آشنایی ایران با روزنامه به معنای جدید و امروزی اش به زمان صفویه و عصر شاه عباس بر می گردد که بر اثر برقراری روابط سیاسی و تجاری فعال با کشورهای اروپایی، روزنامه های اروپایی به ایران وارد شدند؛ البته این روزنامه ها به تعداد بسیار کم به ایران وارد شده و در اختیار گروه اندکی از صاحب نظران و بزرگان قرار می گرفت.

ادامه نوشته

پایداری گیلان در برابر تاخت و تاز بیگانگان

یکی از یورش های بزرگی که از سوی بیگانگان به خاک ایران انجام گرفت تازش اسکندر مقدونی بود که با اینکه تمام ایران را تصرف کرد اما به دلیل دلاوری گیلانی ها و قوم آمارد که در آن روزگار در گیلان و قسمتی از مازندران زندگی می کردند, نتوانست آن را تصرف کند؛ و در برابر این قوم  پذیرای شکست شد.اسکندر، نخست یکی از سرداران معروف خود به نام "ات فرادات" را از راه مازندران به گیلان فرستاد و "پاری من ین" را نیز برای تصرف سرزمین کادوسی ها به گیلان گسیل داشت. ات فرادات به اسانی طبرستان را گرفت، اما پاری من ین نتوانست سرزمین کادوسی ها را تصرف کند و شکست خورد. او نتوانست به سپاه اسکندر در طبرستان بپیوندد. شکست پاری من ین، اسکندر را شگفت زده کرد؛ زیرا پاری من ین همان کسی بود که درباره او گفته اند "پاری من ین بدون اسکندر توانست کارهای بزرگی انجام دهد اما اسکندر بدون او هرگز نتوانست

ادامه نوشته

محمود حسابی

زنده یاد دکتر محمود حسابی(1371 – 1281) فیزیکدان ایرانی، در تهران زاده شد . پدر و مادرش از مردم تفرش بودند. خانوادهء او به کارهای دولتی و سیاسی اشتغال داشتند و آثار خدمات آبادانی مانند قنات و مسجد از جد ایشان در تهران موجود است.

محمود چهار ساله بود که پدربزرگش سفیر ایران در عراق شد و همراه خانواده اش به بغداد رفت. پس از دو سال توقف در آن شهر با خانواده به دمشق رفتند و سال بعد به بیروت منتقل شدند. تحصیلات ابتدایی را در هفت سالگی در مدرسه فرانسوی بیروت آغاز کرد و در آن جا با زبان فرانسه آشنا شد. تحصیلات متوسطه خود را در کالج امریکایی بیروت گذراند و در سال 1299 شمسی ایسانس ادبیات و علوم خود را از دانشگاه امریکایی بیروت گرفت. در 19 سالگی درجه*ی مهندسی راه و ساختمان را از دانشکده*ی مهندسی بیروت دریافت کرد و بخشی از برنامه آموزشی پزشکی دانشگاه بیروت را نیز گذراند.

در 1303 پس از اخذ دانشنامه*های ستاره*شناسی و نجوم و زیست*شناسی از دانشگاه امریکایی بیروت عازم فرانسه شد. در سال 1304 درجه*ی مهندسی برق را از دانشکده*ی برق ( اکول سوپریور دو الکتریسیته) و در 1305 مدرک تحصیلات معدن مدرسه*ی عالی معدن پاریس را دریافت کرد. تحصیلات رسمی دکتر حسابی در سال 1306 با اخذ درجه*ی دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه خاتمه یافت.

ادامه نوشته

علی اکبر دهخدا

دهخدا

استاد علی اکبر دهخدا از خبره‌ترین وفعال‌ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است، شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ می‌‌باشد. دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می‌‌شد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه می‌‌داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامه‌های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می‌‌کرد. لغت نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می‌‌شود . لغت نامه نه تنها گنجینه‌ای گرانبها برای زبان فارسی است، بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست.

ادامه نوشته

بیهقی

بيهقي به سال 385 ه. ق در ده حارث آباد بيهق(سبزوار قديم) كودكي به جهان آمد كه نامش را ابوالفضل محمد نهادند. پدر كه حسين ناميده مي‏شد، كودك را به سالهاي نخستين در قصبه بيهق و سپس، در شهر نيشابور به دانش‏اندوزي گماشت. ابوالفضل كه از دريافت و هوشمندي ويژه‏اي برخوردار بود و به كار نويسندگي عشق مي‏ورزيد، در جواني از نشابور به غزنين رفته (حدود 412 هـ.ق)، جذب كار ديواني گرديد و با شايستگي و استعدادي كه داشت به زودي به دستياري خواجه ابونصر مشكان گزيده شد كه صاحب ديوان رسالت محمود غزنوي بود و خود از دبيران نام‏آور روزگار. اين استاد تا هنگام مرگ لحظه‏اي بيهقي را از خود جدا نساخت و چندان گرامي و نزديكش مي‏داشت كه حتي نهفته‏ترين اسرار دستگاه غزنويان را نيز با وي در ميان مي‏نهاد، و اين خود بعدها كارمايه گرانبهايي براي تاريخ بيهقي گرديد، چنانكه رويدادهايي را كه خود شاهد و ناظر نبوده از قول استاد فرزانه خويش نقل كرده كه پيوسته «در ميان كار» بوده است و در درستي و خرد بي‏همتا.

ادامه نوشته

فارابی

محمد بن محمد، از پاراب، فاراب ماوراء النهر، در کناره سير دريا ( رود سيحون ) بود. در سال 259 ه متولد شد ، پدرش از سرداران سپاه سامانيان و از نژاد ايرانی بود. ترک دانستن او، چنانکه بعضی پنداشته اند خطاست . " ابن النديم " که معاصر آن فيلسوف بود، اصلا به ترک بودن او اشاره يی ندارد ، بلکه در آثار قرن ششم هجری و بعد از آن به ترک بودن فارابی تصريح شده است. فارابی از ماوراء النهر به قصد تحصيل علوم به بغداد رفت و در محضر " ابو بشر متی بن يونس القنائی " ، استاد بزرگ منطق و حکمت حاضر شد و سپس از استادی "يوحنا نام " منسوب به شهر حران، که از تربيت شدگان حوزه علمی مرو بود قسمتی از منطق و علوم فلسفی را فرا گرفت ، همه کتب ارسطو را مطالعه کرد و بر معانی آنها واقف شد ، پس از بغداد به مصر و از آنجا به شام رفت

ادامه نوشته

از بزرگمهر چه می دانید ؟

بزرگمهر پسر بختکان ، بزرگترین دانشمند روزگار انوشیروان بود و از حکیمان و خردمندان نامی ایران است و انوشیروان او را بر عموم وزیران و علمای روزگار خود برتری میداد» (1)
بزرگمهر ، پسر بختگان ، وزیر با تدبیر و دانشمند انوشیروان ، از عارف منشان و حکیمان ایران پیش از اسلام محسوب میشود، او حکیمی بود فرزانه ، و فرزانه ای بود خردمند ، و خردمندی بود با تدبیر . حکمت و معرفت زمان خود را در پوشش الفاظ و گفته های گونه گون و در مجالس و محافل مختلف به شاه و درباریان و سران و رجال کشورش گوشزد مینمود که از هم آنها بوی وارستگی استمشام میگردد ، او حکمت و معرفت خود را در راه خدمت به خلق و انسان دوستی و رعیت پروری و کشورداری به کار میگرفت و به دیگران حتا به شاه سفارش مینمود که از آن بهره گیرند و در عمران و آبادانی مملکت و خیر و صلاح دنیا و آخرت مورد استفاده قرار دهد و شاهنشاه ساسانی که سخت بدو دلبسته بود سخنان و پند و ارزهایش را به جان و دل می شنود و تا حد توان بر کار می بست ،
در دیباچة «اندرز بزرگمهر» مقام و القاب خود را چنین شرح می دهد :


ادامه نوشته

بانوان برجسته در ایران باستان

در این جستار فهرستی از برجسته ترین بانوان ایران زمین از گاه کهن تا هزاره های پسین همراه با توضیحی کوتاه درباره شخصیت بانوان جای گرفته است . گفتنی است در گردآوری این فهرست از بن مایه های تاریخی معتبر همچون شاهنامه و دیگر نسک های تاریخی استفاده شده است .

دغدویه:
مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

ادامه نوشته

ارد بزرگ

ارد بزرگ اندیشمند و متفکر نامدار کشورمان ، هم اکنون در شهر مشهد زندگی می کند خاندان و تبار او از شهر شیروان (یکی از شمالی ترین شهرهای خراسان بزرگ) می باشد.

اندیشه های حکیمانه ارد بزرگ در کتابی با عنوان "آرمان نامه" توسط  پژوهشگر کشورمان "امیر همدانی" جمع آوری شده است سخنانی که گویای احاطه ارد بزرگ بر حوزه هایی نظیر اخلاق ، فلسفه و جامعه شناسی است .

آرمان نامه در سال هزار و سیصد و هشتاد و هفت منتشر شد و تنها پس از مدت کوتاهی رکورد تعداد مخاطبین کتابهای دیگر را در هم شکست این کتاب تنها پس از بیست روز 30 هزار خواننده داشت .

محقق و شاعر برجسته خانم "فرزانه شیدا" مقیم شهر اسلو در کشور نروژ کتابی یازده جلدی با عنوان "بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ" در شرح و تفسیر کتاب آرمان نامه نوشته است .

تنها فرگردی که در کتاب آرمان نامه در وادی احساس می غلتد بخش میهن آن است . ارد بزرگ عاشق خاک ایران است و میهن برای او یعنی اشک و عشق ...

ادامه نوشته

هرمزان سردار سپاه ساسانی

هرمزان یكی از واپسین رهبران نظامی ایران ساسانی بود. شكل درست نام وی Hormazd-ān* است‏، كه به صورت Hormezdān در گاه‌نامه‌ی بی‌نام خوزستان، كه به گاه‌نامه‌ی گویدی نیز معروف است، گواهی گردیده و در آن، یك «مادی» و فرمان‌ده برجسته‌ی یزدگرد سوم خوانده شده است. وی عضو یكی از هفت خاندان بزرگ ایران ساسانی بود، كه به عنوان شاه «اهواز» دارای حق بر سرگذاشتن تاج‌هایی بود كه از آن شاهان بزرگ، كم‌تر پُركار بود.

هرمزان بر خوزستان فرمان می‌راند، كه شامل «هفتاد شهر» بود و همگی قلم‌رو خانوادگی او به شمار می‌آمد. این حقیقت كه هرمزان برادرزن خسرو پرویز و دایی شیرویه بود، بازهم بر موقعیت و جایگاه والای او دلالت می‌كند. زادبوم شخصی هرمزان مهرگان – كدگ بود، ناحیه‌ای حاصل‌خیز در جنوب غربی ماد، و از این رو به وی نسبت مهرجانی (× مهرگانی) داده شده است. او جناح راست ایران را در نبرد قادسیه (جمادی الاول 16 ق./ ژوئن 637 م.) فرمان‌دهی می‌كرد؛ و به هنگام وقوع شكست، به بابل، و از آن جا به اهواز، یعنی خوزستان واپس نشست. هرمزان استحكامات استان خود را تقویت كرد، در نبرد جلولا (ذوالقعده 16 ق./ نوامبر- دسامبر 637 م.) شركت نمود، و در برابر تاخت‌وتاز اعراب به داخل دشت میشان ایستادگی كرد. اعرابی كه سابقاً مطیع ایران بودند به نیروهای مهاجم در شكست دادن هرمزان در نزدیكی نهر تیرا یاری دادند، و همین مسأله وی را وادار به پذیرش پیمان‌نامه‌ای كرد كه همه‌ی نواحی واقع در غرب رود دُجَیل (كارون) را به اعراب واگذار می‌كرد. طولی نكشید كه اعراب بر ادعاهای ارضی خویش افزودند، و فرمان‌ده اعزام شده برای دفاع از شوش، آن را به اعراب تسلیم كرد.

ادامه نوشته

قطب الدین محمد شیرازی

گوهری دیگر از تبار فرهنگ

ایرانیان بسیاری در گستره ای زمانی به وسعت تاریخ به ایفای نقش در صحنه های علم و دانش پرداخته اند و این حضور چنان پررنگ بود که در بسیاری از قرون این خردورزان ایرانی بودند که پیشقراولی و قافله سالاری کاروان علم و دانش را بر عهده داشتند . علامه قطب الدین محمود بن ضیاءالدین مسعود شیرازی از جمله ی این بزرگان اندیشمند می باشد که در سده های میانی تاریخ ایران پس از اسلام و همزمان با دوران قدرتمداری ایلخانان مغول می زیست و البته با وجود شناخته شده بودنش نزد اندیشمندان بیگانه در میان ایرانیان به تقریب گمنام مانده است .

علامه قطب الدین شیرازی که از دانشمندان طراز اول و به نام روزگار ایلخانی بود از جمله شاگردان دست پرورده ی اندیشمند نامی ان عهد ؛ خواجه نصیرالدین طوسی ؛ بوده است . بایسته است یاد گردد خود خواجه نصیرالدین در تاریخ فرهنگ ایران واجد جایگاهی والا و ارزشمند است چنانکه شاید بتوان او را سزاوار قیاس با حکیم ابوالقاسم فردوسی پنداشت ؛ زیرا اگر زنده ماندن زبان پارسی پس از حمله ی اعراب مدیون پشتکار بسیار فردوسی بوده باشد زنده ماندن فرهنگ ایرانی پس از یورش مغولان مرهون تلاش افزون خواجه نصیر بوده است . به هر حال ؛ اموختن و فراگرفتن از چنین استادی سبب شد که قطب الدین شیرازی از دانشمندان طراز اول و به نام ان عهد شود . چنانکه نویسنده ی ؛ تاریخ اولجایتو ؛ ضمن تعریف و تمجید بسیار مقام علمی او را چنین ستوده است

ادامه نوشته

استاد جلیل دوستخواه

جلیل دوست‌خواه، ایران‌شناس، پژوهشگر، نویسنده، شاهنامه‌پژوه و مترجم معاصر ایرانی است. وی در سال ۱۳۱۲ در اصفهان به دنیا آمد. او در سال‌های ۱۳۱۷ تا ۱۳۳۱ دوره‌های مکتب خانه، دبستان، سه ساله آغاز دبیرستان و دوساله دانش‌سرای مقدّماتی شبانه‌روزی را درهمان شهر زادگاهش گذراند. سال آموزشی ۱۳۳۱- ۱۳۳۲ را با شغل آموزگاری در یک روستا سپری کرد و در آستانه آغاز دومین سال آموزگاری‌اش به سبب درگیری در مبارزه سیاسی، بازداشت و بیکار شد و عنوان "منتظرخدمت" و سپس "آماده به خدمت" یافت. در سال‌های ۱۳۳۳-۱۳۳۴ دوره ۱۸ ماهه خدمت سربازی را در تهران و فارس گذراند. در سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۶ در ضمن کار روزانه در کارگاه‌های گوناگون، به کلاس‌های شبانه رفت و خود را برای شرکت در آزمون ورود به دانشگاه، آماده کرد و در سال ۱۳۳۶در دانشکده ادبیّات دانشگاه تهران به عنوان دانشجوی رشته زبان و ادبیّات فارسی پذیرفته شد. همچنین به تدریس در یک دبیرستان روزانه و چند آموزشگاه شبانه و کار در برخی از نشریّه‌های ادبی - فرهنگی تهران (از جمله همکاری با روح الله خالقی و سپس م. ا. به آذین در تدوین و نشر ماهنامه "پیام نوین" و استاد ایرج افشار در انتشار ِ ماهنامه "راهنمای کتاب") پرداخت و دوره کارشناسی را تا سال ۱۳۳۹ گذراند و رتبه یکم را به دست آورد و در همان سال در آزمون ورودی دوره دکترای زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه تهران شرکت کرد و همراه با دو تن دیگر (آقایان دکتر رسول شایسته و دکتر محمّد جواد شریعت) از میان ۳۰ تن شرکت کننده، به این دوره پذیرفته شد و تا سال ۱۳۴۷ در حین گذراندن درس‌های دوره دکترا، بر پایه فراخوانِ استاد زنده‌یاد دکتر محمّد مُعین، به کار در سازمان‌های لغت‌نامه دهخدا و فرهنگ فارسی پرداخت و در آبان‌ماه ۱۳۴۷ از پایان‌نامه دکترایش با عنوان «آیین پهلوانی در ایران باستان» (پژوهشی در گستره‌ شاهنامه‌شناسی) به راهنمایی استاد زنده‌یادش دکتر محمّد مقدّم در برابر گروه استادان دفاع کرد و آن را از تصویب گذراند. در سال ۱۳۴۲، کتاب هیمالیا، ترجمه برگزیده شعر پانزده تن از شاعران اردو زبان شبه قارّه هندوستان و پاکستان را با همکاری دکتر سیّد علی‌رضا نقوی منتشر کرد و کتاب اوستا، نامه مینَوی آیین زرتشت، بازنوشت گزینه‌ای از گزارش اوستای استاد زنده یاد ابراهیم پورداود را در سال ۱۳۴۳ زیر نظر استاد تدوین کرد و به ناشر سپرد که تا سال ۱۳۶۶ شش بار به چاپ رسید.

ادامه نوشته

سردار دلاور ایران میرزا کوچک خان جنگلی

یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ بسال ۱۲۵۷ ه.ش. در شهرستان رشت محله استادسرا در یک خانواده متوسطی چشم به جهان گشود. سنین اول عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید.

با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، اما حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر و عبا ، عمامه و نعلین را به تفنگ ، فشنگ و نارنجک مبدل ساخت.
میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگتر از خود بنام محمد علی و دیگری کوچکتر بنام رحیم بود ، که هر دو نفر بعد از میرزا وفات یافته‌اند. ایشان مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود. از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح‌اللحجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود. او سیگار، تریاک و مشتقاتش استفاده نمی‌کرد و مشروبات الکلی اصلاً نمی‌نوشید. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.

ادامه نوشته

زنده یاد محمدعلی فردین

محمد علی فردین فرزندعلی گل فردین در شانزدهم فروردین 1309شمسی در یک خانواده متوسط واهل هنردرحوالی خیابان شهبازبه دنیا آمد ودرشب هیجدهم فروردین1379خورشیدی پس از هفتاد سال زندگی درتهران فوت کرد0فردین دارای دوبردار به نامهای عباس فردین(تنی)وایرج فردین(ناتنی)ویک خواهر ناتنی است.

فردین اهل روستای خراوات است محمد علی فردین دارای چهار فرزند (دوپسرودو دختر)به نامهای سعید(44ساله)سیاوش(42ساله)عاطفه(40ساله)آمنه(27ساله)است واز آنها 4نوه دختری ونیز 2نوه ی پسری بجا مانده است0در ادامه باید بگویم که فردین یک ورزشکار بود او نائب قهرمان کشتی جهان در سال 1333 بود 0او ابتدا از فوتبال شروع کرد نه به طور حرفه ای وپس از فوتبال شنا ،ژیمناستیک وهالترروی آوردودر پی یک اتفاق به کشتی روی آورد0اوبااخذمدرک دیپلم به سربازی رفت ودرجه دار نیروی هوایی شد ودر سن 18سالگی ازدواج نمودکه تا پایان عمر ادامه داشت0بازیگر مورد علاقه والگوی هنری او ناصر ملک مطیعی بود0اوتوسط ناصر ملک مطیعی وبا بازی درفیلم چشمه آب حیات وارد سینما ایران شد?فردین با بازی درفیلم های(فرداروشن است و فریاد نیمه شب)به کارگردانی ساموئل خاکچیان که توانست عنوان بهترین وپرفروشترین فیلم سال را ازان خود کندفردین درسال1341اولین فیلمش را تهیه وخود ان را کارگردانی کرده است0

ادامه نوشته

شیر تنگستان، رئیسعلی دلواری

رئیسعلی دلواریرئیس علی‌ دلواری فرزند رئیس محمد در سال ۱۲۶۰ هجری شمسی‌ در روستا دلوار از شهرستان تنگسیر استان بوشهر چشم به جهان گذاشت. در سال ۱۲۸۷ هجری شمسی‌ با کمک مشروطه خواهان بوشهر به مدت ۹ ماه کنترل شهر بوشهر را در دست داشت. در آغاز جنگ جهانی‌ اول نیروهای انگلیسی از جنوب، ایران را معرض حمله خود قرار دادند و به تدریج بوشهر را به تصرّف خود در آوردند و همزمان قصد پیشروی به ناحیه دلوار را داشتند. رئیس علی‌ دلواری به همراه دوستانش این واقعه مطلع میشوند و در مقام دفاع از وطن بر می‌‌آیند. نیروهای انگلیسی‌ در دام دلیران تنگستان گرفتار می‌‌آیند و شکست سختی را متحمّل میشوند. قیام مردم تنگستان به مدت ۷ سال به منظور حفاظت از بوشهر، تنگستان و جلوگیری از نفوذ بیگانگان به خاک وطن ادامه داشت. جنگ میان رئیس علی‌ دلواری و یارانش با قوا انگلیسی‌ به صورت پراکنده تا سال ۱۲۹۴ خورشیدی ادامه داشته است و سرانجام در شهریور سال ۱۲۹۴ در یک شبیخون به قوا انگلیسی‌ در منطقه تنگک صفر از پشت مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و رئیسعلی دلواری در سنّ ۳۴ سالگی در راه وطن کشته میشود.

احمد پارسا

پروفسور پارسا بيش از ۶۰ سال از عمر خود را به تحقيق و تفحص درباره طبيعت ايران پرداخت و پنج سال پيش، در سن ۹۰ سالگي، در حالي كه هنوز به حرفه اش، سرزمينش و آثارش عشق مي ورزيد، با طبيعت و هر آنچه داشت وداع كرد. پروفسور پارسا در فاصله سال هاي ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۹ شمسي نخستين فلور مستقل ايران را به نام فلور «دوليران» به زبان فرانسه تأليف كرد كه در ۵ جلد و بيش از ۷۰۰۰ صفحه از سوي وزارت فرهنگ آن زمان منتشر شد.كار تأليف فلور ايران با امكانات آن زمان، كاري بسيار بزرگ و سخت بود، اما دكتر پارسا، آن را با صبر و حوصله و تحمل مشقت هاي بسيار به پايان رساند. تأليف اين فلور در حالي انجام شد كه فلور بسياري از كشورهاي ما را خارجي ها مي نوشتند. حتي پيش از آن نيز، اتريشي ها و آلماني ها، فلور ايران را جمع آوري مي كردند.گونه هاي گياهي ايران، گاه از طريق تاجران اروپايي به اين كشورها منتقل مي شد و بعد، از موزه هاي اين كشورها سر درمي آورد و پروفسور پارسا در آن شرايط حس مي كرد كه بايد كاري كند. شاگردان استاد معتقدند كه وي، زماني به تنهايي به اين كار پرداخت كه نه در دانشگاه تهران (تنها دانشگاه نوبنياد آن زمان) و نه در هيچ جاي ايران، هرباريوم، كتابخانه تخصصي، امكانات پژوهشي و همكاران علمي متخصص براي اين كار نبود.پروفسور پارسا براي انجام تحقيقات خود، بناچار از منابع و نوشته هاي گياه شناختي خارجي به ويژه «فلورا ارينتاليس بواسيه» و مجموعه هاي گرد آورنده دانشمندان و جهانگردان اروپايي بهره گرفت و براي اين كار، سالها تلاش كرد

ادامه نوشته

روزبه پارسی (ابن مقفع)

در نیمه اول قرن دوم هجری یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی که مهر وطن را به میزان غیر قابل وصفی در دل می پروراند بی آن که از کسی فرمان و اقبالی یافته باشد با شوق عجیبی به ترجمه برخی از کتاب های منطق و ادب و تاریخ از پهلوی به عربی مبادرت کرد. این فرزند ارجمند ایران که وجود او به تنهایی مایه تحولی عظیم در ادب و فرهنگ عرب گردید آشنایی کامل به تاریخ و آداب و زبان کشور باستانی خود داشت و زبان تازی را نیز تا سر حد کمال می دانست و از حکیم ترین و هوشیار ترین مردم روزگار بود، کسی غیر از روزبه یاد داذیه پسر جشنش معروف به ابن مقفع نمی باشد، وی از مردم شهر جوز( فیروزآباد) فارس بود و پس از قبول اسلام به نام عبدالله بن مقفع نامیده شد و ابومحمد کنیه خود قرار داد، پدرش مقفع پسر مبارک است، ابن خلکان در ذیل ترجمه حسین بن منصور حلاج گوید: او عبدالله بن المقفع کاتب مشهور به بلاغت است، صاحب رساله بدیعه. عبدالله از اهل فارس و در اول زرتشتی بود سپس به دست عیسی بن علی عموی سفاح و منصور خلفای عباسی مسلمانی گرفت و در خواص عیسی درآمد و کاتبی او کرد.
و هیثم بن عدی گوید: ابن المقفع نزد عیسی بن علی شد و گفت مسلمانی در دل من راه کرد و خواهم بدست تو مسلمانی گرفتن عیسی گفت اسلام آوردن تو فردا به محضر قواد و وجوه مردمان سزاوارتر و چون عشا بگستردند ابن مقفع بر خوان هم به رسم مجوسان زمزمه گرفت و عیسی بدو گفت با نیت مسلمانی نیز زمزمه آری؟!! گفت: نخواهم شبی را بی دین به روز کردن، و بامداد به دست عیسی مسلمان شد و ابن مقفع با همه فضل مطعون به زندقه بود.

ادامه نوشته

حسن رشدیه

میرزا حسن تبریزی (۱۲۳۰ تبریز - ۱۳۲۳ قم) مشهور به رشدیه از پیشقدمان نهضت فرهنگی ایران در سده قبل بود. وی نخستین موسس مدارس جدید در تبریز و تهران بود، او را پدر فرهنگ جدید ایران نامیده‌اند.

حاجی میرزا حسن رشدیه با توصیه و مشورت پدرش که از روحانیان بود تصمیم گرفت که به جای رفتن به نجف و خواندن درس طلبگی روانه استانبول و مصر و بیروت گردد و آموزگاری نوین را یاد بگیرد. او به بیروت رفت و در آن جا سبک نوین آموزش الفبا و دروس جدید مانند حساب و هندسه و تاریخ و جغرافیا را آموخت. سپس در تفلیس مشغول به کار شد.

هنگام بازگشت ناصرالدین شاه از سفر فرنگ، رشدیه طرح‌های آموزشی خود را ارائه کرد و شاه او را مامور کرد که به ایران آمده و همین سبک را در شهرهای ایران راه اندازی کند اما سپس از این تصمیم پشیمان شد و راه اندازی مدارس جدید را به وقتی دیگر موکول کرد.

او پدر شهناز آزاد بود[۱].


ادامه نوشته

عباس میرزا

نژاد و ريشۀ ايل قاجار:

طايفۀ "قاجار" كه نژاد و ريشه آنها به قوم "سالور" مي‌رسيد از ساكنين سرزمين چركَس و از سه تيره مختلف: سلدوس، اونك قوت و جلاير تشكيل مي‌شدند كه از ميان آنها سلدوسها اصلاً به ايران نيامدند ولي قاجار‌ها به طرف ايران و بخشهاي قفقاز آمدند و بخشي از قوم جلاير بودند بعد از مرگ هلاكوخان سرتاق نويان كه يكي از افراد دلاور و برگزيده قاجار بود، به رياست و رهبري اين طايفه انتخاب شد و در بخش دشت مغان به حكومت رسيد و سالهاي متمادي در اين ناحيه وسيع و نسبتاً خوش آب و هوا زندگي كردند و در زمان صفويه به ايران وارد و در دشت گرگان مستقر شدند و صفويه و مخصوصاً شاه‌ عباس به عنوان مرزبان از آنها استفاده كرد.[1]

عباس ميرزا در زمان طفوليت و كودكي:

چهارمين پسر فتحعلي شاه "عباس ميرزا" در سال 1303 در قصبه (نوا) از توابع لاريجان قدم به عرصۀ وجود گذاشت و فتحعلی شاه نام این مولود را عباس میرزا گذاشت و نسبت به وي مهر و انسی خاص يافت، او بر خلاف پسران ديگرش در دوران كودكي، طفلي مريض المزاج و فوق‌العاده مؤدب و سر بزير و محجوب بود و در سن ده سالگي به كسالت و درد مفاصل و استخوان مبتلا گشته بود. او در كودكي بسيار مورد علاقه آقا محمد خان قاجار سر سلسلۀ سلاطين قاجار بود و خود تعليمات نظامي مخصوص را به او مي‌آموخت عباس ميرزا ضمن فرا گرفتن تعاليم مختلف و روش‌هاي گوناگون فنون سواري و جنگ در ايام فراغت و بيكاري به مطالعه كتب سودمند و مفيد مي‌پرداخت و به آساني به بيشتر زبان‌هاي شرقي آشنا شده بود.[2]
ادامه نوشته

پرویز ورجاوند

دکتر پرویز ورجاوند (۱۳۱۳ در تهران - ۱۹ خرداد ۱۳۸۶ در تهران) استاد دانشگاه، باستان‌شناس و از مبارزان و سیاست‌مداران شهیر تاریخ معاصر ایران بود.ورجاوند که گرایش‌های ملی‌گرایانه داشت در کابینه مهدی بازرگان کفیل وزارت فرهنگ و هنر بود که بعد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نامیده شد.

 

در سال‌های اخیر او عضو شورای رهبری جبهه ملی ایران و سخنگوی این جبهه بود. وی به علت ایست قلبی در نوزدهم خرداد ۱۳۸۶ درگذشت.
•    
پیشینه آموزشی
•    دکتری، ۱۳۴۲، باستان‌شناسی، دانشگاه سوربن، فرانسه
•    ديپلم انستیتوی انسان شناسی، دانشگاه پاریس و مدرسه عالی لوور، فرانسه
•    کارشناسی ارشد، علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، ایران
•    کارشناسی، باستان شناسی، دانشگاه تهران، ایران

ادامه نوشته

آلینوش طریان (مادر ستاره شناسی ایران)

آلینوش طریان (۱۸ آبان ۱۲۹۹ در تهران - ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ در تهران) فیزیک‌دان ایرانی بود که به مادر نجوم و بانوی اختر فیزیک ایران ملقب گردیده‌است.

زندگی شخصی

آلینوش طریان در تهران و در تاریخ سه شنبه ۹ نوامبر ۱۹۲۰ (۱۸ آبان ۱۲۹۹) از پدر و مادری ارمنی و مسیحی زاده شد. طریان در تاریخ ۱۵ اسفند ماه ۱۳۸۹ به علت کهولت سن در تهران درگذشت. او در اواخر عمر در سرای سالمندان اقامت داشت.

پدر طریان در جلفای اصفهان و مادرش در تهران چشم به جهان گشودند. پدر طریان پاره‌هایی از شاهنامه را به ارمنی بازگردانی کرده بود. مادر طریان نیز دانش‌آموختهٔ رشتهٔ ادبیات از سوئیس بود.

ادامه نوشته

اشاره ای کوتاه به نام دریای پارس از آغاز تاکنون

. در سنگ نبشته‎ي داريوش بزرگ، به نام: «دريايي كه از پارس آيد» ثبت شده است.
فلادويوس آريانوس، مورخ يوناني در كتاب «آنا بازيس»، اين دريا را به نام «پرسيكون كااي‏تاس» نوشته است.
استرابون جغرافيا دان يوناني نيز نام «پرسيكون كااي‏‎تاس» را براي اين دريا به كار برده است.
ساسانيان آنرا درياي پارس مي‎ناميده‎اند.


«ابوعلي احمد بن‎رسته» صاحب كتاب «الاعلاق النفسيه» آن را خليج فارس مي‎نامد.
جغرافي‎داني بنام «سهراب» مولف كتاب «عجائب الاقاليم السبعه الي نهايه العماره» آن را درياي فارس مي‎نامد.
«ابوالقاسم عبيداله بن‎عبدالله بن‎احمد خرداد به خراساني» نيز در كتاب «عجائب الهندوالبره و البحره و الجزائر» آن را درياي پارس ناميده است.
«ابواسحق ابراهيم بن‎محمد الفارسي الاصظحري» از آن بنام درياي فارس ياد كرده است.
«ابوالحسن علي‎ بن الحسين بن علي مسعودي» در دو كتاب خود به نام‎هاي «مروج الذهب معادن الجوهر» و «التنيه الاشراف»، آن را درياي پارس خوانده است.
«طاهربن المطهر المقدسي» در كتاب «البدأ والتاريخ»، آنرا «خليج فارس» ناميده است.
«ابوريحان بيروني» در دو كتاب «التفهيم لاوائل صناعه التنجم» و «قانون مسعودي»، نام اين خليج را درياي پارس و خليج فارس آورده است.

ادامه نوشته

حقوق تاريخي ايران در درياي مازندران (كاسپيان)

دكتر هوشنگ طالع ، عبدالله مرادعلي بيگي

پيش‌گفتار
مي‌دانيم كه تمام جهانيان درياي شمالي ايران را به نام يكي از كهن‌ترين اقوام ايراني، يعني «كاسپي‌ها» كه در زمان باستان ساكن كرانه‌هاي اين دريا بودند، «درياي كاسپين» مي‌نامند.1 اين را نيز مي‌دانيم كه در طول سده‌هاي بسيار تا به امروز نام «مازندران» بر اين دريا، بيش از هر نام ديگري به گوش فرزندان اين سرزمين خوش آهنگ بوده است.
اما اين را نمي‌دانيم چرا چند سالي است كه تعدادي از نهادهاي سياسي، فرهنگي و آموزشي كشور به هنگام نام بردن از اين دريا، به جاي نام‌هاي ايراني مطرح آن در ايران و جهان، از نام جعلي و مطرود «خزر» استفاده مي‌كنند. حال آن‌كه در هيچ اثر تاريخي و جغرافيايي كه از دوران باستان به دست ما رسيده هرگز از اين دريا با نام خزر ياد نشده است.

ادامه نوشته

مرزهای ایران در هنگام کیانی

در اين سرزمين دور ياد ايران را گرامي مي‏دارند و هر زمان با آئيني نو انجمني مي‏آرايند، تا انديشمندان جهان را به انديشه درباره گذشته برانگيزند، تا از گذشته، چراغي فرا راه آينده روشن گردد.

بويژه درود بر ميزبانان استراليائي و دانشگاه سيدني، كه ايرانيان را كه هزاران سال ميزبان دانش و فرهنگ جهانيان بوده‏اند، ميهمان مي‏پذيرند!

و سپاس برگردانندگان بنياد فرهنگ ايران در استراليا كه چنين نام را براي اين انجمن برگزيده‏اند، تا بتوان در اين ميدان گسترده به پژوهش پرداخت.

به گمان ما (كساني كه درايران امروز به پژوهشي نو در باره ايران كهن دست زده‏اند) زمان يكسونگري ديني، و از ديدگاه ديني به اوستا نگريستن گذشته است و مي‏بايد كه باين يادگار گرامي از ديدگاه فرهنگ و تاريخ نگريستن تا گستره‏اي فراخ‏تر فراروي جويندگان و پژوهشگران گشوده شود.

و نيز مي‏بايد اين گمان را نيز از خود دور داشتن كه شاهنامه از سه بخش (اساطيري و پهلواني و تاريخي) فراهم آمده است. شاهنامه كهن‏ترين و گسترده‏ترين تاريخ جهان است. و اگر پژوهشگران از اين ديدگاه به شاهنامه بنگرند، آشكار مي‏شود كه بسي از رويدادهاي ديگر كشورها، در زماني دور، كه ديگران نامه و چامه و داستان نداشتند، و پرواي نگهباني از رويدادهاي كشور خويش را نيز نداشتند، در شاهنامه آمده است!

ادامه نوشته