آهنگ و وزن در «گاتها»، سرودهای جاودانهی اشوزرتشت
واژهی «گات» در اوستا با حرفهای «گ.ا.ث» نوشته شده و فرهنگیان آن را به خط خود «گاتهه» یا Gatheha مینویسند و «گات» میخوانند. «گاث»، در زبان پهلوی «گاس» و در زبان دری تبدیل به «گاه» شده و به معنی ظرف زمان و مکان و بهگونهی مجازی به معنای، آهنگ و موسیقی است و معنی اخیر از روی خواندن «گاته» به آوای ویژه(از قبیل وداخوانی هندیان) برخاسته و پساوند برخی از آواهای موسیقی نظیر دوگاه، سهگاه، چهارگاه، راست پنجگاه و نیز گاههای(اندرگاهان) پارسیان که عبارت بوده است از نمازهای پنجگانه نوشته شده در «گاثه» که ابوریحان آورده است(اهنودگات، اشتودگات، سپنتمدگات، وهوخشترگات، و وهیشتوایشگات)، نیز گویای این معنی است.

در مزدیسنا آمده است که «گاه» هم در زبان پهلوی و هم در زبان پارسی دری معنی نزدیک بههم دارد و برخی نیز واژهی «گاتار» در موسیقی کردستان ایران و واژه «قطار»(نام گوشهای در آواز بیات ترک) را منسوب به سنت قدیمی «گات»خوانی دانست.
«یسنا» بخشی از مجموعه کتابهای سپندینه زرتشتیان یعنی «اوستا» است. و«گاتها» بخشی از یسنا و سرودهای جاودانهی اشوزرتشت میباشد که پنج بخش است:
۱- نخستین بخش«اهنودگات»، شامل قطعات سه مصراعی است و هر مصراع شانزده هجا دارد.
۲- دومین«اشتودگات»، شامل قطعات پنج مصراعی است و هر مصراع یازده هجا دارد.
۳- سومین بخش«سپنتمدگات»، شامل قطعات چهار مصراعی است و هر مصراع یازده هجا دارد.
۴- چهارمین بخش«وهوخشترگات»، شامل قطعات سه مصراعی است و هر مصراع چهارده هجا دارد.
۵- پنجمین بخش«وهیشتوایشگات»، شامل قطعاتی است که هر یک از آنها دو مصراع بلند نوزده هجایی و دو مصراع کوتاه دوازده هجایی دارند.
پژوهشها، وجود وزن منظم و حالت موزون را در این سرودها ثابت کرده است. از این پژوهشگران «وستردگارد» برای یافتن وزن اصلی «گاتها»ی ۲۸-۳۴-۴۲-۵۰-۵۲، «وستپال» و «هرمن تورپل» برای یافتن وزن «یشت»های ۹-۵-۱۰-۱۳-۲۲ کوشش کردهاند. از همه مهمتر، پژوهشهای استاد پیشین دانشگاه ویرجینیا، «جان دریپر» است که بیش از ۲۵ سال برای یافتن آهنگ یسنا کوشید. «دریپر» در سال۱۳۱۰خورشیدی به ایران آمد و بین ایران و هندوستان در سفر و پژوهش بود. او در یک نیایشگاه قدیمیدر «اودوادای» هند، اصلیترین نواهای زرتشتی را میشنود و یقین حاصل میکند که اینها سرودهای دست نخوردهای از هزاران سال پیش هستند. او از این سرودها نوار ضبط میکند و از دو تن از استادان کنسرواتوار ویرجینیا پروفسور «انگلیش» و پروفسور «ودد» میخواهد که دربارهی این نواها دیدگاه خود را بنویسند و نظر استادان از این قرار است: «سرودها بهگونهی تکخوانی است و با سازی همراه نیست. متن از یک ساختمان هجایی ساده درست شده است(هر نت در ازای یک سیلاب) ولی طول یا کشش صداها و کمیت صداها در متن یکسان نیستند.»
«جان دریپر» میافزاید: «از آنجا که پیشینه آداب و رسوم مذهبی پارسی در روزگار ساسانی(و بخش بیشتری از آن درپیوند با زمانهای باستانیتر است) تا اندازهای بسیار برجای مانده، میتوان برداشت کرد سبکهای موسیقی«گات»ها و«یشت»ها نیز به همان دیرینگی باشد.
«حسینعلی ملاح» مینویسد: «وزن این سرود(یسنای ۴۷)، ۴/۴ است ولی میتوان آن را برپایهی تقارنهای ریتمیک به اوزان دیگر هم نوشت و برای همین است که زیر نتها علامت وزن آن گذاشته نشده است. سرود در مقام بزرگ Mode Majer است و ارزش سرود بنا به لحن هر خواننده میتواند تغییر کند. محدوده آهنگ در فاصله دانگ است و مقامهای اصلی سرودها در همه جا یکسان است. از یکی از موبدان ایرانی خواستم این دو سرود(یسنای ۴۷ و یسنای ۴۴) را با آهنگ رایج در ایران بخواند. اختلاف در لحنها بود ولی مقام هر دو سرود یکی بود.»
توضیح یسنای ۴۷:
۱- این سرود در دستگاه ماهور(یا گام دو بزرگ)(Do Majeur) است.
۲-وزن سرود چهارضربی است(یعنی ۴/۴) ولی حرکت قطعه(یعنی تمپوی Tempo آهنگ) سنگین و فراخ(Andante ) است.
۳- آهنگ سرود، بیوزن نوشته شده و خطهای میزان که نقطهچین گذاشته شده از نگارنده است. دلیل این کار این است که نشان داده شود میتوان این سرود را به وزن چهارضربی نوشت.
پندهاي بزرگ زرتشت
گفتار نیک پندار نیک کردار نیک
۲. اشا یا اشویی برابر راستی ، پاکی ، سامان ، آرامش جهان ، هنجار هستی ، درستی ، پارسایی ، پرهیز کاری ، داد ، نیکویی ، پیمان داری ، و ... می باشد ، درستکار آنست که اگر راستی و آشویی به زیان اوست دست از آن بر ندارد و از آن نگریزد . رستگاران همیشه راست و درست اند . " وهمن برگ 28 شماره یکم "
۳. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
۴.آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
۵. راستی فضیلت است. راستی شادمانی است. شادمانی از آن کسی است که همیشه راستگو و درستکردار است
۶. عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار،از تنفر متنفر باش و به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
۷. ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی. زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کارکردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند. هات ۳۱ بند ۱۱
۸.ای مردم بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید. هر مرد و زن راه نیک و بد را شخصاً برگزینید. هات ۳۰ بند ۲
۹. این سخنان را به نو عروسان و تازه دامادان می گویم . امیدوارم اندرزم را بگوش هوش بشنوید و با ضمیری روشن آنرا نیک دریابید و بخاطر بسپرید : همیشه با نیک منشی و مهر و دوستی زندگی کنید و در راستی و پاکی و مهر ورزی از یکدیگر پیشی جوئید. چه بیگمان از زندگی سرشار از خوشی و خوشبختی برخوردار خواهید شد. هات ۵۳ بند ۵
۱۰. مرد خردمند با آگاهی از اینکه عشق و ایمان به خدا سرچشمه راستی است گمراهان و زشتکاران را به پرورش منش پاک و انجام کار نیک و مهرورزی به دیگران اندرز خواهد داد و سرانجام ای خداوند جان و خرد همه زشتکاران با آگاهی از حقیقت بسوی تو خواهند آمد. هات ۳۴ بند ۱۰
۱۱. اهورامزدا را باید با ایمانی کامل و از روی راستی ستود چرا که او به ما نوید داده است که در پرتو خویشتن شناسی , راستی و نیک منشی میتوان به رسایی و جاودانگی راه یافت .
۱۲. نه به راست نه به دروغ هرگز سوگند مخور .
۱۳. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی .
۱۴. زن دیگری را فریب مده تا روانت گناهکار نگردد .
۱۵. با زن فرزانه و شرمگین عروسی کن و او را دوست بدار.
۱۶. قبل از جواب دادن تفکر کن.
۱۷. مغرور و خود پسند نباش؛ زیرا انسان چون مشک پر باد است و اگر باد آن خارج شود، چیزی باقی نمیماند
شهر زیر زمینی زرتشتیان

عکس درین کو شهر زیر زمینی زرتشتیان، عکس شماره 4611 .
شهر زیر زمینی زرتشتیان
"درین کویو شهر زیرزمینی زرتشتیان، شگفت انگیز ترین کشف تاریخ آیین زرتشت"
کاپادوکیه Kapadoukia یا نام قدیمی و پارسی این سرزمین کاپادوسیه Cappadocia به معنای سرزمین اسب های زیبا, بخش باستانی و پهناوری است، که امروز در ترکیه مرکزی است. اینجا انگورها و شراب هایش از زمان باستان، شهرت داشته، امّا آنچه به این سرزمین ارزش تاریخی و گردشگری داده، خانه ها و پناهگاه های پرشمار و کوچکی است، که دردل کوه ها و تپه های آتشفشانی وجود دارد. برخی از آنها با نقاشی های زیبایی از مسیح، و نشانه های مسیحیت، باز مانده از مسیحیانی است، که در سال های ظهور مسیح و پس از آن، از ترس شاید سربازان رومی به آنجا پناه برده اند.
امّا شگفت آورترین بخش سرزمین کاپادوکیه یا کاپادوسیه، شهر زیر زمینی بنام درینکویو derinkuy است، که یکی از شگفت انگیز ترین کشف تاریخ آیین زرتشت ایران باستان و پیروان اهورا مزدا در آنجا است. درینکو به معنی چاه عمیق، شهر زیرزمینی و اعجاب آور است، که در سال 1963 توسط کارگرانی ساختمانی کشف شد. آنها که به کندن زمین مشغول بودند، ناگهان با چاه یا تونل ژرفی درون زمین روبرو شدند، پژوهش های بعدی کشف یک شهر زیرزمینی از دوران کهن را خبر داد. در آنجا آثار و نشانه هایی از آیین زرتشت، و اهورا مزدا و فروهر و اسب های پارسی یافت شده است. این شهری در ژرفای 85 متری زمین، در هشت طبقه، با گنجایش زندگی برای 20 تا 30 هزار مرد و زن کودک و گاو و گوسفند و اصطبل اسب است. همچنین محلی برای ذخیره غذا و شراب، درست کردن شراب و روغن، و نیایشگاه هایی برای مراسم دینی .
این شهر زیر زمینی که توسط ایرانیان باستان، پیروان دین زرتشتی ساخته شده دارای چندین طبقه است، طبقۀ نخست ویژه نگهداری حیواناتی چون گاو و گوسفند و اسب بوده است. پله های تو در تو و پر شمار در هر طبقه اتاق هایی با آشپزخانه و محل بزرگی برای نگاهداری شراب و نیز مواد غذایی است. نکته قابل توجه تعداد تونلها وهواکش هاست، که به بیرون راه دارند و طوری ساخته شده اند، که در اعماق این شهر زیر زمینی هوا جریان دارد و هیچگاه کمبود اکسیژن احساس نمی شود. در چهارمین طبقه این شهر زیر زمینی سنگ های سنگین و بزرگی با اندازه های سنگ آسیاب وجود دارند، که به گفته پژوهشگران در صورت حمله و نفوذ دشمن با این سنگها از پایین راه های ورودی را می بستند، تا از نفوذ دشمن جلوگیری کنند. برخی پژوهشگران نقطه ضعف سیستم دفاعی شهر را در آن دانسته اند، که مهاجمین می توانستند با ریختن سم های کشنده در هواکش ها، ساکنان شهر را از پای در آورند. از نظر تاریخی گزنفون xénophon تارخ نگار یونانی، که زمانی جزو سپاهیان کوروش کوچک در لشکرکشی برعلیه برادرش اردشیر بوده، ساخت این شهر و شهر های زیرزمینی را در قرن های چهارم و پنجم پیش از میلاد می داند
زرتشت، کهنمردی که جهان را تازه و تازه و تازهتر میخواست
«بیاییم از کسانی شویم که زندگانی و جهان را پیوسته تازه و باز
هم تازهتر میسازند.»
«زرتشت»
آیا میتوان از یاد مردی که بیش از 3700 سال پیش، زندگانی و جهان را تازه و باز هم تازهتر میخواست، به سادگی گذشت؟ براستی دینی که وی پایه گذاشت، از چه اندیشههایی آب میخورد که در آن روزگار کهنه چنین نیایشهایی داشت، نیایشهایی که در جهان و با زندگی نوین هم هنوز تازگی خود را از دست نداده است؟
مادر زرتشت «دوغْدو» نام داشت. وی در کودکی و نوجوانی پرسشهای بسیاری میکرد که مایۀ شگفتی همگان میشد. آوازۀ پرسشهای شکآمیز او به گوش فرمانروایان و پیشوایان دینی شهر و روزگارش هم رسید. دگراندیشی و دلاوری دغدو سرانجام پدرش را بر آن داشت که از ترس فرمانروایان و پیشوایان دینی آن روزگار، دست دختر را گرفته روانۀ سرزمین دوری شود. دوغدو در سرزمین تازه، عروس شد و پسری آورد که او را زرتشت نامیدند.
این رویداد تاریخی در ششم فروردین سال 1767 پیش از میلاد، و در خراسان بزرگ رخ داد.
پسر، کمی بزرگ شد و روشن گشت که براستی فرزند مادرش است. او نیز هزاران پرسش داشت که پدرومادر میکوشیدند به آنها پاسخ گویند. آن دو هم به زودی در پاسخگویی در ماندند و آموزش وی را به استادان و دانشمندان روزگار سپردند. چند سال گذشت، اما پرسشهای زرتشت که مانند پرسشهای مادرش، رنگوآبی از دگراندیشی و دلاوری داشت و به فرهنگ چیره بر مردم به دیدۀ سنجش مینگریست، پایانی یافت.
زرتشت میخواست ریشۀ ایزدان رنگارنگی را که مردم میپرستیدند، بیرون بکشد. در بارۀ اینکه چرا و چگونه انجام کارهای شگفتی را به ایزدان میبندند، چراها و اماهای بسیار داشت و پاسخ روشن و خردمندانه میجست. آیینهای خونین و رنگین پیشوایان کیش را سخت زیر سنجش میکشید و با ترازوی خرد میسنجید و میخواست از ریشههای آنها سر درآورد. پیِ سرچشمۀ زور و زورگویی و ستم فرمانروایان زمانه میگشت. راه رهایی ستمدیدگان را میجست. اما پاسخ روشنی نمییافت و از همین روی، پافشاری بیشتری مینمود
نقش انسان در بینش زرتشت
دکتر کورش نیکنام
در بینش زرتشت ، انسان موجودی بی
اختیار نیست که سرنوشتش را از پیش برایش تعیین کرده باشند و خودش در آن نقشی نداشته
باشد. اهورامزدا انسان را موجودی آزاد آفریده وبه او نیروی انتخاب داده تا بتواند
راه زندگی خود را با ارادهً خویش برگزیند و به خواست خود، خوشبختی و یا برعکس رنج،
سختی وبدبختی را در زندگی احساس کند. زرتشت آفریده شدن جهان هستی را بی هدف واتفاقی
نمی داند بلکه والاترین هدف آن را گسترش راستی وهنجار درست در زندگی انسان می داند
چنانکه ساختار هستی ازآغاز تا انجام بر راستی بنیان شده است.
اززمانی که انسان
با پیام زرتشت آشنا شد وتلاش کرد تا آن را درزندگی به کارگیرد به هویت تازه ای دست
یافت وراه پیشرفت درکارها راهدفمند دنبال کرد.انسان دریافت که در آفرینش نقش ویژه
ای را برعهده دارد چنانچه بخواهد درجایگاه ارزشمند انسانی استوار باشد وبه آن
افتخار کند بایستی این ویژگی ها را در خود پویا وپایدارسازد. یاد آوری برخی از نقش
های انسان در زندگی برپایهً آموزش های زرتشت، جوانه های پیشرفت وسازندگی اورا
شکوفاتر، وانسان را از شادمانی وآرامش بیشتری بهره مند خواهد ساخت.
نخستین
آموزشی که زرتشت به انسان می دهد باور داشتن به یکتایی خداوند است، او خدای یگانه
را با ویژگی دانای بزرگ ِهستی بخش، وبه نام اهورامزدا بیان می کند، زرتشت باور دارد
که پروردگار جهان سراسر نیکی وداد است زیرا خداوند از خردِ پاک ومقدس بهره دارد.
دراین دیدگاه انسان، دوست، یاور وهمراه خداوند است به همین روی ازآفریدگار خود ترس
و وحشتی به دل ندارد ونیازی نیست که به انگیزهً فرارازمجازات ومکافات خداوندی برای
او بندگی کرد واز او هراس و ترس داشت.
زرتشت باوردارد که سرشت انسان با نیکی و
خوبی آمیخته شده است زیرا فروزه ای از نیروی اهورایی به نام فروهر جان مایهً آن است
بنابراین چنانچه انسان از خرد رسا و پاک اهورایی که در نهاد خود دارد بهره بگیرد
هرگز به سوی ناراستی وکژی گرایش نخواهد داشت. خداوند، انسان را در گزینش راه نیک
وبد آزاد گذاشته وبه او اختیار داده تا سرگذشت پیش روی خویش را به نیکی یا کژی
فراهم آورد وهیچگاه به سرنوشت از پیش تعیین شده که خداوند برایش تعیین کرده باور
نداشته باشد.
بهرهگیری افلاطون از حکمت و حکومت باستانی ایران
مقدمه: با گسترش مطالعات اوستا شناسان در قرون اخیر برخی از آنها بر این باورند که
افلاطون فیلسوف نامدار یونانی که به گفته لاوین، تمامی تاریخ فلسفه غرب تنها سلسله
پانویسهایی به افلاطون است(1). در بیان فلسفه خود به طور کامل وامدار حضرت زرتشت
پیامبر نامآور ایرانی است(2). برخی دیگر منکر این امر شدهاند و در این میان
دانشمندی نیز مانند «دوشمن گیمن» به بهرهگیری فرهنگ ایران و یونان باستان از
سرچشمه مشترک مصر و بابل اشاره میکند. (3)
با دوری از تعصب و یکجانبه نگری باید
بپذیریم که در کاروان پیشروفت علم و معرفت ملل گوناگون به تناوب قافله سالار بوده و
در این میان نمیتوان از نقش سازنده هیچ ملتی، حتی ملل از بین رفته غافل شد.
اما
نکته اینجاست که جهت مطالعات جهانی پیوسته به گونهای بوده که از نقش سازنده فرهنگ
یونانی یاد شده و تمدنهای دیگر از جمله فرهنگ اسلام و ایران را وامدار بلامنازع آن
دانستهاند.
پس در چنین فضایی نمیتوان گروهی از ایران شناسان را به علتِ ذکر
تأثیر حضرت زردشت و فرهنگ ایران بر فلسفه یونان متعصب پنداشت.(4)
البته این گروه
از ایران شناسان در برابر انبوه کسانی که فرهنگ و تمدن یونان باستان را مادر همه
فرهنگها میدانند، صدایشان به جایی نمیرسد.
با این حال امید است با پژوهشهای
دقیق و بدون جانبداری در دوران معاصر زوایای پنهان تأثیر فرهنگ ایران باستان بر
یونان باستان آشکار شود.
اشو زرتشت
نشانههایی از تأثیر اندیشههای
حضرت زردشت بر یونان باستان:
در میان منابع یونانی به عنوان روشنترین نشانه
تأثیر پذیرفتن فلاسفه یونانی و بالأخص افلاطون از فرهنگ ایران زمین میتوانیم به
اشاره ارسطو به تشابه میان دیالکتیک افلاطون و ثنویت مغان زردشتی اشاره کنیم.(5)
هنگامی این اشاره را مهمتر تلقی میکنیم که «هرمیپوس» به ترجمه اوستا به یونانی و
در نتیجه اطلاع داشتن افلاطون از اوستا اشاره میکند: «بیست بار یکصد هزار بیت،
یعنی 2 میلیون بیت از تعالیم زردشت به یونانی ترجمه شده است.»(6)
با اینکه گزارش
هرمیپوس حاکی از آگاهی افلاطون از تعالیم زردشت از طریق ترجمه اوستا به یونانی است،
منابع ایرانی و اسلامی ترجمه اوستا به یونانی را به قرن 4 میلادی و بعد از حمله
اسکندر به ایران نسبت میدهند. به عنوان مثال «گردیزی» شرح مبسوطی، از ترجمه کُتُب
ایرانی به فرمان اسکندر مقدونی میدهد: «سکندر بن فیلقوس پادشاهی بگرفت و از
ایرانیان بسیار بکُشت و جایهایشان را ویران کرده، حصارهای ایشان کند و خراب کرد و
علمای ایشان که مر ایشان را هیربدان خوانند، همه را بکُشت و و کتابها که اندر دین
مغان و زردشتی بود همه بسوخت. آنچه از طب و نجوم و حساب و دیگر علمها بود، فرمود
تا آن همه را ترجمه کردند، و به روم فرستاد، و همه گنجهای ملوک ایران
برداشت.
آنچه حمل توانست کرد، حمل کرد و به روم فرستاد، و آنچه نتوانست هم به
ایران شهر، اندر زمینها، بیابانها و کوهها و جایهای محکم دفن کرد، و گنجها
ساخت و طلسمها کرد و کس را دست به آن نرسد، و به استخر رفت و آنجا مردم بسیار
گِرد آمده بودند از روزگار همای بنت بهمن و جایی بود که آن را «دِژ نوشت» گفتندی
یعنی «دارالکتب». اندر وی بسیار کتاب بود، از علم زردشتی و فلسفه و حساب و هندسه و
هر علمی.
رخنه کردن دین زردشت در چین
سرزمین پهناور ایران از دیر باز بخاطر نفوذ مستقیم و غیر مستقیم بر امپراطوری های غرب و شرق مطرح بوده است .ایران باستان از سوی خاور با کشور پهناور چین مرز مشترک داشت و روزگاران درازی ایرانیان و چینیان از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و تسلط خود گرفته بودند.در طی آن دورانها , اقوام ساکن سرزمین های ایرانی و چینی پیوسته با یکدیگر در ارتباط و داد و ستد بودند.بدیهی است که چنین همسایگی و مراوده هایی تاثیر بسیاری در تمدن و فرهنگ هر دو قوم بر جای گذاشته است که یکی از مهمترین آنها معرفی ادیان مختلف بخصوص دین زرتشت به چین است.
قدیمی ترین کتاب چینی که در آن از آیین زرتشتیان نام برده شده است, کتاب SE.I.PIEN.NIEN.PAO است.در طی گفتاری که در این کتاب به ایران اختصاص داده شده است آمده : " آنگاه زرتشت آیینی پدید آورد و دین خود را مستقر نمود. او از دانایان ایران بود." این اثر بین سالهای 571 الی 545 قبل از میلاد نوشته شده است که تقریبا همزمان با تولد حکیم چینی است.بنظر می رسد کشور گشایی های کوروش پادشاه بزرگ هخامنشی بگوش چینی ها رسیده بود و باعث شده بود که توجه چینیان به قدرت در حال تکوین پارسی جلب گردد.
اردشیر بابکان , نخستین پادشاه دوران ساسانیان که به نوعی احیا کننده آیین زرتشت بود دستور داد که نسخه های متعدد اوستا که به صورت پراکنده در سراسر پادشاهی او و حتی خارج از قلمرو او وجود داشت گرد اورند و از آن یک نسخه کامل ترتیب دهند.تنسر موبد موبدان مامور این کار شد و در این امر خطیر توفیق کامل یافت. ابن ندیم به این مساله اشاره کرده و از اعزام مردمانی به چین و هند و روم برای جمع آوری کتب و نسخه برداری از آنها خبر می دهد.
در دوره ساسانیان روابط ایران و چین توسعه زیادی یافت و رفت و آمد سفیران و نمایندگان سیاسی و نیز جهانگردان و زایران بودایی چین به ایران و کشورهای همجوار فزونی گرفت.
دین زرتشت در چین با نام هسیین ((HSIEN و با نویسه یا گرافی تحریر گشته است که در زمینه های دیگر به ندرت یافت شده است و همین امر مایه شگفتی گشته است. این واژه در زبان چینی به معنای آسمان و ملکوت است .بنظر می رسد دین زرتشت در اوایل سده ششم میلادی (در بین سالهای 516 تا 519 میلادی ) برای اولین بار و در نتیجه تماس های دیپلماتیک با ایران به چین راه یافت و امپراطوران چین از آن به گرمی استقبال کردند و آیین زرتشت حتی به دربار چین هم راه یافت .همسر هسوان-وو-تی (HSUAN-WU-TI) به نام لینگ-تایی-هو ((LING-TIAI-HOUاز آن جمله اند.باز هم به استناد منابع چینی , امپراطوران دو سلسله کوچک چین به اسامی "پی-چی" (PEI-CHI) و "پی-چوا" (PEI-CHOW) پیرو آیین زرتشت بودند.
مبلغان ایرانی دین زرتشت در چین را دو دسته تشکیل می دادند:دسته اول سفیران و فرستادگان ویژه پادشاهان ساسانی بودند که اجازه تبلیغ و نشر دین زرتشت را در کشور چین بدست آوردند و دسته دوم مبلغانی بودند که به دلایل مختلف به چین سفر کرده و در آنجا سکنی گزیده بودند.
زرتشت، کهنمردی که جهان را تازه و تازه و تازهتر میخواست
بیاییم از کسانی شویم که زندگانی و جهان را پیوسته تازه و باز
هم تازهتر میسازند.»
«زرتشت»
آیا میتوان از یاد مردی که بیش از 3700 سال پیش، زندگانی و جهان را تازه و باز هم تازهتر میخواست، به سادگی گذشت؟ براستی دینی که وی پایه گذاشت، از چه اندیشههایی آب میخورد که در آن روزگار کهنه چنین نیایشهایی داشت، نیایشهایی که در جهان و با زندگی نوین هم هنوز تازگی خود را از دست نداده است؟
مادر زرتشت «دوغْدو» نام داشت. وی در کودکی و نوجوانی پرسشهای بسیاری میکرد که مایۀ شگفتی همگان میشد. آوازۀ پرسشهای شکآمیز او به گوش فرمانروایان و پیشوایان دینی شهر و روزگارش هم رسید. دگراندیشی و دلاوری دغدو سرانجام پدرش را بر آن داشت که از ترس فرمانروایان و پیشوایان دینی آن روزگار، دست دختر را گرفته روانۀ سرزمین دوری شود. دوغدو در سرزمین تازه، عروس شد و پسری آورد که او را زرتشت نامیدند.
این رویداد تاریخی در ششم فروردین سال 1767 پیش از میلاد، و در خراسان بزرگ رخ داد.
پسر، کمی بزرگ شد و روشن گشت که براستی فرزند مادرش است. او نیز هزاران پرسش داشت که پدرومادر میکوشیدند به آنها پاسخ گویند. آن دو هم به زودی در پاسخگویی در ماندند و آموزش وی را به استادان و دانشمندان روزگار سپردند. چند سال گذشت، اما پرسشهای زرتشت که مانند پرسشهای مادرش، رنگوآبی از دگراندیشی و دلاوری داشت و به فرهنگ چیره بر مردم به دیدۀ سنجش مینگریست، پایانی یافت.
زرتشت میخواست ریشۀ ایزدان رنگارنگی را که مردم میپرستیدند، بیرون بکشد. در بارۀ اینکه چرا و چگونه انجام کارهای شگفتی را به ایزدان میبندند، چراها و اماهای بسیار داشت و پاسخ روشن و خردمندانه میجست. آیینهای خونین و رنگین پیشوایان کیش را سخت زیر سنجش میکشید و با ترازوی خرد میسنجید و میخواست از ریشههای آنها سر درآورد. پیِ سرچشمۀ زور و زورگویی و ستم فرمانروایان زمانه میگشت. راه رهایی ستمدیدگان را میجست. اما پاسخ روشنی نمییافت و از همین روی، پافشاری بیشتری مینمود.
نقش انسان در بینش زرتشت
در بینش زرتشت ، انسان موجودی بی اختیار نیست که سرنوشتش را از پیش برایش تعیین کرده باشند و خودش در آن نقشی نداشته باشد. اهورامزدا انسان را موجودی آزاد آفریده وبه او نیروی انتخاب داده تا بتواند راه زندگی خود را با ارادهً خویش برگزیند و به خواست خود، خوشبختی و یا برعکس رنج، سختی وبدبختی را در زندگی احساس کند. زرتشت آفریده شدن جهان هستی را بی هدف واتفاقی نمی داند بلکه والاترین هدف آن را گسترش راستی وهنجار درست در زندگی انسان می داند چنانکه ساختار هستی ازآغاز تا انجام بر راستی بنیان شده است.
اززمانی که انسان با پیام زرتشت آشنا شد وتلاش کرد تا آن را درزندگی به کارگیرد به هویت تازه ای دست یافت وراه پیشرفت درکارها راهدفمند دنبال کرد.انسان دریافت که در آفرینش نقش ویژه ای را برعهده دارد چنانچه بخواهد درجایگاه ارزشمند انسانی استوار باشد وبه آن افتخار کند بایستی این ویژگی ها را در خود پویا وپایدارسازد. یاد آوری برخی از نقش های انسان در زندگی برپایهً آموزش های زرتشت، جوانه های پیشرفت وسازندگی اورا شکوفاتر، وانسان را از شادمانی وآرامش بیشتری بهره مند خواهد ساخت.
نخستین آموزشی که زرتشت به انسان می دهد باور داشتن به یکتایی خداوند است، او خدای یگانه را با ویژگی دانای بزرگ ِهستی بخش، وبه نام اهورامزدا بیان می کند، زرتشت باور دارد که پروردگار جهان سراسر نیکی وداد است زیرا خداوند از خردِ پاک ومقدس بهره دارد. دراین دیدگاه انسان، دوست، یاور وهمراه خداوند است به همین روی ازآفریدگار خود ترس و وحشتی به دل ندارد ونیازی نیست که به انگیزهً فرارازمجازات ومکافات خداوندی برای او بندگی کرد واز او هراس و ترس داشت.
زرتشت باوردارد که سرشت انسان با نیکی و خوبی آمیخته شده است زیرا فروزه ای از نیروی اهورایی به نام فروهر جان مایهً آن است بنابراین چنانچه انسان از خرد رسا و پاک اهورایی که در نهاد خود دارد بهره بگیرد هرگز به سوی ناراستی وکژی گرایش نخواهد داشت. خداوند، انسان را در گزینش راه نیک وبد آزاد گذاشته وبه او اختیار داده تا سرگذشت پیش روی خویش را به نیکی یا کژی فراهم آورد وهیچگاه به سرنوشت از پیش تعیین شده که خداوند برایش تعیین کرده باور نداشته باشد.
ارزشمندترین بخش زندگی انسان زمانی است که با کژاندیشی وبدی ها ستیزه کرده وراه درست زندگی را برای خویش برگزیند، از دیدگاه زرتشت انسان هایی که دراین مبارزه ، راه راست را گزینش می کنند هدفشان رسیدن به آرامش وشادمانی است زیرا وجدان انسان با گزینش هنجار راستی یا اشا، آرام وشاد خواهد شد. در بینش زرتشت خوشبختی انسان با فراهم کردن شادی وخوشبختی برای دیگران فراهم خواهد شد پس شاد کردن دیگران و خشنود ساختن آنان با راهنمایی به سوی خردمندی ودانایی از راهکارهای پسندیده زندگی انسان برای رستگاری او خواهد بود.
ادبيات پيشگويانهی زرتشتی
ادبيات پيشگويانه، جايگاهي ويژه در آموزههاي برخي دينهاي جهان دارد و غالباً چنان است كه در قالب مكاشفاتي كه به يك پيامبر يا يك روحاني برجسته دست ميدهد، آگاهيهايي را در مورد حوادث «آخرالزمان» بازگو مينمايد. آيين زرتشت در مقام ديني كهن و پرنفوذ، داراي يكي از غنيترين آثار پيشگويانه است. اين آثار كه در اصل، توصيفگر آخرتشناسي اصيل مزدايياند، از بديها و تباهيهاي آخرين مقطع تاريخ ميگويند و از اميد به استقرار ملكوت خداوند بر زمين سخن ميرانند.
ادبيات پيشگويانهي زرتشتي، چون ديگر آموزههاي اصيل آن، تأثيرات كلان و گستردهاي بر اديان سامي – ابراهيمي پس از خود داشته و امروزه آشكار شده است كه بخش عمدهاي از آثار پيشگويانهي يهودي (مانند بخشهايي از كتابهاي دانيال و اشعيا و ارميا) و مسيحي (مانند مكاشفهي يوحنا) و اسلامي (مانند احاديث مربوط به اوضاع آخرالزمان) از آموزههاي پيشگويانهي زرتشتي اثر گرفته است (بويس، ص 493 به بعد؛ هدايت، ص 155- 129).
محتواي آثار پيشگويانهي زرتشتي (مانند متنهاي پهلوي زبان «زند وهومن يسن» و «يادگار جاماسپ») تركيبي است از آموزههاي فرجامشناختي اصيل زرتشت، مبني بر ظهور منجياني در آخرالزمان، دررسيدن رستاخيز و فرشگردي و نابودي نهايي اهريمن و استقرار ملكوت خداوند بر زمين؛ و «هزارهگرايي بابلي» كه بر پايهي آن، حوادث معيني در دورههاي خاصي از زمان، به تكرار، واقع ميشود.
موضوع مهمترين اثر پيشگويانهي زرتشتي كه به «زند وهومن يسن / Zand-e Vohuman Yasn» معروف است و به زبان پهلوي نوشته شده و گويا مبتني بر بخشهاي از ميان رفتهي اوستا بوده كه سرانجام با افزودههايي، در دوران پس از اسلام نگاشته شده است، مكاشفاتي است كه زرتشت بدان دست مييابد و ضمن آن، حوادث آخرالزمان را به گونهاي نمادين مشاهده ميكند و اورمزد نيز اين نمادها را با بياني پيشگويانه، براي وي تفسير مينمايد كه چگونه در آستانهي رستاخيز، زمين و موجودات آن دچار تباهي و آسيب و رويدادهاي شگرف و بسياري ميشود و سرانجام با ظهور منجياني، پليديها نابود ميگردد و رستاخيز در ميگيرد. البته غالب اين پيشگوييها يادمانهاي مربوط به وقايع و فجايع هجوم مقدونيان و اعراب و مغولان به ايراناند كه با پيشگوييهاي مربوط به هنگامهي رستاخيز و ظهور منجيان سهگانهي زرتشتي (هوشيدر، هوشيدرماه، سوشيانس) آميخته شدهاند. در آموزههاي فرجامشناختي زرتشتي، باور بر آن بود كه هزار سال پس از زرتشت، نخست تباهي و پليدي و كاستي در زمين فزوني ميگيرد و سپس با برآمدن منجياني موعود، نيروهاي اهريمني نابود شده و با وقوع رستاخيز، سعادت و بيمرگي و نيكويي، جاودانه از آنِ مردم ميشود. مندرجات متن «زند وهومن يسن» نيز بر همين محور استوار است.
در كتاب «زند وهومن يسن»، نشانههاي پايان هزارهي زرتشت و دررسيدن آخرالزمان، از زبان اورمزد چنين بازگو ميشود:
* در آن پستترين هنگام، يك صد گونه و يك هزار گونه و ده هزار گونه ديوان ژوليده موي از تخمهي خشم، برسند. آن بد تخمان از ناحيهي خراسان به ايرانشهر بريزند. افراشته درفش باشند و زين سياه دارند و موي ژوليده بر پشت دارند … اين دههاي ايران را كه من – اورمزد – آفريدم، به زيانجويي و بيداد بركنند (هدايت، ص 9-38).
* اندر آن هنگام، همهي مردم فريفتار و بدخواه يكديگر باشند و آزرم و دلبستگي و روانِ دوستي از جهان برود (همان، 40-39).
* خورشيد راستتر و نهفتهتر، و سال و ماه و روز كوتاهتر باشد و زمين تنگتر و راهها دشوارتر باشد و ميوه تخم ندهد و رستنيها و دار و درخت بكاهد و مردم كوتاهتر زايند و هنر و نيروي ايشان كم باشد و فريفتار و بيدادتر باشند و سپاس و آزرم نان و نمك ندارند (همان، ص 40).
* ابر سهمگين همهي آسمان را چون شب تار كند. باد گرم و باد سرد بيايد و ميوه و تخمهي دانهها را ببرد و باران نيز به هنگام خويش نبارد و بيشتر «خرفستر» [= حشرات و جانوران وحشي] ببارد تا آب (همان، ص 44).
* جوانان و خردسالان بيمناك باشند و ايشان را هواي بازي و رامش از دل برنيايد (همان، ص 44).
* زمين دهان بازگشايد و هر گوهر و فلزي پديدار شود، چون: زر و سيم و روي و قلع و سرب (همان، ص 45).
* در آن هنگام سخت، شب روشنتر و سال و ماه و روز سه يك بكاهد و زمين برآيد و آفت و مرگ و نيازمندي به جهان سختتر باشد (همان، ص46).
* چون [ديوان ژوليده موي] بيايند، خورشيد نشان سهمناكي بنماياند و ماه از رنگ بگردد و در جهان سهمناكي و تيرگي و تاريكي باشد؛ به آسمان نشانههاي گوناگون پديد آيد و زمين لرزه بسيار باشد و باد سختتر آيد (همان، ص 50).
شگفتیهای اندیشه اشوزرتشت
موبد اردشیر خورشیدیان: از آنجا که «اندیشهها»ی بشری بنیانگزار باورهای انسانها هستند و «باورهای» بشری است که وجدان فطری انسانها را تعریف میکنند، خلق وخو و اخلاق میشود. و«اخلاق» است که «قانون» را مینویسد و حدوحدود، حق وحقوق و آزادیهای فردی واجتماعی را بهدقت تعریف میکند و درنتیجه «امنیت» و«عدالت» در فرد و جامعه ایجاد میکند. تنها چنانچه اندیشههای بشری انسانی باشد، میتواند باورهای انسانی، اخلاق، قانون، امنیت وعدالت انسانی بهباورآورد و تعالیبخش و فروهرساز باشد. وگرنه فرد و جامعه را به بیراهه میکشاند.
در روز خورداد ازماه فروردین ۱۷۶۸ سال پیش ازمیلاد در سرزمین «ایرانویج» که هنوزآریاییان درجهان پراکنده نشده و با زندگی دامدا ری و انجام ییلاق و قشلاق، روزگار میگذرانیدند و بیسوادی و نادانی درجهان فراگیر بود و سران و پیشوایان، با باور به طبیعتپرستی و خدایان پنداری ازروی ناآگاهی و نادانی و برای نگهداری منافع و مصالح خویش، فرهنگ تسلیمشدن به سرنوشت و خرافات را در میان مردم گسترش میدادند. در شهر «رگه» در کنار دریاچهی « چیچَست»، کودکی پای به گیتی نهاد که پدرش «پُوروشَسب» و مادرش «دُغدو» ازخانواده «اسپیتمان»، نام او را «زرتشت» نهادند. و در کودکی به استادی اندیشمند بهنام «بُرزین» سپرده شد تا دانش زمان بیاموزد. اشوزرتشت در کودکی بسیار پرسشگر بود و تا پاسخ منطقی پرسش خود را نمییافت، از پای نمینشست. اندیشهی پژوهشگرِ او، وی را برآن داشت که به همه باورهای نیاکانی و اوضاع اجتماعی زمانه خویش تردید به دل راه دهد و راه و روشهایی را که مردمان زمان او که آیین «مهری» و «زروانیسم» و «هوشنگی» داشتند و پیشوایانشان «کرپن» و«اوسیجها»، آنها را پاسداری و تبلیغ میکردند و کاویها(پادشاهان کیانی) با همهی توان از آنها دفاع مینمودند، را نابخردانه یافت. آیینهایی که بر پایهی ترس از خدایان پنداری استوار بود و دروغ و ناراستی میپراکند و بر خشم وکین می افزودند وجهان را به تباهی میکشاند(گاتها).
زرتشت درسن ۲۰ سالگی برای فروشدن در اندیشههای خویش و یافتن پاسخی راستین در حل دشواریها به کوه «اُشیدَرنه» پناه برد وبه مدت ده سال با خدای خود خلوت گزید و به دروننگری پرداخت،(همهی بندهای یسنا۲۸). اوپرسشهای بیشمار خویش را بهوسیله «وهومن»(نیک اندیشی) با اهورامزدا(دانای بزرگهستی بخش) درمیان نهاد و پس از برگزیده شدن به پیامبری درسن سی سالگی با کتاب آسمانی «گاتها» به میان مردم بازگشته، انسانها را به دریافت و پذیرش و پیروی از دین «مزدهیسنی» ومبارزه منطقی و خردمندانه با آیینهای «دیویسنی» تبلیغ نمود.
خوشبختانه امروزه کتاب آسمانی زرتشتیان «گاتها» با تلاش و کوشش و گذشت و فداکاری نیاکان بهدین بهویژه موبدان، بهگونهای بسیار دقیق و کامل مانده است و توسط اوستاشناسان با دقت برگردان شده است و هر انسانی خود میتواند با بازگشت به این کتاب، به ریزهکاریهای اندیشهها و باورهای پیامبر ایران زمین، اشوزرتشت پیببرد.
سدره پوشی زرتشتیان
سدرهپوشی یکی از آیینهای زرتشتیان است. سَدره پیراهنی است گشاد، سپیدرنگ و بییقه و با آستینهای کوتاه و دارای دو کیسه بسیار کوچک، یکی در جلوی سینه و نزدیک قلب که گریبان خوانده میشود و دیگری در پشت که گُرده نامیده میشود.این بخشها از سدره کاربرد نمادین دارند. گُرده نشانه مسئولیتها و وظیفههایی است که هرکس به عهده دارد و باید بدرستی انجام دهد.
گریبان که کیسه کَرفه یا کیسه کار نیک هم خوانده میشود، یادآور است که همه کردارهای نیک روی هم انباشته شده و آدمی را به خوشبختی میرساند. نزدیک قلب بودن آن نشانهای است که کارهای نیک باید قلبآ و خالصانه انجام شود. سپیدی آن نماد پاکی و بی غل و غش بودن است.
برابر با یک روش کهن و پذیرفته شده باستانی، همه جوانان دختر و پسر باید آیین سدرهپوشی را انجام دهند تا زرتشتی شناخته شوند. امروزه در ایران کودکان زرتشتی میان سنین هفت و یازده سدره پوش میشوند. سدرهپوشی به منزله زایش نوین است. از همین رو این آیین را «نوزاد» یا «نوزات» نیز مینامند.
آیین سدرهپوشی باید در بامداد انجام شود ولی امروز در ایران، به دلایل عملی، پس از نیمروز برگزار میشود.

آیین مزدک به روایت دینکرد
در نخستین سالهای آغاز پادشاهی ساسانیان و با پشتیبانی اردشیر بابکان، دین تازهای به نام «بهدینی» یا «مزدیسنا» (مزداپرستی) بدست موبد کرتیر به وجود آمد که پس از حدود ۱۷۰۰ سال و در قرن اخیر به «دین زرتشتی» تغییر نام داده و ارتباطی با شخص زرتشت ندارد.
نفوذ و دخالت موبدان زرتشتی عصر ساسانی در هنجارهای دینی مردمان، تحریف و تباهی فرهنگ و تاریخ ایران زمین، کشتار و نابودی پیروان ادیان دیگر و نیایشگاههای آنان (که کرتیر در کتیبه معروف خود در نقش رستم به صراحت به آن اشاره کرده است)، موجب تضعیف هویت ملی، پیشینه تاریخی و همبستگی ایرانیان میشود و آنچنان بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را تباه میکند که راه را برای غلبه مهاجمان آزمند به ایران هموار میسازد.
در تمام مدت سلطهگری دینی عصر ساسانی، جنبشهای گوناگونی برای رهایی جامعه ایرانی از چنگال انحصارطلبان دینی و سرکوبگران آزادیهای اجتماعی و فردی روی داد که تمامی آنها با دو ابزار پر توان و نیرومندی که همواره در ایران و جهان روایی داشته، سرکوب و نابود شدند: نخست، بهرهگیری از قدرت نظامی و زور سرنیزه؛ دوم، بهرهگیری از قدرت دینی و اتهام ارتداد و بیدینی و کفر.
یکی از چنین جنبشهایی، برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مزدک و یاران پرشمار او بود که توانست در کوتاه زمانی، منافع ملی جامعه ایرانی را از تصاحب تمامیتخواهان خارج کند؛ اما در نهایت، جنبش مردمی آنان قربانی صاحبان قدرت، ثروت و نیرنگ شد. هر چند که مزدکیان پس از این رویداد خونبار که یکی از فجیعترین کشتارهای دستهجمعی و نسلکشیها در تاریخ بشریت و به فرمان انوشیروان عادل است، دیگر موفق به کوشش فراگیر دیگری نشدند، اما سایه آنان همواره در دورههای گوناگون تاریخ عصر اسلامی و در مبارزه با خلفای عرب و تمامیتخواهان تازه به دوران رسیده که ناهنجاریهای پیشین را با نامی تازه در پیش گرفته بودند، دیده میشود. جنبش رهاییبخش بابک خرمدین (که نام خود را از «خرمه» بانوی دلاور ایران زمین و همسر مزدک گرفته، نمونهای از آن است.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او نوشته شدهاند و عملاً هیچ نوشتهای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد تا محقق بتواند تنها به قاضی نرفته باشد. تنها اثری که در آن از مزدک به نیکی یاد شده و او را گرانمایه مردی با دانش و رای نامیده و در عینحال از زرتشتیگری ساسانی دفاع نکرده است، همانا شاهنامه فردوسی و چند بیت کوتاه، اما پرمعنای او است.
اما یکی از مهمترین منابع در زمینه باورهای مزدکیان و اختلاف آنان با زرتشتیان، عبارت است از کتاب پهلوی «دینکرد» که بزرگترین متن بازمانده به زبان پهلوی بوده و دایرهالمعارف مزدیسنا شناخته میشود. در آغاز کتاب سوم دینکرد، پرسش و پاسخی میان کسانی که از سخنان آنان، باورهای مزدکی آنان دانسته میشود با روحانیت زرتشتی آمده است. با اینکه این منبع نیز از دید گروه دوم یعنی روحانیت زرتشتی تحریر شده، اما با این وجود آگاهیهای مفیدی در باره برخی واقعیتها و اختلافهای میان آنان را عرضه میدارد. از جمله از خلال همین پرسش و پاسخها است که دریافته میشود مفهوم و منظور واقعی از عبارت اشتراک زنان و اموال توسط مزدکیان، مخالفت آنان با ترویج ازدواج با محارم توسط موبدان و نیز یکتاپرستی مزدکیان در برابر ثنویت موبدان زرتشتی بوده است.
زرتشت و تجربه اروپا يک مدل برای جويندگان آزادی
همه ميدانيم که تجربه ي گذشته چراغ راه حال و آينده است. و در اين رابطه, من به اين باورم که تجربه ي اروپا براي بدست آوردن آزادي و باز سازي يک هويت نوين براي خود, که از دوران رنسانس آغاز شد ونقش مهمي که زرتشت در اين زمينه بمدت ٥٠٠ سال يعني از سده ١٥ ميلادي تا اواخر سده نوزدهم بازي کرد، ميتواند بعنوان يکي از بهترين مدل ها براي جويندگان آزادي در دوران ما بکار گرفته شود.
پژوهشهاي بيشماري که از ٢٠٠ سال پيش - که بيشتر آنها بوسيله ي پژوهشگران غربي انجام گرفته – نشان ميدهد که در درازاي ٢٥٠٠ سال گذشته چه اندازه انديشه و ديدگاه زرتشت درباره زندگي و جهان هستي در ساختار و زير بناي فرهنگي اروپا شرکت کرده و برآن تاثير گذاشته .
ولي در ازاي اين زمان بسيار طولاني رابطه ي اروپا با زرتشت هميشه يک داستان عشق و دلدادگي نبوده.
زماني بوده که اروپا زرتشت را در بالاترين رده فرهنگي خود قرار داده و زماني هم بوده که با تبليغاتي زهرآگين تا آنجا که توانسته کوشش کرده تا او را خورد کرده و از ميدان بيرون کند.
در مدت ١٠٠٠ سال, از سده پنجم پيش از ميلاد مسيح تا سده ي پنجم پس از ميلاد، زرتشت بعنوان ”بزرگترين نماد دانش“بوسيله تقريبا تمام فيلسوفهاي يوناني و رومي با شيفتگي تمام ستايش و حتي پرستش شد تا جائي که باو نام ”آموزگار جهاني“دادند.
ولي در درازاي ١٠٠٠ سال بعد، يعني از سده پنجم ميلادي تا سده پانزدهم، در دوراني که به آن ”قرون وسطي“ گفته ميشود، زرتشت بعنوان آفريننده”دوگانه گرائي“ بشدت بوسيله ي کليساي مسيحي کوبيده شد.
و باکوبيده شدن زرتشت، ساير آئين هاي ايراني مانند مهر ستائي﴿ميترايزم﴾ وماني گرائي، همراه با کل فيلسوفهاي افلاتوني يونان و روم کوبيده شدند.
سده ششم آغاز ”قرون وسطي“در اروپا بود. دوراني هراس انگيز که به آن ”کفربزرگ“ميگويند.
دوراني پر از ترور, کور گرائي و انکزيسيون که زيباترين و ظريف ترين بخش از تمدن اروپائي را ويران کرد.
زرتشت نابغه ی تمدن بشریت
زرتشت از نوادر اندیشمندان جهان است که آموزش و فلسفه او تاثیر شگرفی بر کار تمام ادیان و فلاسفه بزرگ جهان گذاشته است.بزرگترین اندیشمندان و فلاسفه جهان از جمله فیثاغورس ،ارسطو، افلاطون، هگل ،سهروردی و ...با غرور و افتخار از زرتشت و فلسفه او یاد کرده اند.افلاطون در کتاب جمهوریت خود با افتخار تمام از زرتشت و فلسفه وی یاد کرده و خود را شاگرد و دنباله رو زرتشت معرفی کرده است.زرتشت نخستین پیامبری بود که خدای یگانه را شناخت و ندای توحید و یکتاپرستی در جهان منتشر ساخت. زرتشت در چندین هزار سال پیش آن چنان فلسفه و دینی آورد که همچنان تمام فلاسفه جهان آن را ملاک کار خود قرار می دهند .
موضوع خیر و شر را زرتشت آن چنان بیان کرد که هیچ دین و هیچ مکتبی تا به امروز به این درستی نتوانسته اثبات کند. موضوع اراده و اختیار آدمی را به نوعی توجیه کرد که هنوز نه در فلسفه و نه در حکمت و نه در الاهیات توحیدی، شناخته تر ، روشن تر و قانع کننده تر از آن بیان نشده است.
زرتشت نخستین پیامبر و نخستین دعوت کننده به یکتاپرستی و نخستین فیلسوف جهان بود که فلسفه و آیین وی تاکنون کامل ترین و پیشرفته ترین دین تاریخ بوده است. زرتشت به انسان و مقام انسانی احترام می گذارد. در فلسفه وی انسان هرگز آن موجود حقیری نیست که تاوان اشتباه و گناه آدم و حوا را پس داده و به این جهان آمده باشد بلکه بااراده و اختیار خویش وارد این جهان شده است.
زرتشت را با کلمه ساده پیامبر نمی تواند تعریف کرد. زرتشت یک رستاخیز کننده انقلابی، یک مبارز راه راستی، یک قانون گذار بزرگ و یک معلم زندگی، و سیمای یک حکیم و عارف الهی و تابناک اصول اخلاقی است.
اگر در میان تمام مصلحان و پیامبران و در میان آثارشان کاوش نماییم بدون شک بزرگ مردی همچون زرتشت نخواهیم یافت. بخشی از اوستا که به گاثا معروف است و سخنان خود زرتشت می باشد در تمام جهان برای محققان ادیان و فلسفه و تاریخ بشری موردی شگفت انگیز و بی نظیر است.
در تاریخ پرافتخار ایران بزرگان زیادی وجود داشتند که اگر نمی بودند باید بگوییم حیف می شد و جای افسوس داشت ولی در مورد زرتشت کافی نیست که بگوییم اگر زرتشت در تاریخ ایران نبود جای افسوس داشت بلکه باید بگوییم
برگرفته شده از دیباچه ارزشمند استاد هاشم رضی در کتاب زرتشت ، پیامبر ایران باستان
آموزش جهان بينی زرتشت چيست؟
بر خلاف کشورهای زادگاه زرتشت (ايران، افغانستان و تاجيکستان) در اروپا دست کم دويست سال است که آموزش و پژوهش در باره انديشه و جهان بينی زرتشت به گونه علمی آغاز شده و ا مروز در دانشگاها بخش جا افتاده ايست. هدف اروپاييان از اين آموزش و پژوهش پی بردن به ريشه و بن زبانی، فلسفی، فرهنگی و هستی شناسی خود ميباشد.
اگر بيش از سه هزار سال است که نام زرتشت بعنوان يک نام مقدس وارد ضمير ناخودآگاه ايرانيان و مردمان آسيای ميانه شده، همين نام بيش از دو هزار و پانصد سال است که بعنوان « بالاترين نماد دانش» وارد ضمير ناخودآگاه اروپاييان گرديده.
فيثا قورث دانشمند بنام يونانی خود را شاگرد زرتشت ميپنداشت و ارستو فيلسوف ديگر يونانی که شاگرد افلاتون بود در کتاب خود « فلسفه» مينويسد که تمام دانش افلاتون از زرتشت گرفته شده. بطور کلی تمام دانشمندان و فيلسوفهای يونان باستان خود را شاگرد مکتب زرتشت دانسته اند و نوشته های خود را به او پيوند داده اند. ( ژک دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت, اکسفورد 1958 : ر.م افنان : تاثير زرتشت بر انديشه يونان: نيويورک 1965 : ژ. فرل: تاثير زرتشت و انديشه زرتشت بر فرهنگ غرب، سيدنی 1977 ) .
ميدانيم که در آن دوره، يعنی در سده پنجم پيش از ميلاد مسيح، ايرانيان (که مردمان آسيای ميانه امروزی را هم در بر ميگرفتند) با پی ريزی نخستين امپراتوری جهانی که از 46 کشور درست شده بود امور دنيا را اداره ميکردند و شايد بهمين علت بود که يونانيان شيفته جهان بينی زرتشت که فلسفه هستی ايرانيان بود شدند.( مری بويس: تاريخ زرتشت گرايی، لندن، 1989 جلد دوم رويه 280-282 )
بنا به نوشتارهای تاريخ نويسان کهن و امروزی، با تحول فرهنگی ژرفی که زرتشت در ميان ايرانيان بوجود آورد، آنها آزاد منش ترين انديشه ها را در ميان ملتهای امپراتوری گسترش دادند و در اين راستا نخستين قانون حقوق بشر (فرمان آزادی) را بنگارش در آوردند. چون زرتشت به آ نها اموخته بود که « حقيقت متعلق به هيچ کشور، به هيچ ملت و به هيچ نژادی نيست». ( ژرار ايزرايل: کورش بزرگ، پاريس 1987: افلاتون: قانونها، ، بخش سوم، پارسيان 693 و 694).
و در همين زمينه بود که که پس از آزادی يهوديان از اسارت بوسيله کوروش بزرگ، ساختن معبد اورشليم بوسيله داريوش و جمع آوری تورات بوسيله خشايارشاه، پيامبران يهودی همچون ايسايی، ژرمی، ازقيل ودانيل، کورش بزرگ را در تورات « فرستاده خدا و پيام آور آزادی» خواندند.
در فرمان آزادی کورش که 2541 سال پيش با خط ميخی روی استوانه بزرگی نوشته شده که 150 سال پيش کشف شد اين جمله ها آمده اند0 « انسانها آزادند که هر خدايی را که دلخواه آنها بود بپرستند، آنها آزادند که در کشور دلخواه خويش زندگی کنند، همگی بايد در آرامش و صلح زندگی کنند.....». ( و. ايلرز : ترجمه استوانه کورش از خط ميخی، 1974 : ي. کيله: تفسير نوشتار استوانه کورش، 1973 ) .
اين نخستين انقلاب انسانگرايی و آزاديخواهی در تاريخ بود. تمام نوشتارهای تاريخی نشان ميدهد که چه اندازه اين انقلاب جهان را به پيش کشاند. آداب و روسوم يهوديان که پيش از آن خشن و با قربانی جانوران بيگناه همراه بود، با وارد شدن انديشه زرتشت در دين آنها دگرگون شد و بعدها بر دين مسيحيت تاثير بنيادين گزاشت. ملتهای گوناگون امپراتوری آداب و رسوم خود را توانستند حفظ کنند و زنها همتراز مردان شدند. «پل دو بروی» زرتشت شناس معروف فرانسوی مي نويسد
آیین مزدک به روایت دینکرد
در نخستین سالهای آغاز پادشاهی ساسانیان و با پشتیبانی اردشیر بابکان، دین تازهای به نام «بهدینی» یا «مزدیسنا» (مزداپرستی) بدست موبد کرتیر به وجود آمد که پس از حدود ۱۷۰۰ سال و در قرن اخیر به «دین زرتشتی» تغییر نام داده و ارتباطی با شخص زرتشت ندارد.
نفوذ و دخالت موبدان زرتشتی عصر ساسانی در هنجارهای دینی مردمان، تحریف و تباهی فرهنگ و تاریخ ایران زمین، کشتار و نابودی پیروان ادیان دیگر و نیایشگاههای آنان (که کرتیر در کتیبه معروف خود در نقش رستم به صراحت به آن اشاره کرده است)، موجب تضعیف هویت ملی، پیشینه تاریخی و همبستگی ایرانیان میشود و آنچنان بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را تباه میکند که راه را برای غلبه مهاجمان آزمند به ایران هموار میسازد.
در تمام مدت سلطهگری دینی عصر ساسانی، جنبشهای گوناگونی برای رهایی جامعه ایرانی از چنگال انحصارطلبان دینی و سرکوبگران آزادیهای اجتماعی و فردی روی داد که تمامی آنها با دو ابزار پر توان و نیرومندی که همواره در ایران و جهان روایی داشته، سرکوب و نابود شدند: نخست، بهرهگیری از قدرت نظامی و زور سرنیزه؛ دوم، بهرهگیری از قدرت دینی و اتهام ارتداد و بیدینی و کفر.
یکی از چنین جنبشهایی، برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مزدک و یاران پرشمار او بود که توانست در کوتاه زمانی، منافع ملی جامعه ایرانی را از تصاحب تمامیتخواهان خارج کند؛ اما در نهایت، جنبش مردمی آنان قربانی صاحبان قدرت، ثروت و نیرنگ شد. هر چند که مزدکیان پس از این رویداد خونبار که یکی از فجیعترین کشتارهای دستهجمعی و نسلکشیها در تاریخ بشریت و به فرمان انوشیروان عادل است، دیگر موفق به کوشش فراگیر دیگری نشدند، اما سایه آنان همواره در دورههای گوناگون تاریخ عصر اسلامی و در مبارزه با خلفای عرب و تمامیتخواهان تازه به دوران رسیده که ناهنجاریهای پیشین را با نامی تازه در پیش گرفته بودند، دیده میشود. جنبش رهاییبخش بابک خرمدین (که نام خود را از «خرمه» بانوی دلاور ایران زمین و همسر مزدک گرفته، نمونهای از آن است.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او نوشته شدهاند و عملاً هیچ نوشتهای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد تا محقق بتواند تنها به قاضی نرفته باشد. تنها اثری که در آن از مزدک به نیکی یاد شده و او را گرانمایه مردی با دانش و رای نامیده و در عینحال از زرتشتیگری ساسانی دفاع نکرده است، همانا شاهنامه فردوسی و چند بیت کوتاه، اما پرمعنای او است.
زمان زرتشت و طول عمر وي
در بارهً زمان زرتشت ، در کتاب اسطورهً زندگی زرتشت، تآلیف ژاله آموزگار و فدایی علم دکتر احمد تفضلی مطالب جامع و جالبی آمده است. دراین کتاب اسطورهً زندگی زردشت در باب زمان زرتشت می خوانیم: " دورترین زمانی که برای زردشت قائل شده اند، سدهً هجدهم پیش از میلاد و نزدیکترین آن سدهً ششم پیش از میلاد است. برای تعیین این تاریخ دو روش عمده را به کار گرفته اند. در روش اول به ارقام و اعدادی استناد می کنند که در بارهً زندگی زردشت در کتابهای پهلوی و عربی یا در منابع یونانی آمده است. در روش دوم بر اساس معیارهای زبانی و قرائن تاریخی نتیجه گیری می شود. پیروان روش نخستین بیشتر دانشمندانی هستند که تاریخی را که در کتابهای پهلوی و عربی آمده است صحیح و قابل اعتماد می دانند. و محاسبات را بر آن اساس می نهند. این تاریخگذاری معروف به تاریخ سنتی است. تاریخ سنتی: در کتاب پهلوی بندهشن آمده است که :" چون هزارهً سلطهً بزغاله (جدی) فرا رسید، زردشت از سوی آفریدگار اورمزد به پیامبری آمد و گشتاسب پس از پذیرفتن دین 90 سال فرمانروایی کرد. مجموع سالهای فرمانروایی او 120 سال بود. بهمن پسر اسفندیار (خشایارشا پسر داریوش) 112 سال، همای دختر بهمن 30 سال، دارا پسر چهر آزاد 12 سال، دارا پسر دارا (داریوش سوم) 14 سال." با جمع بستن این ارقام عدد 258 سال به دست می آید که فاصل میان زردشت و کشته شدن دارا به دست اسکندر است. از سوی دیگرابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد که از ظهور زردشت تا اول تاریخ اسکندر 258 سال فاصله بوده است. مسعودی نیز فاصلهً زمانی از زردشت تا اسکندر را 258 سال ذکر می کند. اما از روایات گوناگون دقیقاٌ معلوم نیست که منظور از زمان زردشت تاریخ زایش اوست یا تاریخ وحی از سوی اورمزد در سی سالگی او، یا تاریخی که در چهل سالگی دین خود را آشکارا ابلاغ کرده یا زمانی که در چهل و دو سالگی گشتاسب (منظور گشتاسب پیشدادی/ کیانی برادر زریادر زرتشت یا گشتاسب نوذری/ هخامنشی) دین اورا پذیرفت. همچنین روشن نیست که منظور از زمان اسکندر چیست. آیا مقصود زمان فتح ایران به دست اسکندر است یا مرگ او، یا اصولاٌ مراد تاریخ اسکندر یا تاریخ سلوکی است. هنینگ بر آن است که که تا زمان اسکندر به معنی سال مرگ داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی است که در سال 330 قبل از میلاد اتفاق افتاد، اما در مورد مبدأ یقین ندارد. بنابراین به نظر وی تاریخ تولد او یا سال 618 یا 628 یا 630 پیش از میلاد بوده است و چون زردشت بنابه روایتهای مذکور در کتابهای پهلوی 77 سال عمر کرده است، سال وفات او را در 541 یا 551 یا 553 قبل از میلاد می داند.
چرا زرتشت در برابر باورها و رسوم دین همزمان خود میترا شورش كرد و بدین وسیله فلسفه خود را به آگاهی مر
در سنگ نبشتههای داریوش بزرگ كه اندیشه زرتشتی داشته، اشاره شده كه او “اهورامزدا” را آفریننده زمین و آسمان شناخته و ستایش میكند." اهورامزدا"که آسمان را آفرید، زمین را آفرید، انسان را آفرید، نعمت را برای انسانها آفرید.به داریوش شاه فرمانروایی سرزمینی را بخشید که بزرگ است،و دارای انسانها و اسبهای نیکوست" همچنین بنا به گواهی هردوت تاریخ نویس یونانی کتاب 1 بند 131، كیش ایرانیان در آن زمان یكتاپرستی بوده و آنها بت پرستی را نكوهش می كردهاند. بدین گونه انگیزه شورش زرتشت در برابر دین میترا كه پیش از او دین ایرانیان بوده روشن است. زیرا در دین میترا به وجود پروردگار، پی نبرده بودند و همچنین از غربانی كردن حیوانات كه در دین میترا رسم بود بیزار بود و از سوی دیگر او نوشیدن نوشابه مخدر و كرخ كننده “هااوما” كه انسان را از اندیشه نیك باز میدارد و بین پیروان دین میترا مرسوم بود، كاری ناپسند میدانست. به این فرنود زرتشت با فلسفه و آئین خود به مبارزه با دین میترا برخاست
آیا نخستین یكتاشناسی كه در تاریخ از آن یاد شده فلسفه است یا دین؟
پاسخ به این پرسش آسان است. چون با اندكی كنكاش در آئین زرتشت می توان دریافت كه این اندیشمند، هیچگاه خود را با كارمایه جهان برین پیوند نداد. او هیچگاه به خود فرنام پیامبری نبسته و هیچگاه وانمود نكرده است كه با پروردگاری كه پهنه كهكشانهایش بیش از20 میلیارد (20 هزار میلیون) سال نوری است نشست و برخاست داشته و یا به گونة ویژهای با او پیوند داشته است. برای اینكه تا اندازهای به بزرگی كهكشانها پی ببریم باید به این نكته اشاره كنیم كه ذره نور در هر ثانیه 300 هزاركیلومتر، بیش از هفت بار دور کره زمین را میپیماید. بنا براین مسافتی راکه ذره نوری دریک سال می پیماید از پندار آدمی بیرون است. از سوی دیگر برای شمارش عدد 20 میلیارد، دستگاهی مورد نیاز است كه بیش از 500 سال به گونه پی در پی به شمارش بپردازد.زرتشت هیچ گاه به پیروانش فرمان نمیدهد، بلكه او رهنمود میكند كه هر كس با خرد خود بسنجد تا از این راه به كردار نیك دست یابد و همچنین به آفریدگاری پی ببرد كه جهان هستی را آفریده. بنابر این می توان گفت كه اگر پیامبردستیار پروردگار است، پس زرتشت نه پیامبر بود و نه اینكه اندیشه و آئین او را میتوان “دین” نامید، بلكه زرتشت آموزگار اندیشمندی بوده است كه به یاری خرد خویش به وجود آفرید گار پی برده و از زبان پاك و راست گویش از نشست و برخاست و همچنین از پیام آوردن از پروردگار سخنی نگفته است.
گاتاها سرود چهارم (31) بند 8ای خداوند جان و خرد،هنگامیکه با اندیشه خود تورا سرآغاز و سرانجام هستی شناختم. با دیده خرد تورا دریافتم. براستی تویی آفریدگار جهان هستی وتویی سرچشمه اندیشه نیک
دکتر خسرو خزاعي در مورد زرتشت
پرسش: آيا زرتشت "پيغمبر" بود؟
پاسخ: نه، زرتشت که تمام فلسفه خود را روی"خرد" پي ريزی کرد و بزرگترين مبارز بر ضد خرافات و مردم فريبی بود، هيچگاه ادعای "پيغمبری" نکرد.
پرسش: پس زرتشت که بود؟
پاسخ: تمام فيلسوفان يونانی و سپس رومي که بدون استثنا يا خود را شاگرد زرتشت معرفي کردهاند يا برای اعتبار دادن به خود، نوشتههای خود را به او منصوب کردهاند، زرتشت را "آموزگار جهانی" ناميدند. پس از تسخير ايران به وسيله مسلمانان عرب، ايرانياني که نخواسته بودند بکيش عرب در آيند و زرتشتی ماندند در زير ستم شديد و برای نگهداری از جان خود به زرتشت لقب "پيغمبر" دادند. امروز با گسترش دانش زرتشت شناسی اگر بخواهيم لقبی به زرتشت بدهيم، همان "ابر انديشمند" خواهد بود. که در جهان يکتا ميباشد. به زبان گاتايي او را اشوان و درزمان هخامنشيان او را ارتوان ناميدند. اشوان يا ارتوان يعنی کسی که خود را با قانون هستی که بر پايههای راستی و درستی پی ريزی شده هماهنگ کرده باشد.
پرسش: هدف آيين زرتشت چيست؟
پاسخ: هدف آيين زرتشت را ميشود تنها در يک جمله خلاصه کرد: خوشبخت سازی زمين و تمام جاندارانی که روی اين کره زندگی میکنند يعنی انسانها، جانواران و گياهان. تمام آرمان زرتشت بر اين پايه پی ريزی شده که از زمين کرهای خوشبخت درست کند که در آن جانداران بتوانند شکوفا شوند و به رسايي برسند و سپس با خشنودی در نور و خرد اهورا مزدا غرق شده و به زندگي جاويد دست يابند
آموزههای اشوزرتشت و دموكراسی كوروش
در دين زرتشت، بشر موجودي است كه اهورامزدا را در رسيدن به پيروزي كمك ميكند. تاريكي و جهل و گناه، پروردگار و لشكريان اهريمنند و شكست اين لشكريان به دست بشر ممكن است. بشري كه مددكار خداست بالطبع مقام و احترامي ارجمند دارد و شخصيت او گرامي است.در كتاب كورشنامه آمده است كه كورش براين اساس تربيت شد كه معتقد بود:
آتشكده نيشابور
احتمال ميرود آتشكده نيشابور همان آتشكده برزين مهر باشد. محل شهر باستاني نيشابور كاملا مشخص نيست ولي احتمالا آتشكده نيشابور در مركز اين شهر باستاني قرار داشته است. اين آتشكده هم اكنون در ناحيه ريوند قرار دارد. در شاهنامه فردوسي نام اين منطقه به صورت ريونيز آمده است و قدمت آن 5000 سال بيان شده است. وجود اين آتشكده نشان از اهميت اين منطقه در گذشته هاي دور دارد
اندرزنامه آذرپاد مهراسپندان
اندرزنامه آذرپادِ مِهراِسپندان (اندرچی آتورپات مهراسپندان) کتابی است به زبان پارسی میانه دربرگیرنده اندرزهایی که آذرپادِ مِهراِسپندان (290 تا 371 میلادی)، موبدانموبد ایران در زمان شاپور دوم ساسانی به فرزند خود «زرتشت» میداده است. این کتاب دارای 1730 واژه در 172 سطر است. این پندنامه از برجستهترین قطعات ادبی به زبان پهلوی است که به ما رسیده است.
از دیگر اندرزنامههای معروف به زبان پارسی میانه میتوان از اینها نام برد:
-
بزرگ میترای بُختگان (اندرزنامه بخت آفرید و بزرگمهر و خسرو انوشیروان)
-
پندنامه بهزاد فرخ فیروز
-
اندرز فرنبغ فرخ زاد
-
اندرز اوشنر دانا
-
اندرز دانایان به مزدَیَسنان
-
اندرز پوریوتکشیان
-
اندرز پیشینیان
-
اندرز دستوران به بهدینان
-
اندرز خسرو کواتان (قبادان)
دینکرد
دینْکرد یا دینکرت کتاب سترگی است به زبان پارسی میانه (پهلوی)، که آن را بهدرستی "دانشنامهٔ مَزْدَیَسْنی" و یا "درسنامهٔ دین مزدایی (زرتشتی)" خواندهاند. واژهٔ "دینْکرد" (dēnkart در پارسی میانه) را میتوان به "کردهها (کارها)ی دینی" و نیز "نوشتهٔ دینی" برگردانید. این گردآوردهٔ بزرگ خود دارای ۹ نسک است، که از آن میان نسکهای نخست و دوم و نیز پارهای از نسک سوم آن به دستان ما نرسیده است. دینْکرد فراهمآمده از نوشتههایی است که زمان نگارش و نیز نویسندگان آنها سراسر شناخته نیستند، و نسکی که در دستان ماست بر پایهٔ این نوشتهها در سدههای نهم و دهم پس از زایش (میلاد) به دست دو تن از فرهیختگان تاریخ فرهنگ ایرانزمین، به نامهای آذرفَرْنْبَغ فرخزادان و آذربادِ امیدان گردآوری و سامانبندی (تنظیم) شده است. آذرفَرْنْبَغ فرخزادان همان فرزانهای است که در دربار مأمون، خلیفهٔ عباسی، با زرتشتی بهاسلامگرویدهای به گفتگو پرداخت و از این گفتگو پیروز بیرون آمد. (گزارش این گفتگو در ماتیکان (رسالهی) گجستگ ابالیش آمده است.
در این دانشنامهٔ بیهمتا - که بهرام فرهوشی آن را "یک دانشنامه علوم دینی و عقلی"، و فریدون فضیلت آن را "گرانْسنگترین بُنْنوشتِ پهلوی از دانایان پیشین" میخواند - در زمینهها و گسترههای زیر سخن به میان آمده است: یزدانشناسی (الاهیات)، فرزانش (فلسفه)، اسطورهشناسی، دینْگفتارشناسی (کلام)، دلْآگاهی (عرفان)، اخلاقْآیینیک، آداب دینی، زندگانی زرتشت، پیدایش جهان، سزاشناسی (حقوق)، ساستاری (سیاست)، شهرداری و کشورداری، چمآوری (منطق)، مزداهیک (ریاضیات)، اندازش (هندسه)، گیتیک (فیزیک)، اخترشناسی، پزشکی، و دانشها و شاخههای دیگر
زرتشت؛ پیامبر ایران
دروغ های تاریخی
مکیاول سیاستمدار معروف ایتالیائی سده 16 در کتاب «هنر جنگ» مینویسد« اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن. و اگر فرهنگ او غیر قابل خرده گیری بود، تا آنجا که بتوانی از ابزار دروغ استفاده کن و با دروغ آنرا از پای در بیاور، چون زمانی که ابزار «راستی» را در دست نداری، دروغگوئی بزرگترین عامل پیروزی است» .
این شیوه اتدیشه ای را سده ها پیش از مکیاول، نخست تازیان و سپس تازی پرستان در 00 14 سال گزشته به خوبی ( و با پیروزی نسبی» در مورد ایرانیان برای در هم کوبیدن فرهنگ و هویت آنها انجام داده اند.
امروز باز در برابر پیدا شدن شیفتگی وکشش بی سابقه مردم ایران بویژه جوانان به آئین نیاکان خود، زرتشت، که هسته مرکزی فرهنگ ایران را درست میکند، و به ترس افتادن از گسترش سریع آن ، و برای درهم کوبیدن یا خنثی کردن این کشش، باز شیادان حرفه ای با تیترهای « استاد » ، « مورخ » ، « نویسنده» وارد میدان شده و هر روز از آستین گشاد خود دروغی را خارج کرده و آنرا بسوی مردمانی که از همه جا بی خبر نگه داشته شده ولی پاک و جستجوگر مانده هدف میگیرند
فرهنگ زرتشت
درباره خدا در کیش زرتشتی سخن بسیار گفته شده و میشود گروهی معلوم الحال از راه گژاندیشی و نادانی می گویند ایرانیان باستان که منظور زرتشتیان است آتش پرست بودند و اتش را خدا میدانستند.گروهی نیز مدعی میشوند که ایرانیان به دو خدا باور داشتند یکی اهورامزدا خدای نیکی و دیگری اهریمن خدای بدی.
برخی از خاورشناسان باختر زمین در پژوهشهای خود آماج ویژه ای را دنبال می کنند و ان اماج این است که نشان دهند که همه چیز برخاسته از تورات است و همه فرهنگهای جهان در مقابل تورات هیچ و پوچ است و تورات پیش اهنگ فرهنگ بشری است با پیگیری اینگونه اماج است که این گونه پژوهش گران نه تنها در مورد اوستا و فرهنگ ایران بلکه در مورد هرچیزی که مربوط به فرهنگی جز فرهنگ تورات باشد راه کژروی میپویند و با دگرگون ساختن مفاهیم کتابهای دینی و کهن سایر ملل هدف خویش را براورده میسازند بر پژوهندگان ایران زمین است که با دوری از این گونه لغزشهای که ره اورد تورات محوران (بواقع ادیان سه گانه سامی) است راه راستی را درپیش گیرند و حقیقت این اندیشه را برای مردمان بیان کنند که این خود رسالت اشو زرتشت بود بیان راستی برای بهترین راستی؟!
انسان كامل از دیدگاه زرتشت
یازده اصل اعتقادی در دین زرتشت وجود دارد که رستگاری در دو جهان در گرو پیروی از آنهاست؛ در واقع با پذیرش این اصول مسیر حرکت به سمت انسان کامل آغاز میشود.
1. توحید مطلق و ایمان به اینکه اهورامزدا، هستیبخش دانا، آفریننده تمام کائنات و سرچشمه خوبیهاست.
2. اعتقاد به دو اصل خوب و بد یا سپنتامینو و انگره مینو که لازم و ملزوم یکدیگرند.
3. اعتقاد به آزادی عقیده و آزادی گزینش راه نیک یابد.
4. مسئولیت فردی در قبال آزادی و پاسخگویی به نتایج حاصل از نیک و بد
5. عقیده به جاودانگی روان
6. عقیده به بهشت و دوزخ
7. اعتقاد به پیامبری اشوزرتشت
8. اعتقاد به رستاخیز معنوی
9. اعتقاد به نجات دهنده، سوشیانت
10. عقیده برگشت انسان به سوی خدا
11. عقیده به مراحل 6 گانه رسایی و تلاش فردی برای کمالرسایی
گفتار اشوزرتشت
«خدای زرتشت بخشایشگر و پر جوشش است پس از کسی که میبخشد،نباید ترسید،تنها چیزی که باید از آن ترسید همان «ترس» است.»
« تنهایی می تواند قابلهء زادن اندیشه ای بزرگ باشد،اما جایی می توانی به تنهاییت اطمینان کنی که اندیشه ی نیک، در آنجا خانه ساخته باشد
روزه در دین زرتشت
در مورد روزه در دین زرتشت باید گفته شود که روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر این که باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه می شود، ناپسند می باشد. چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده و بی کاری و تن پروری به شدت نهی شده است.
در وندیداد، فرگرد سوم فقره 33 نوشته شده است: « از نخوردن است که توان و نیرو در بدن کاسته می شود و پارسایی و دین داری از میان می رود. از تغذیه و خوردن است که جهان جسمانی پایدار گردد و با نخوردن تباه شود ».
گفتار اشوزرتشت
«در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند.»
«تا حدی که می توانی از مال خود داد و دهش نما»
«مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی.»
«با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی.»
«دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی.»
زن در دین زرتشت
زن در اوستا
اراده زنان و دوشیزگان چه تا ان هنگام که در خانه پدری بودند و چه زمانی که شوهر میکردند استقلال داشته و قادر بود تا از روی خرد و درک واقعیات حقانیت خود را به ثبوت رساند و تحمیل کند.البته بهر اثر عوامل و علل بسیار پس از زرتشت به ویژه در زمان ساسانیان که همه چیز رو به نابودی رفت مقام اجتماعی زن و حقوقشان نیز دستخوش این نابودی و انحطاط شد و افسوس که دیگر زنان از مقام نخستین برخوردار نبودند( اما هنوز با این حال در زمان ساسانیان ایران زمامداری دو شاه زن را تجربه کرد که باز نشان دهنده حقوق برابر با مردان در ایران است). و اما باین حال حقوق زنان و ازادگی بانوان را که درزمان اوستایی بوده باز نیز میبینیم.
امشپسپندان
این واژه همراه با بسیار واژههای دیگر، آمیزههای تازه و در خور ستایش میسازد، چونان:
سِپنت آرمَئیتی: زمین سودبخش و گستراننده...(و مقدس)
سِپنت گاثا: گاتهای سودرساننده
سِپنتُو مَئین یو: روان بخشنده، مینوی سودرسان
سِپنتُو فرَسنَ : پرسش سپنتایی
سِپنتُو داتَ: مرز سپند، نامی که در زبان پهلوی به سپندیات و در زبان فارسی به اسفندیار دگرگون شد.
سِپنتُو فرَدَخشتَ: دارنده ارزش مینوی، آورنده پیام نیکوسِپنتُو خرتو :نام یکی از ناموران که در فروردین یشت ستوده شده است، خرد سودرسان...(مقدس)
اما بخش نخستین این واژه در زبان اوستایی بگونهی اَمَشی آمده است که خود از یک ریشهی : مَشی = مرگ برآمده، و یک پیشوند دگرگون کننده «اَ» که از آن واژهی «بیمرگ» برمیآورد.گونهای دیگر از این واژه، مَهرکَ اوستایی است برابر با «مرگ» که با پیشوند «اَ» بگونه ی اَمَهرکَ یا بیمرگ درمیآید که در زبان پهلوی در واژه ی «اَمَهر اسپند» برجای مانده است که آن نیز گونهای از «امشاسپند» است.
کتیبههای کرتیر
کرتیر یا کردیر روحانی پرنفوذ زرتشتی بود که در مدت سلطنت شش پادشاه ساسانی، از اردشیر بابکان تا نرسه میزیست و متجاوز از یک ربع قرن سرنوشت همهٔ کشور را در دست داشت. کرتیر مردی بود قشری، هراسانگیز و سختگیر که برای به کرسی نشاندن آیین زرتشت به عنوان یگانه دین رسمی شاهنشاهی ساسانی با تعصب تمام تلاشهای فراوان کرد و پیروز شد.
سیمای کرتیر را نیز از تصویرهایی که بر صخرهها پدید آمده، میشناسیم. او مردی است سالمند، بدون ریش که کلاهی با نشان بر سر و پوشاک رسمی بر تن دارد. از کرتیر چهار کتیبهٔ بزرگ در محلی که پیش از او تنها جایگاه کتیبههای شهریاران ایران بود بجا ماندهاست. کتیبه های کرتیر به طور کلی دو موضوع عمده را در بردارند: نخست معرفی او و القابی که داشته و شرح کارهایی که در زمان هر پادشاه انجام داده است و دوم شرح معراج او. چهار کتیبهای که از کرتیر بجا ماندهاند به شرح زیر هستند:
-
کتیبه کرتیر در سرمشهد
کتیبهٔ کرتیر در سرمشهد وسرمشهد در ۳۶ کیلومتری جره و حدود هشتاد کیلومتری جنوب کازرون واقع است. در بالای نقشی از صحنهٔ شیرکشی بهرام دوم ساسانی که کرتیر نیز در آن دیده می شود.کتیبهٔ کرتیر در بالای نقشی از صحنهٔ شیرکشی بهرام دوم ساسانی که این موبد نیز در آن دیده میشود، نگاشته شده و دسترسی بدان دشوار است. این کتیبه ۵۸ سطر است و از نظر مضمون به دو بخش تقسیم میشود. بخش نخست از سطرهای ۱ تا ۲۵ مشتمل بر این مطالب است: معرفی کرتیر و عناوین و القاب او در زمان شاپور یکم تا بهرام دوم فهرستی از ایالات ایران که کلمات آن در این کتیبه دچار آسیب شده و در کتیبهٔ کرتیر در کعبه زرتشت نیز ذکر شده است. و نیز ایالاتی که جزو ایران نبوده و در زمان شاپور یکم به تصرف ایران درآمدهاست. فعالیتهای کرتیر مانند مبارزهٔ او با ادیان دیگر و کوششهای او در استقرار دین زرتشتی در سراسر قلمرو ساسانی کمکهایی که به روحانیان زرتشتی کرده و آتشکده هایی که برپاداشته و مراسم دینیای که در این آتشکدهها انجام دادهاست. بخش نخست این کتیبه از نظر مضمون با بخش اول کتیبهٔ او در نقش رستم و کتیبهٔ او در کعبه زرتشت همسان است. بخش دوم کتیبه، سطرهای ۲۶ تا ۵۸ دربارهٔ معراج اوست.
در آغاز این بخش از کتیبه به روایت اول شخص آمدهاست که چون کرتیر از آغاز کار نسبت به ایزدان و خداوندگاران مطیع و نیکخواه بودهاست، خداوندگاران و ایزدان او را محترم و شریف داشتهاند و او در زندگانی به مقام برجسته در کشور رسیده است. آنگاه از ایزدان خواسته است که همانگونه که در زندگانی چنین مقامی را بدو ارزانی داشتهاند، در صورت امکان جهان دیگر را نیز بدو بنمایاند که بداند کارهای نیک این جهان و نیکوکاری و بدکاری در جهان دیگر چگونه است تا در امور مربوط به جهان دیگر بااعتمادتر و بهتر از دیگران شود. همچنین از ایزدان درخواست میکند راه شناختن بهشت و دوزخ را بدو بنمایانند و بدو نموده شود که پس از مرگ آیا رستگار است و دین وی را به بهشت میبرد یا اینکه گناهکار است و دین او را به دوزخ رهنمون میشود. پس از آن دعایی آیینی را که ظاهراً وسیلهای برای رفتن او به عالم خلسه و رسیدن به کشف و شهود است میخواند و بدین گونه به عالم دیگر میرود. حوادث بعدی از زبان اشخاص دیگر که ظاهراً راویان داستان هستند و گویی کرتیر را همراهی می کردهاند، نقل میشود. به روایت اینان کرتیر شهریاری را میبیند که بر اسب نجیبی سوار است و در دست درفشی دارد. (احتمالاً منظور از شهریار فروهر یا خود آسمانی کرتیر یا ایزد بهرام است.) بعد شخصی که همزاد یا همشکل کرتیر نامیده شده، همچون شهریاری که بر تختی نشسته، ظاهر میشود. سپس زنی از جانب مشرق متجلی میگردد و کرتیر میگوید که زنی شریفزادهتر از او ندیدهاست. این زن که تجلی دین است به همشکل کرتیر خوشامد میگوید و هر دو باهم رهسپار راه نور میشوند. در این راه به شهریار دیگری برمیخوردند که ترازوئی در دست دارد و همان ایزد رشن است که در منابع پهلوی، زرتشتی وظیفهٔ سنجش اعمال مردمان پس از مرگ برعهدهٔ اوست. دین و همشکل کرتیر در برابر این شهریار میایستند و سپس دست در دست یکدیگر به سوی مشرق به راه خویش ادامه میدهند. سپس در آن جادهٔ نور به نزد شهریار دیگری میرسند که به گفتهٔ راویان معراج از شهریاران دیگر والامرتبهتر است و شاید یکی دیگر از ایزدانی باشد (احتمالاً مهر یا سروش که روان را در جهان دیگر همراهی میکنند.) در اینجا چاه دوزخ را میبینند و میخواهند که به راه خود ادامه دهند اما به آنان گفته میشود که چارهای نیست جز اینکه از پلی که بر روی آن چاه است (پل چینود) و بیشتر به تیغی میماند، بگذرند. دین و همشکل کرتیر به سوی پل روانه میشوند و آن پل برای آنها پهنتر میشود و در اینجا شهریار دیگری را میبیند که از آن سوی پل به پیش میآید. کرتیر پس از عبور از پل و رسیدن به آن دو دست دین و همشکل خود را میگیرد و از روی پل به پیش میرود در حالی که همشکل او در پیش و دین در پس او حرکت میکند. (این شهریار احتمالاً ایزد سروش است که بنا به روایت مینوی خرد روان را در گذشتن از پل همراهی میکند.)
پس از عبور از پل در حالی که آن شهریار در پیش در حرکتاست و به دنبال او و همشکل کرتیر و بعد دین میآیند، به ایوانی داخل میشوند. در برابر آن ایوان تختی است. کرتیر و در پیشاپیش او دین به بالا میروند و در غرفهٔ خاصی مینشینند. آنگاه هم شکل کرتیر نان و می بر میگیرد. در متن سخن از کاخهای مختلف است و سفر آسمانی در سه یا چهار مرحله (مطابق با طبقات آسمان) انجام میگیرد و در هر طبقه کاخ خاصی است. سرانجام همه به حضور اورمزد میرسند و ظاهراً اورمزد با انگشت هم شکل کرتیر را نشان میدهد و به نشانهٔ رضایت لبخند میزند. از حوادث بعدی اطلاعی نداریم زیرا متن کتیبه بر اثر گذشت زمان محو شدهاست.
کتیبهٔ کرتیر در سرمشهد از سطر ۵۲ به بعد با موخرهای پایان میپذیرد که در آن کرتیر همان گونه که در کتیبهاش در نقش رجب خواست خود را از ایزدان در مورد نشان دادن امور آن جهانی به وی تکرار میکند و از خواننده میخواهد که نسبت به ایزدان و خداوندگاران راد و راست باشد و به وجود بهشت و دوزخ یقین داشته باشد و سرانجام به فعالیتهای دینی خود اشاره میکند و القاب و عناوین خود را در زمان شاهان مختلف میآورد.
-
کتیبه کرتیر در نقش رستم
این کتیبه در زیر نقش برجستهٔ کرتیر در نقش رستم قرار دارد و دارای ۷۹ سطر است که بسیاری از آنها آسیب دیدهاست. این کتیبه مانند کتیبه کرتیر در سرمشهد دارای دو بخش است. بخش اول شامل سطرهای ۱ تا ۴۹ که به معرفی کرتیر می پردازد و بخش دوم از ۴۹ تا ۷۳ به معراج او اشاره کرده است و از آنجا با پایان موخره کتیبه است. از میان چهار کتیبهٔ کرتیر احتمالاً کتیبه کرتیر در سرمشهد از نظر زمانی از همه قدیم تر و احتمالاً تحریر اصلی است و پس از آن به ترتیب کتیبه کرتیر در نقش رستم و سپس کتیبه کرتیر در کعبه زرتشت و در آخر کتیبه کرتیر در نقش رجب قرار دارند.
-
کتیبه کرتیر در کعبه زرتشت
این کتیبه در ضلع شرقی دیوار کعبه زرتشت. این کتیبه در زیر تحریر کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت نگاشته شده است. در این قسمت کتیبهٔ شاپور در سطح بالاتری از دیوار کنده شده بوده و جای خالی برای کتیبهٔ کرتیر وجود داشتهاست. این کتیبه دارای ۱۹ سطر و شامل این مطالب است: کرتیر در ابتدا خود را معرفی میکند و سپس عناوین و القاب خود را در زمان پادشاهان گذشته میآورد. در زمان شاپور یکم عنوان هیربد داشتهاست. هرمز یکم عنوان موبد اورمزد یا موبد اهورامزدا را همراه با کلاه و کمر که تشریف بزرگان بوده، بدو بخشیدهاست. همین عنوان را کرتیر در زمان بهرام یکم برادر هرمز یکم نیز داشتهاست. پس از آن که بهرام دوم پسر بهرام یکم به سلطنت رسید، بر عناوین کرتیر افزوده شد. آنگاه کرتیر به ذکر فعالیتهای دینی خود مانند مبارزه با ادیان دیگر مسیحیان و مانویان و یهودیان و غیره و تأسیس آتشکدهها و تخصیص موقوفات برای آنها میپردازد. هم چنین از اصلاح موبد انی که به نظر او دچار انحراف بودهاند سخن به میان میآورد فهرست ایالاتی را که در زمان شاپور یکم به تصرف ایران درآمده بود ذکر میکند و سرانجام کتیبه با دعا پایان میپذیرد.
-
کتیبه کرتیر در نقش رجب
کتیبهٔ کرتیر در نقش رجب در دامنهٔ کوه رحمت در فاصلهٔ یک کیلومتر و نیمی جنوب استخر قدیم یا تخت طاووس و در حدود سه کیلومتری شمال تخت جمشید واقع است. در نقش رجب نقشهایی از اردشیر بابکان و شاپور یکم ساسانی دیدهمیشود. کتیبهٔ کرتیر در کنار نقش مربوط به تقویض مقام شاهی از سوی اهورامزدا به اردشیر یکم نگاشته شده و دارای ۳۱ سطر است و در سمت چپ آن تصویر کرتیر بر صخره دیده میشود. این کتیبه دو موضوع معرفی کرتیر و معراج او را بطور خلاصه دربردارد. وی اشارهای مبهم به معراج خود میکند که تفصیل آن در دو کتیبهٔ دیگر او در نقش رستم و سرمشهد آمدهاست و از خواننده می خواهد که همانند او در دین استوار باشد و به اختصار شرح میدهد که برای آتشکدهها و موبدان اسناد بسیاری را مهر کردهاست که منظور از آن تخصیص موقوفات برای آنها بودهاست. سپس عناوین خود را در زمان شاهان گوناگون ساسانی از شاپور یکم تا بهرام دوم ذکر میکند. این بخش با تفصیل بیشتری در سه کتیبهٔ دیگر او آمدهاست. در پایان نام دبیر کرتیر بوختگ ذکر شدهاست.
این کتیبهها به زبان فارسی میانه هستند و یکی از مآخذ عمدهٔ تاریخ سیاسی و دینی ساسانیان به شمار میروند.
زمینهٔ تاریخی
در عصر نخستین شاهنشاهان ساسانی دو گرایش دینی عمده، وجود داشت که هر یک از آنها میکوشید به آیین رسمی دستگاه دولتی تبدیل شود. نمایندگان این دو گرایش دینی، مانی و کرتیر بودند. شاهنشاهی به مقتضای وحدت سیاسی به دین رسمی واحدی نیاز داشت. آیین مانی از آنجا که عناصر اصلی ادیان بزرگ را در خود فراهم داشت جلب نظر میکرد. دین زرتشتی نیز که توانسته بود خود را با سنتها و معتقدات آریایی سازگاری بخشد، زمینهٔ بسیار مساعدی داشت. سرانجام در کشمکش میان این دو گرایش دینی، کرتیر پیروز شد و توانست قدرت سیاسی شگرف شاهنشاهی را پشتیبان خود سازد.
شاهنشاهان ساسانی در آغاز اعلام دین زرتشت به عنوان آئین رسمی خویش، آتشکدههای زرتشتی را چون تکیهگاهی پایدار جهت فرمانروایی خود یافتند ولی برای پیروزی و شکوهمندی واقعی آئین زرتشت در سراسر کشور مبارزه و پیکار ضرورت یافت. این مبارزه با شدت و خشونتی تمام صورت گرفت. انهدام نفوذ دین یهود، مسیحیت، بودایی، برهمائیگری، و مندائیگری و نیز از میان برداشتن ارتداد در آئین زرتشت و پایان دادن به نهضت مانی و مانویان در ایران ضرور مینمود. از این رو پس از مرگ شاپور یکم، زمانی که نفوذ کرتیر بر شاهنشاه فزونی گرفت و ریاست مذهبی سراسر کشور را برعهده گرفت، پیگرد مانویان و فشار بر آنان در ایران آغاز شد. کشته شدن مانی در سال ۲۷۶ میلادی در زمان پادشاهی بهرام یکم بود. کرتیر متنهای مذهبی را در روزگار شاهنشاهی بهرام دوم تنظیم کرد و برای نخستین بار اوستا را به صورت مجموعهٔ احکام دینی درآورد. پس از قیام نرسی جانشین بهرام دوم برعلیه کرتیر، از این چهرهٔ پرنفوذ روحانی در هیچیک از آثار مذهبی پس از وی و در هیچیک از نوشتههای تاریخی و در هیچ روایتی سخن نیامدهاست.
تصحیحهای وسیع و جامع
کتیبهٔ کرتیر در نقش رستم و سرمشهد به هم شبیه است و میتوان آن را به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول مشتمل است بر معرفی کرتیر و ذکر القاب و عناوین او در زمان شاهان مختلف و شرح فعالیتهای دینی و سیاسی او. این بخش از کتیبه از جهت دربرداشتن فعالیت های این روحانی و نیز اشتمال بر فهرستی از ایالات ساسانی دارای اهمیت است. بخش دوم کتیبه شرح معراج کرتیر است. متنهای دو کتیبهٔ دیگر در کعبه زرتشت و در نقش رجب خلاصه و تقلید است. همهٔ مضمون اصلی و نوشتههای کتیبههای کرتیر مورد تصحیح وسیع و جامع قرار گرفتهاست. گرچه در بعضی از قسمتها، کلمهها بریده بریدهاند و دیگر بیش از این قابل احیا نیستند.
معرفی کرتیر و فعالیتهای مذهبی او در کتیبهها
کرتیر در آغاز نوشتهٔ خود آگهی داده که در روزگار فرمانروایی شاپور یکم شاهنشاه ایران وی از سوی شاهنشاه به سمت موبدان موبد سراسر کشور منصوب شدهاست. کرتیر بفرمان شاپور یکم در سراسر کشور آتشکدهها (آتش بهرام) پدید آورد و دین ایزدی را استوار کرد. خدمتگزاران آتشکدهها نیکبخت و شادکام شدند. و بسیاری از آتشکدهها به پرستشگاههای رسمی کشور بدل شدند.
بسیاری از آتشکدهها و مغان از سوی دولت برقرار شدند. اهورامزدا و ایزدان از این رهگذر بهرهای بزرگ یافتند و اهریمن و دیوان سخت آلوده و ننگین شدند.
روزگاری که هرمزد اردشیر فرزند شاپور بر تخت شاهی نشست کرتیر از سوی شاهنشاه به دریافت کلاه و کمر ( کلاه و کمر افتخار که نشانهٔ جایگاه و عنوان زمان تاجگذاری است.) نایل آمد و قدرت او افزون گشت و از آن زمان کرتیر، موبد اهورامزدا که ایزد بزرگ است، لقب یافت. بهرام یکم که پس از هرمز یکم (هرمزد اردشیر) بر تخت شاهی نشست نیز همان پایه و همان قدرت را به کرتیر تفویض کرد ولی پایه و جایگاه کرتیر به هنگام شاهی بهرام دوم فرزند بهرام یکم به اوج و کمال رسید.
برای رضای خاطر اهورامزدا و ایزدان و بخاطر روان خویش مرا در کشور پایه و قدرتی بزرگ بخشید و جایگاه و قدرت بزرگم از اوست و او مرا در همهٔ کشور ادون بد ( پخش کنندهٔ هدایا میان پرستشگاهها) و پریستار پرستشگاه آتش آناهیتا- اردشیر و ایزد آناهیتا کرد و او مرا که کرتیرم به لقب نگهبان روان بهرام و موبد اهورامزدا ملقب کرد.
سپس در نوشته از کارهای کرتیر برای استوار درست دینی در کشور سخن رفتهاست.
در سراسر کشور کار اهورامزدا و ایزدان بالا گرفت و آئین مزدیسنا و مغان در همهٔ کشور نیرویی بزرگ یافت و ایزدان و آبها و آتشها و گلهها در سراسر کشور شادی فراوان یافتند ولی اهریمن و دیوان ضربتها و درد و رنج فراوان نصیب شد و آئین اهریمن و دیوان از کشور رخت بربست و بدور افکندهشد و کاهنان یهود و بودایی و برهمنان و نزاریان؟ و زندیق (مانوی) از هم فروپاشیدند و تصویرهای خدایانشان منهدم گشت و پناهگاههای (پرستشگاههای) دیوان نابود شد و دیرهاشان به جایگاههای ایزدان بدل گشت. شهر به شهر و استان به استان، بسیاری از کارهای مذهبی پیشرفت یافت و آتشکدهٔ بسیار بنیان پذیرفت. بخاطر کوشش و رنج من بسیاری از آتشها و مغان در سراسر کشور در میشان، آتورپاتکان (آذربایجان)، سپاهان (اصفهان)، ری، کرمان، سکستان (سیستان) و گرگان تا پیشاور درخشیدن گرفتند و نیز در خارج از ایران (انیران) آتشها و مغانی که بیرون از ایران بودند، تا آنجا که اسبان و مردان شاهنشاه شاپور پیش رفتند تا انطاکیه، شهر و کشور سوریا و در استانهای سوریا در ترسه شهر و کشور کیلکیه در قیصریه شهر و کشور کاپادوکیه و تا یونان سرزمینهای ارمنستان و بلاسکان و سپس تا دروازهٔ آلبانی. من آئین مزدیسنا و مغان را والا و شایستهٔ احترام و ستایش ساختم. اما کافران و ملحدانی را که در مغستان به انجام فریضههای دینی و پرستش مزدیسنا نپرداختند، کیفر دادم و به آنان پند دادم و نیکترشان نمودم. بسا مردمان که پایبند دین نبودند، به دین روی آوردند و بسیاری از آنان که دیوپرست بودند، در نتیجهٔ کوشش و مجاهدت من دست از آئین دیوان برداشتند.
بخش آخر از راه مقابله با نوشتهٔ کتیبههای دیگر روشن میشود.
من از ایزدان چنین تمنا کردم، بگذار من کرتیر بخواست ایزدان به همهٔ زندگان و کسانی که مردهاند بنمایانم. آموزش دربارهٔ آسمانها (بهشت) و اعماق دوزخ را به هستی روشن بدل میسازم و نشان میدهم چه کارهای ایزدی هست که بویژه در کشور انجام شده و بخاطر چه انجام شدهاست و همچنین چرا و چگونه من در کارهای دینی سختگیرتر شدم. من از ایزدان تمنا کردم تا مرا رهنمون شوند و راستی و ماهیت آموزشهای مربوط به آسمانها (بهشت) و اعماق دوزخ را بر من روشن سازند و راه تشخیص اینگونه مسایل را به من بیاموزند تا بدانم راست کدام و دروغ کدام است. من خدمتهای بزرگی به ایزدان کردم و ایمان بزرگی به آنان از خویش نشان دادم و من خود پرهیزکارتر و دادگرتر شدم. در این یشتها (دعاها و احکام) و کارهایی که در کشور انجام شده، بسی سرسختتر و پایدارتر شدم. آنکس که این نوشته را میبیند و میخواند بگذار نسبت به ایزدان و خداوندان، پرهیزگار و دادگرتر شود. نیز بگذار در این [[یشت]ها و کارهای ایزدی و آئین مزدیسنا که اکنون برای زندگان برقرار شده، پایدارتر شود وگرنه (یشتها، کارها، و دین) بفرمان هیچکس نخواهد بود. بگذار او بداند که آسمانها (بهشت) و اعماق دوزخ هست و کسی که نیکی را برگزید، بگذار به بهشت برود و کسی که شر و بدی را برگزیده به اعماق جهنم فرو افتد. آنکس که نیکی را برگزید و بدون انحراف در راه نیکی گام برداشت آنکس قرین شهرت و شکفتگی میشود و روان او به راستیهایی دست مییابد که من کرتیر بدانها دست یافتم. این نوشته از آنرو از سوی من نگاشته شدهاست که من کرتیر در آنزمان بیاری شاهان و فرمانروایان آتشها (آتشکدهها) و مغان بسیار به نوشتههای دولتی افزودهام. برای من مایه مباهاتی است بس بزرگ که نامم در نوشتهها و فرمانهای دولتی آمدهاست. اگر کسی در آینده فرمانهای دولتی تصویب نامهها و یا اسناد و یا نوشتههای دولتی دیگری را میبیند، باید بداند که من همان کرتیرم که در روزگار شاهنشاه شاپور یکم مرا کرتیر موبد و هیربد و در روزگار شاهنشاه هرمز یکم و شاهنشاه بهرام یکم فرزندان شاپور، مرا کرتیر موبد اهورامزدا و به هنگام شاهنشاه بهرام دوم کرتیر نگهبان روان بهرام، موبد اهورامزدا نامیدهاند.
چنین است شخصیت کرتیر بر مبنای نوشتههایش.
شرح معراج کرتیر در کتیبهها
یکی از اقدامات کرتیر برای حقانیت بخشیدن به اقدامات خود، معراج اوست که شرح آن را در دو کتیبه سرمشهد و نقش رستم آورده و در کتیبه نقش رجب به آن اشاره کردهاست و نقش برجستهای از آن در سرمشهد وجود دارد. در آغاز این بخش از کتیبه به روایت اول شخص آمدهاست که چون کرتیر از آغاز کار نسبت به ایزدان و خداوندگاران مطیع و نیکخواه بودهاست، خداوندگاران و ایزدان او را محترم و شریف داشتهاند و او در زندگانی به مقام برجسته در کشور رسیده است. آنگاه از ایزدان خواسته است که همانگونه که در زندگانی چنین مقامی را بدو ارزانی داشتهاند، در صورت امکان جهان دیگر را نیز بدو بنمایاند که بداند کارهای نیک این جهان و نیکوکاری و بدکاری در جهان دیگر چگونه است تا در امور مربوط به جهان دیگر بااعتمادتر و بهتر از دیگران شود. همچنین از ایزدان درخواست میکند راه شناختن بهشت و دوزخ را بدو بنمایانند و بدو نموده شود که پس از مرگ آیا رستگار است و دین وی را به بهشت میبرد یا اینکه گناهکار است و دین او را به دوزخ رهنمون میشود.
پس از آن دعایی آیینی را که ظاهراً وسیلهای برای رفتن او به عالم خلسه و رسیدن به کشف و شهود است میخواند و بدین گونه به عالم دیگر میرود. حوادث بعدی از زبان اشخاص دیگر که ظاهراً راویان داستان هستند و گویی کرتیر را همراهی می کردهاند، نقل میشود. به روایت اینان کرتیر شهریاری را میبیند که بر اسب نجیبی سوار است و در دست درفشی دارد. (احتمالاً منظور از شهریار فروهر یا خود آسمانی کرتیر یا ایزد بهرام است.) بعد شخصی که همزاد یا همشکل کرتیر نامیده شده، همچون شهریاری که بر تختی نشسته، ظاهر میشود. سپس زنی از جانب مشرق متجلی میگردد و کرتیر میگوید که زنی شریفزادهتر از او ندیدهاست. این زن که تجلی دین است به همشکل کرتیر خوشامد میگوید و هر دو باهم رهسپار راه نور میشوند. در این راه به شهریار دیگری برمیخوردند که ترازوئی در دست دارد و همان ایزد رشن است که در منابع پهلوی، زرتشتی وظیفهٔ سنجش اعمال مردمان پس از مرگ برعهدهٔ اوست. دین و همشکل کرتیر در برابر این شهریار میایستند و سپس دست در دست یکدیگر به سوی مشرق به راه خویش ادامه میدهند. سپس در آن جادهٔ نور به نزد شهریار دیگری میرسند که به گفتهٔ راویان معراج از شهریاران دیگر والامرتبهتر است و شاید یکی دیگر از ایزدانی باشد (احتمالاً مهر یا سروش که روان را در جهان دیگر همراهی میکنند.) در اینجا چاه دوزخ را میبینند و میخواهند که به راه خود ادامه دهند اما به آنان گفته میشود که چارهای نیست جز اینکه از پلی که بر روی آن چاه است (پل چینود) و بیشتر به تیغی میماند، بگذرند. دین و همشکل کرتیر به سوی پل روانه میشوند و آن پل برای آنها پهنتر میشود و در اینجا شهریار دیگری را میبیند که از آن سوی پل به پیش میآید. کرتیر پس از عبور از پل و رسیدن به آن دو دست دین و همشکل خود را میگیرد و از روی پل به پیش میرود در حالی که همشکل او در پیش و دین در پس او حرکت میکند. (این شهریار احتمالاً ایزد سروش است که بنا به روایت مینوی خرد روان را در گذشتن از پل همراهی میکند.)
پس از عبور از پل در حالی که آن شهریار در پیش در حرکتاست و به دنبال او و همشکل کرتیر و بعد دین میآیند، به ایوانی داخل میشوند. در برابر آن ایوان تختی است. کرتیر و در پیشاپیش او دین به بالا میروند و در غرفهٔ خاصی مینشینند. آنگاه هم شکل کرتیر نان و می بر میگیرد. در متن سخن از کاخهای مختلف است و سفر آسمانی در سه یا چهار مرحله (مطابق با طبقات آسمان) انجام میگیرد و در هر طبقه کاخ خاصی است. سرانجام همه به حضور اورمزد میرسند و ظاهراً اورمزد با انگشت هم شکل کرتیر را نشان میدهد و به نشانهٔ رضایت لبخند میزند. از حوادث بعدی اطلاعی نداریم زیرا متن کتیبه بر اثر گذشت زمان محو شدهاست.
منابع
-
تفضلی، احمد. یکی قطره باران، جشن نامهٔ استاد دکتر عباس زریاب خوئی. تهران: چاپخانه مهارت، ۱۳۷۰
-
لوکونین، گریگورویچ ولادمیر. ترجمه عنایت الله رضا. تمدن ایران ساسانی. تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال ۱۳۵۰
-
سمیعی احمد. ادبیات ساسانی. تهران: انتشارات دانشگاه آزاد ایران، ۱۳۵۵
-
تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶
انگیزۀ رو آوردن به سوی روشنایی و فروغ فروزان ، به هنگام نیایش
ایرانیان باستان و نژاد آریا ، به نور و روشنایی و فروغ فروزان از همان آغاز
توجه داشتند و اهورا مزدا را نو کل یا نورالانوار یا شیدان شید میدانستند.
هر فرد با ایمان و دیندار ، هر تیره و قوم و گروه ، همواره خود را نیازمند به
این دیده که در جائی خلوت ، فارق از درگیریها و توجه به اطراف و جوانب خود
ساعتی با خدای خود به راز و نیاز پرداخته ، با خود خلوت نموده ، بخشایشهای
ایزدی را سپاس گویند و ستایش نمایند.
اگر چه خداوند در همه حال و همه جا حاضر و ناظر و توانا و دانا و بیناست و
در همۀ احوال بویژه در خلوتها ، و ژرفای دلها میتوان او را حس کرد و شناخت
و به گوهر پاکش عشق و مهر ورزید ، بهتر آنکه این کار، در جائی باصفا جایگاه
بهتری برای نزدیکی به سرمنزل مقصود است. بدین منظور پیروان هر کیش و
آئینی جایگاه ویژه ای را برگزیده اند که راهی به در دوست باشد ، چنانچه
زرتشتیان: دَر مهر مهر یا آدریان و آتشکده و هرمزگان برپا کرده اند، یهودیان
کنیسه، را و عیسویان کلیسا را، و مسلمانان مسجد و مهراب و خانۀ خدا را و دیگر
اقوام و طریقت ها نیز هر کدام گونه ای دیر ومعبد و زیارتگاه و حتی بتکده دارند
و معبود خود را نیایش مینمایند. هر قومی برای اتحاد و همبستگی و تصویه باطن
و تقویت ایمان و روح یگانگی و بالاتر از همه خداشناسی و پی بردن به عظمت
ذات باریتعالی، نیاز به مکانی دارد و به مصداق «مقصود من از این کعبه و
بتخانه توئی تو» همه به یک مبداء نظر دارند، به همین دلیل به هنگام نیایش خدای
یکتا، مسایل روزانه زندگی و گرفتاریها را نباید در ان راهی باشد.
زرتشتیان برای این کار جائی را بنام های «دَرمهر» یا «آتشکده» و «آتش بهرام
» یا «آتش ورهرام» یه «آدریان» و کردهای قدیمی «هرمزگان» را دارنند. شاید
نام «خانۀ خدا» نیز همان «هرمزگان» کردی باشد که در یک چکامۀ کردی از
گذشته به جا مانده است که جا دارد در اینجا از آن یاد شود:
حدود دهۀ 1290 خورشیدی، در کاوشهای روستای «هزارمیرد» استان سلمانیه
عراق، پوست پارۀ کهنه ای به دست آمد که در آن چهار بند سرود، به زبان کردی
سره و به خط پهلوی نوشته شده بود. این چهار بند چامه که به نام «هروزگان»
نامیده شده یادآور تاخت و تاز تازیان به سرزمین کردستان و کشت و کشتار
است. برابر داوری دانشمندان، این نوشته مربوط به سرآغاز هجوم تازیانست.
این چامۀ آتشین کردی که دل را به جوش و خروش مآورد و مایۀ اندوه میشود،
دورنمای آن روزگار را به خوبی نشان میدهد. معنای این قطعه چنین است:
پرستشگاهها ویران گشت و آتش اتشکده ها خاموش شد، بزرگ بزرگان از بیم
مهاجمان خود را نهان کرد، مهاجمان ستمگر، روستای کارگرها را تا «شهر
زور» با خاک یکسان کردند و زنان و دختران را به بردگب بردند، مردان دلیر
در خون غلتیدند. آئین زرتشت بی سرپرست ماند، دیگر اهورامزدا به هیچکس
مهرورزی نکرد! (که اهورامزدا همواره مهربان است)
آوانوشت سرود به خط فارسی:
هـــورمزگان رمــان آتـــران کــژان ویشان شاردوه گوره ی گوزکـــان
زور کــــار ارب کــــردنه خــــاپور گـــــنای پـــــاله ئی هــــثاشار زور
شن و کــنیکان وه دیــل بَشــینا مــــیرد آزاتـــــلی وه رو هـــــــونیا
روشت «زردشتره» مانوه بی کس بزیکانیکا «هورمزوه» هویچ کس
«هورمزدگان یعنی آتشکده ها که جای پرستش اهورامزداست ویران شد و آتشها
خاموش گشت، بزرگان بزرگ، خود را نهان کردند»
در پیش به نقل از شهرستانی و ملل و نحل از چند آتشکده قدیمی نام برده شده اینک
نام و نشان چند آتشکدۀ دیگر ارائه می شود: آتشکدۀ آذرگشسب در تکاب آذربایجان
- آتشگاه اصفهان – بازه هور خراسان – آتشکده برزو در اراک – آتشدان سنگی در
پاسارگاد – پایۀ آتشدان در نقش رستم – آتشدان سنگی در تخت جمشید – آتشدان
سنگی در فیروز آباد – آتشکدۀ توک در فیروز آباد – آتشکدۀ کازرون و ...
چنانچه نوشته اند روزبه معروف (ابن مقفع) به هنگام چیرگی تازیان و عبور از
برابر در مهر مطالبی به دل و به زبان آورد که پیشتر نیز قبلا از آن یاد شد:
ای خانۀ مهر گر شدم از تــو بــرون با دیدۀ گـــریان و دلی پر از خـــون
سوگند به خاک درت ای خانۀ مهر تن بردم و دل نهادم اینجا به درون
بدانیم و سربلند باشیم-(فشرده ای از آموزشهای دین زرتشت
دکتر «منوچهر منوچهرپور» در این کتاب چکیدهای از آموزشهای دین زرتشتی را بسیار ساده در اختیار همهی دوستداران دین زرتشتی قرار میدهد. این کتاب را سازمان انتشارات فروهر به چاپ رسانده است.
بخشهای کتاب در زیر آمده است:
۱)کلیاتی درباره دین
که شامل بخشهای:۱- آشنایی ۲- چرا تعلیمات دینی میآموزیم؟ [برای آگاهی از دانش یک دین باید نکات زیر را آموخت: الف-آگاهی از تاریخ دین ب-آگاهی از دستورها و فلسفهی دین ج-آگاهی از نقش و موقعیت دین در اجتماع] ۳- دین=کیش=آیین، سیر تکامل اندیشهی بشر در راه شناخت پروردگار ۴- پیدایش ادیان اولیه و لزوم آنها ۵- شناخت بنیان ادیان بزرگ امروز ۶- تعریف دین
۲)آریاییها
که شامل بخشهای: ۱-آرینها- دین زرتشت ۲- تمدن آرینها، روش زندگی، حکومت، دین، پیشوایان دینی ۳-نگاهی زودگذر به اجتماع ایران آن زمان
۳)اشوزرتشت
که شامل بخشهای: ۱- برگزیده شدن زرتشت ۲- اشوزرتشت کیست؟ ۳- خانوادهی زرتشت ۴- زندگی زناشویی ۵-فرزندان ۶- زمان و محل زایش زرتشت ۷- نگاهی به زندگی پیامبر ایران از زایش تا درگذشت، پرورش اندیشه- برانگیخته شدن ۸- یاران زرتشت ۹- زرتشت و تورانیان ۱۰- اهورامزدا، پروردگار یکتا، الف-
معنی اهورامزدا [اهورا=هستی بخش، مَزدا=مَز+دا دا=دانا، مَزْ=مَس= بزرگ، مَزدا=دانای بزرگ] ب- صفات و خصوصیات[امشاسپندان و ایزدان] ج- شناخت اهورامزدا
۴)دین زرتشتی
که شامل بخشهای:
۱-نشانههای زرتشتیان، نشانه باطنی(درونی)، نشانه برونی، اهمیت سدره و کشتی
۲- تاریخچهی کُشتی
۳- پرستش[گاه نخست هاوَن از برآمدن خورشید تا نیمروز- گاه دوم رَپیتوَن از نیمروز تا ساعت ۳پس از نیمروز- گاه سوم اوزیرَن از ساعت ۳ پس از نیمروز تا فروآمدن(:غروب) آفتاب- گاه چهارم ائیوی سَروترم از فروآمدن آفتاب تا نیمه شب- گاه پنجم اشَهن از نیمه شب تا برآمدن خورشید] (معمولا در زمستان گاه رپیتون که زمان سرماست خوانده نمیشود)
۴- بایستنیهای آغاز نماز [بایستنیهای نماز در آیین زرتشت عبارتند از:۱- پاک بودن تن در هنگام آغاز نماز ۲- در برداشتن سدره و کشتی ۳- پاک بودن جامه از هر گونه آلایش و نِسا ۴- شستن دست و رو ۵- پاک بودن جای پرستش ۶- رونمودن به»پرستش سو»(قبله)]
زرتشتيان جهان پنجم ديماه برابر با بيستو ششم دسامبر سالگرد درگذشت پيامآور نيكيهاي سهگانه را با آ
نصايح زرتشت پيامبر
آنچه را گذشته است فراموش كن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فكر كن
هیچكس را تمسخر مكن
نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
خود برای خود، زن انتخاب كن
به شرر و دشمنی كسی راضی مشو
تا حدی كه میتوانی، از مال خود داد و دهش نما
كسی را فریب مده تا دردمندنشوی
از هركس و هرچیز مطمئن مباش
فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
سپاس دار باش تا لایق نیكی باشی
با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
معروف باش تا زندگانی به نیكی گذرانی
دوستدار دین باش تا پاك و راست گردی
مطابق وجدان خود رفتار كن كه بهشتی شوی
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
روح خود را به خشم و كین آلوده مساز
هرگز ترشرو و بدخو مباش
در انجمن نزد مرد نادان منشین كه تو را نادان ندانند
اگر خواهی از كسی دشنام نشنوی كسی را دشنام مده
دورو و سخن چین مباش
چالاك باش تا هوشیار باشی
سحر خیز باش تا كار خود را به نیكی به انجام رسانی
اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
با هیچكس و هیچ آیینی پیمان شكنی مكن كه به تو آسیب نرسد
مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشك پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمیماند
۱۰۱ نام برای خداوند در دین زرتشت
ایا می دانستید که در دین زرتشت خداوند با بیش از ۱۰۰ نام خوانده می شود؟این بار ۱۰۱ نام که زرتشتیان خداوند را با ان ادا می کنند نوشته ام.معنی بعضی از اونا رو جلوشون نوشتم و بعضی دیگه بدون معنی هستن(من معنیشو ندونستم)اگه کسی از دوستان معنی اونا رو میدونه خوشحال میشم بهم بگه.
۱-ایزد (به معنی سزای پرستش)
۲-هروسپ توان (به معنی توانای مطلق)
۳-هروسپ آگاه (به معنی دانای مطلق)
۴-هروسپ خدا (به معنی خداوند مطلق)
۵-آُبده (به معنی بی آغاز)
۶-ابی انجام (به معنی بی انجام)
۷-بنشت (به معنی ریشه آفرینش)
۸-فراخ تنهه (به معنی پایان آفرینش)
۹-جمغ (به معنی ازهمه بالاتر)
۱۰-فرجه تره (به معنی از همه برتر)
آتشکده های زرتشتی
آتشکده بردسوره : به گفته مسعودی در کتاب نامدار مروج الذهب این آتشکده توسط فریدون شاه بنا شد که آتش آن را از طوس خراسان آورده بود و در بخارای ایران قرار داد
آتش دردين زرتشت
بر خلاف آنچه شايع شده است، زرتشتيان آتش پرست نيستند، بلكه از آنجا كه آتش بزرگترين پاك كننده و در عين حال پكترين و نوراني ترين عنصر است، آنرا رمز و سمبل اهورامزدا مي دانند. زرتشت با انتخاب آتش بعنوان نشانه ي كيش خويش از پيروان خود خواسته است كه:
- همچون آتش پاك و درخشان باشند.
- همانگونه كه پيوسته شعله هاي آتش رو به بالا مي رود، پيروان او نيز بسوي بالا، يعني به طرف روحانيت، انسانيت و ترقي و تعالي عروج يابند.
- آتش منبع زيبايي و اساس حيات و فعال و بي قرار استو تا بازپسين دم حيات لحظه اي از كوشش باز نمي ايستد. انسان نيز بايد يكپارچه شور و شوق باشد و دمي از كار و كوشش دست نكشد. آتشي كه در درون آدمي را از آلودگي پاك مي كند چيزي جز (اشا) نيست كه از طريق رعايت اصول سه گانه ي ( انديشه ي نيك، گفتار نيك، كردار نيك ) بدست ميآيد.
در ايران باستان آتشكده ها تنها جاي عبادت نبود، بلكه به عنوان دادگاه، درمانگاه و دبستان نيز از آنها استفاده مي شد. در آتشكده ها موبدان به دادرسي مي پرداختند و بيماران روحي و جسمي علاج مي شدند. علاوه ير اين ها هر آتشكده مجهز به كتابخانه اي جامع بود و در آنجا كودكان دروس ديني را فرامي گرفتند.


