شاهسون بغدادی از ايلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوين بوده‌اند كه ييلاق‌شان خلجستان و فراهان و قشلاق‌شان ساوه و زرند بوده‌است و در اطراف قزوين به سی طايفه منقسم می‌شدند و چادر نشين بودند.

ايل شاهسون بغدادی یکی از اقوام بزرگ و تأثیرگذار ایرانی است. اين ايل نقش و تاثير سياسی و اجتماعی بسيار مهمی در دوره‌های تاريخی ايران به ويژه دوره‌های؛ قراقویونلوها، آق‌قویونلوها، صفوی، افشار، زند، قاجار و پهلوی داشته است. از آن جایی که در کتاب‌های تاریخ، درباره‌ی سرگذشت و تأثیر ایل شاهسون بغدادی، بسيار كم گفته شده یا اندک اشاره‌ای شده است، مردم، حتی پژوهشگران شناخت جامعی از این قوم بزرگ و تاثیرگذار ایرانی ندارند، از سوی دیگر نسل جدید و امروزی ایل شاهسون بغدادی که سال‌های زيادی است شهرنشین‌های ساکن تهران، قم، ساوه، همدان، قزوين و ديگر نقاط ايران هستند از پیشینه‌ی خود آگاهی چندانی ندارند. گفتنی است به علت نوع زندگی و مهاجرت‌های تاريخی ایل شاهسون بغدادی شماری از افراد اين ایل اكنون در تركيه، عراق و ديگر كشورهای همسايه زندگی می‌كنند.

ايل شاهسون

ایل شاهسون یک اتحادیه‌ی میان طایفه‌هاست که در زمان شاه عباس صفوی از ادغام شماری از تیره‌های قزلباش و به منظور تضعیف سرکردگان قزلباش ایجاد شد. شاهسون (یا به لهجه‌ی خودشان شَسَوَن) به زبان ترکی به معنای دوستدار شاه‌ است. نویسندگان تاریخ‌ها و سفرنامه‌ها در این قول معتقدند که شاه‌عباس بزرگ برای کاستن نفوذ و نیروی حکمرانان سی‌ودو طایفه‌ی قزلباش که درآن روزگار تمشیت و اداره‌ی همه‌ی امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ و خودکامه در برابر پادشاه به شمار می‌آمدند به ایجاد سپاهی مجهز و منظم در یک‌دسته‌ی پیاده‌ی تفنگدار و یکدسته‌ی سواره همت کرد.

در ظاهر، بهانه‌ی‌ آن پادشاه از تشکیل و تجهیز این قشون پدیدآوردن نیرویی رزم‌آور و ورزیده در برابر قوای «ینی چری» دولت عثمانی بود اما هدف واقعی و پنهانی وی مقابله با امرای خودسر و نافرمان قزلباش و از میان برداشتن قدرت و اعتبار ایشان به شمار می‌آمد.

ایل بزرگ شاهسون در منطقه‌های گوناگون ایران و كشورهای همسايه‌ی ايران، همچون تركيه و عراق استقرار یافته‌اند و در قرن اخیر بیشتر آنان شهرنشین شده‌اند.

ايل شاهسون بغدادی

ایل شاهسون بغدادی از شاخه های اصلی و بزرگ ایل شاهسون و یکی از ایل‌های بزرگ ایران است. این ایل از دو شعبه‌ی "لک" و "آرخلو" و بیست و نه طایفه و دویست و بیست تیره و چند صد زیرتیره تشکیل می‌شود. هسته‌ی نخستین ایل شاهسون بغدادی را نادرشاه‌افشار در سال 46ـ 1145هجری قمری، هنگام نبرد با عثمانیان از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچاند. علت معروف شدن ایل مزبور به "شاهسون ‌بغدادی" هم از این رو بوده است. طایفه‌ها و تیره‌های گوناگونی از این ایل در منطقه‌های مختلف ایران، عراق، ترکیه و سوریه پراکنده شده‌اند. بدنه‌ی اصلی ایل بغدادی پس از انتقال به خراسان با وقوع قتل نادرشاه به نواحی فارس مهاجرت کرد و در اوایل حکومت قاجار در مناطق ساوه، قزوین، همدان و نواحی مجاور استقرار یافت و رشته کوه خرقان طی حکمی رسمی به عنوان محل یورت طایفه‌های آن تعیین شد. ساوه، تفرش، قم، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج، شهریار، ورامین، تهران و مناطقی از کردستان و کرمانشاهان از دوران ناصرالدین‌شاه تا کنون مناطق اسکان و استقرار این ایل بوده است.

درباره‌ ايل شاهسون بغدادی

ایل شاهسون بغدادی که در حال حاضر به جز چند صد خانوار که زندگی عشایری دارند، بقیه در تهران، ساوه، قم، ورامین، شهریار، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج و سایر نقاط ايران اسکان پیدا کرده‌اند، از 29 طایفه، 220تیره، و صدها گوبک تشکیل می‌شوند. هسته‌ی اولیه ایشان در حمله نخست نادر به بغداد در سال 1145 هـ. ق. از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچانیده شد، که پس از مرگ نادرشاه به شیراز رفت، و بعد از مرگ کریم خان زند به وسیله‌ی آقامحمدخان قاجار در حوزه‌ی ساوه و کوه‌های خرقان استقرار پیدا کرد. امور سیاسی ایل به دست رئیس، ایل بیگیان یا ایل بیگی، کدخدایان، و ریش سفیدان بوده است. ریاست ایل، که گاهی مستقل و گاهی با حکومت زرند و ساوه بوده، همیشه توسط حکومت مرکزی به عنوان نانخانه به اشخاص مورد نظر حکومت وقت داده می‌شده است. اما ایل بیگیان یا ایل بیگی به عنوان پل ارتباطی با ایل و دستگاه حکومتی، فرمان خود را از شاه وقت دریافت می کرده‌اند. در زمان قاجاریه ایل شاهسون بغدادی دارای سه ایل بیگی (لک - آرخلو - کلوند) بوده است. منصب ایل بیگی بیشتر موروثی بوده است، اما موارد استثناء نیز ملاحظه می‌شود. کدخدایان نیز، که در راس طوایف بوده‌اند، غالبا منصب موروثی داشته‌اند. اما در این موارد هم موارد استثناء کم نیست. ریش سفیدان در راس تیره و در میان "اوبه" که بیشتر یک واحد اقتصادی است تا سیاسی، وجود داشته‌اند و مقامشان الزاما موروثی نبوده است. عشایر بغدادی را دولت از سال 1307 شمسی به اسکان دائم و تخته قاپو فرا می‌خواند، اما تا سال 1315 طول می‌کشد تا قسمت اعظم ایل اسکان پیدا کنند. بعد از شهریور 1320 مجددا بسیاری از بغدادی‌ها به ییلاق و قشلاق می‌پردازند، و محمدعلی‌خان صمصامی با دریافت حکم ریاست ایل از فرمانداری ساوه تا سال 1336 سعی خود را بر تشکل مجدد عشایر شاهسون بغدادی مصروف می‌دارد. اما اختلافات داخلی و درگیری‌های خارجی با خوانین محلی، و تاثیرات ناشی از سقوط مصدق در ترکیب گروه‌های قدرت، و غیره موجب از کف رفتن ییلاقات متعلق به ایل و اسکان عشایر بغدادی می‌شود.

پیشینه‌ی تاریخی ایل شاهسون بغدادی

درباره‌ی شاهسون‌های بغدادی و پيشينه‌ تاريخی آن‌ها مينورسكس و هنری فيلد مطالبی نوشته‌اند. مينورسكی معتقد است كه اين‌ها در زمان شاه عباس اول از شيراز به ناحيه ساوه آمده‌اند. هنری فيلد می‌نويسد: "...اعتقاد بر اين است كه شاهسون‌های بغدادی در خلال عصر صفوی مهاجرت كرده و در نزديكي بغداد مسكن گرفته‌اند و در زمان نادرشاه از آن‌جا به شيراز برگشته‌اند. در زمان كريم خان زند جای ثابت و مشخص نداشته‌اند، تا اين كه به آقامحمدخان قاجار پيوسته‌اند و او ايشان را در زيستگاه كنونی‌شان مستقر ساخته است."

اين كه هنری فيلد از مهاجرت شاهسون‌های بغدادی در دوران صفوی به نزديكی بغداد سخن می‌گويد، با توجه به سياست جابجايی ايلات و عشاير آن زمان ممكن است صحيح باشد. اما رديابی اين امر در منابع آن دوران برای نويسنده اين مقاله ميسر نگرديده است. متاسفانه هيچ‌كدام از محققين دانشمند قول خود را مستند به مرجع موثقی نكرده‌اند.

مرحوم فتح السلطان- علی‌اكبرخان قرابيگلو- از عمويش ايمانعلی خان نقل می‌كرد كه هفتاد طايفه‌ی لك و آرخلو در مرز عثمانی سرحددار ايران بوده‌اند كه توسط نادرشاه به خراسان كوچانيده شده‌اند. پس از مرگ نادرشاه به شيراز آمده‌اند و پس از مرگ كريم خان توسط آقامحمدخان قاجار در منطقه ساوه استقرار پيدا كرده‌اند. شواهد چندی وجود دارد كه نظر خود شاهسون‌های بغدادی را مقرون به واقع نشان می‌دهد:

الف - وجود چنين باوری كه نادرشاه آن‌ها را به خراسان كوچانيده است. ب- وجود ترانه‌هايی كه در آن‌ها مسير احتمالی مهاجرت اينان (تبريز، خراسان، شيراز، و مناطق آخرين محل استقرار) اشاره شده است.

ج- اين كه در منابع تاريخی معاصر نادر از انتقال ايلات و عشاير از نواحی ذهاب و كركوك به خراسان سخن رفته است. به طوری كه محمد كاظم در ذيل وقايع حمله‌ی نخست نادر به بغداد می‌نويسد كه وی از منطقه‌ی ذهاب " ...جماعت قرابيات و زنگنه و باجلان را كوچ داده، روانه ديار خراسان نمود كه رفته در محال دارالسلطنه هرات سكنا نمايند... و به قدر چهار-پنج هزار نفر از آن جماعت ملازم گرفته مامور ركاب گردانيد."

ميرزا مهدی خان استرآبادی نيز در ذيل وقايع نخستين حمله نادر به بغداد از كوچانيده شدن گروهی از طايفه از بغداد به خراسان سخن می‌گويد. وی می‌نويسد:"... دوهزار نفر از طايفه بيات كه در هشت فرسخي كركوك سكنی داشتند، كوچانيده روانه خراسان ساختند.

د- وجود جماعت شاهسون در نواحی كركوك :در سياحت‌نامه‌ی حدود محمد خورشيد پاشا عضو كميسيون تعيين حدود ايران و عثمانی – به وجود سی خانوار چادرنشين «شَهسَوَن» (افراد ايل شاهسون بغدادی نيز خود را شَسَوَن می‌نامند) در دوز خورماتو به سال 1264 هـ.ق. اشاره شده است.

ه - امكان رديابی برخی از طوايف مهم ايل شاهسون بغدادی در سابقه تاريخی مناطق شرق و جنوب تركيه، شرق و شمال سوريه، و شمال عراق.

لک: عباس عزاوی می‌نويسد كه لك‌ها از قبايل ايرانی هستند كه در شمال و جنوب عراق پراكنده‌اند و در بخش مندلی تابع قبيله قراالوس بوده‌اند.

در مورد لك‌های تابع قبيله‌ی قراالوس نكته‌ی جالب توجه در اين‌جاست كه اينان در سال 1120هـ.ق.(يعنی در حدود 25سال قبل از كوچ احتمالی ايل بغدادی به خراسان) ترك زبان و شيعه مذهب بوده‌اند.

پيش‌تر از اين تاريخ، اسكندر بيك تركمان نيز ذيل وقايع سال 1034 هـ.ق. -حمله شاه عباس به بغداد- از قلعه‌ی لك بغداد(قلعه زهاب) واقع در نزديكي قلعه‌ مندلی، و پيوستن دارنده‌ی آن -حاجی بيک لک- به شاه عباس و مورد مرحمت قرار گرفتنش سخن به ميان آورده است.

كه با توجه به وحدت مكانی، بعيد نيست لك متعلق به قبيله‌ی قراالوس از بقايای لک مورد اشاره اسكندر بيك بوده باشد. محمد خورشيد پاشا نيز در سياحت‌نامه‌ی حدود به وجود پنجاه خانوار چادرنشين لک در دوزخورماتو و هشت خانوار در كركوك اشاره دارد.

كارستن نيبور نيز در سال 1764 م. از وجود يك‌هزار چادرنشين لک در ناحيه بين سيواس و آنكارا خبر می‌دهد.

كوسه‌لر: كوسه‌لر بزرگ‌‌‌ترين طايفه‌ی شعبه‌ی لک ايل شاهسون بغدادی است. بر اساس گزارش‌های اسكان عشاير در عثمانی، در سال 1708میلادی. جماعت حاجی بهاءالدين‌لو در قريه‌ی «كوسه‌لر» از توابع گلنار اسكان داده می‌شوند.در قرن نوزدهم نيز، بنابر تحقيقات فاروق سومر، طايفه‌ی كوسه‌لر در «نازيللی» ولايت آيدين زندگی می‌كرده‌اند. در داستان «دوقلوهای ترک» خانم جاهيد اوچوق از «مزرعه‌ی كوسه‌لر» ياد شده است. هم اكنون در شمال آنتاليا محلی به نام كوسه‌لر وجود دارد و افراد بسياری نيز در محلات فاتح، بايرم پاشا، زيتون بورنو، باغچه لياولر، كوچوک كوی، يدی كوله، باغجيلار، قاضی عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفی پاشا، و بكيركوی استانبول زندگی می‌كنند كه نام فاميل‌شان «كوسه‌لر» است.

موصلو: از طوايف تركمان نواحی دياربكر و يكی از دو طايفه بزرگ آق قوينلوها بوده، و حكومت آن جا را در زمان سلطنت آق قويونلوها در دست داشته است. موصلوها به سركردگی امير بيك موصلو در سال913هـ.ق. به نيروی شاه اسماعيل پيوستند و از جمله قزلباشان شدند. يحيی بن عبداللطيف قزوينی ذيل وقايع اين سال می‌نويسد:"... امير بيك موصلو كه از جانب آق قوينلو مدت‌ها والی دياربكر بود، با اقوام و اتباع واويماق موصلو به عز بساط بوس همايون مفتخر گشت و هدايای بسيار به موقف عرض رسانيد و دياربكر داخل محروسه شد و ايالات آن‌جا به پيرمحمدخان استاجلو قرار گرفت... و حضرت اعلی، امير بيك موصلو را به منصب مهرداری همايون سرافراز گردانيد.

از سال 927 تا 935 هـ.ق. نزديك به يك دهه حكومت در بغداد در دست بزرگان موصلو بود، تا اين‌كه در سال اخير شاه طهماسب آن‌جا را فتح كرده و به حكومت آنان خاتمه می‌دهد.

دوگر: از طوايف مهم ساكن آناطولی، سوريه و عراق- موصل- ماردين و كركوك - دقوق - كه درگيری‌های بين قراقويونلوها و آق‌قويونلوها موجبات تقسيم و پراكندگی بسيار آنان را فراهم آورد. از طوايف دوگر در ناحيه‌ی اردبيل نيز وجود دارند كه توسط قراقويونلوها به آن‌جا كوچانده شده‌اند و اصالتا متعلق به دوگرهای "اورفا" می‌باشند. ابوبكر طهرانی درباره دوگرها مي نويسد: "... دمشق خواجه كه از امراء دگر بود و بيست هزار خانه را سردار و صاحب اختيار بود و رها (اورفاي امروز)... و ... از آن او بود... در كنار آب فرات قشلاق و يغموربيك... كه مهتر امراء دگر بود با هزارخانه كه تابع او بودند و سه هزارخانه ديگر نوكر عثمان بيك (پدربزرگ اوزون حسن) شدند.

اين قول ميزان اعتبار و نفوذ دوگرها را در منطقه شمال عراق و شرق عثمانی در زمان تيموريان نشان می‌دهد. بنا به نوشته كارستن در سال 1776م. از جماعت دوگر يكهزار خانوار چادرنشين در ناحيه اورفا زندگی می‌كرده‌اند.

كلوند: بنابر گزارش محمد خورشيد پاشا در سياحت‌نامه حدود، در سال 1264ه.ق. بيست و پنج خانوار چادرنشين از طايفه كله‌وند در دوزخورماتو زندگی می‌كرده‌است.

و- وجود مشابهت لهجه‌يی و همگونی ضرب‌المثل‌ها و داستان‌ها بين شاهسون‌های بغدادی و طوايفی از ترك‌های كركوك كه ساكن "تل عفر"، "آلتين كوپرو"، "تيسين"، "بشير"ريا، "تازه خرماتو"،" توزخرماتو" ، "امام زين العابدين"، "قاراتپه"، و "بيات لار" هستند.

با توجه به شواهدی كه ارائه شد، نويسنده بر اين باور است كه هسته اوليه‌ی ايل شاهسون بغدادی از نواحی كركوك به درون ايران كوچانده شده، و به احتمال قريب به يقين از همان بياتها و يا طوايف ابوابجمع و وابسته يي بوده است كه ميرزا مهدی خان استرآبادی به كوچ آنان از كركوك به خراسان اشاره كرده است.

درباره‌ی نحوه مهاجرت و وضعيت ايل طي مدت استقرارش در خراسان و شيراز منبع موثقي در دسترس نيست. مرحوم فتح‌السلطان، كه بيش از يك صد سال عمر كرد (وفات1357)، از قول عمويش ايمانعلی خان كه يكصدو بيست سال عمر كرده بود، برای نويسنده نقل مي كرد كه: جاني بيگ بزرگ ايل در سرحد عثماني بوده است. سرخاب، يوسف و قاسمعلی خان برادران او بوده‌اند و قاسمعلی خان سركرده نظامی ايل بوده است. در دوران؛ آشوب و سقوط اصفهان، احمدپاشا از قاسمعلی خان قول عدم تعرض گرفته مناطق غرب ايران را به تصرف خود در می‌آورد. نادر در حمله به بغداد پس از غارت ايل امر به كشتن قاسمعلی خان می‌دهد ولی با وساطت ميرزا مهدی خان از كشتن او صرف نظر می‌كند. طوايف لك و آرخلو به خراسان عزيمت می‌كنند و قاسمعلي خان به خدمت نادر در مي آيد و به مقام ميرآخوري مي رسد. در بازگشت از هند به دليل سرپيچي از امر نادر و به همراه آوردن غنايم مغضوب واقع شده و (به امر نادر گوش و يا بيني او را می‌برند). وی در همين زمان در خراسان فوت می‌كند و در كنار سقاخانه حرم امام رضا به خاك سپرده مي شود. به دنبال اين حادثه، ايل شاهسون بغدادي اعتبار نخستين خود را از دست داده و در پي مرگ نادر از خراسان به شيراز مهاجرت كرده است. در شيراز، كريم خان زند به اميد چيرگي بر دشمنان با علي خان شاهسون از تيره قاسملو پيمان اتحاد مي بندد. پس از پيروزي كريم خان، علي خان شاهسون رئيس سواره نظام ايل شاهسون بغدادي در نزد او مي شود. با مرگ كريم خان ايل شيراز را ترك مي كند و سرانجام توسط آقامحمدخان در منطقه‌ی ساوه مستقر می‌گردد.

صحت تاريخی اين قول بر نويسنده اين رساله معلوم نشد. هرچند در كتاب فريزر از قاسم بيك خان، كه ناظم مناظم و اعتمادالدوله نادر بوده، ذكرنامی شده و از علي خان شاهسون در ذيل وقايع دهه 1170ه.ق. از قبيل سركوب افغان‌ها در مازندران، مبارزه با نصيرخان در حاشيه خليج فارس، محاصره اروميه، مبارزه با زكي خان، و محاصره كرمان و مبارزه با تقی خان درانی- مبارزه اي كه به مرگ عليخان انجاميد- در منابع دوره زنديه به تفصيل سخن رفته است.

درباره انتقال اين ايل از شيراز به منطقه ساوه، در ذيل ميرزا عبدالكريم بر تاريخ گيتي گشا از كوچانيدن ايلات عراقي از شيراز به عراق توسط آقامحمدخان قاجار به هنگام ورود به شيراز سخن به ميان آمده است، اما نامي از ايلات كوچ داده شده برده نشده است.

وجود طوايف و تيره هاي همنامي چون:لك، آرخلو، احمدلو، موصلو، و قوتولو بين ايل‌های بغدادی و قشقايی، و اظهار صريح عشاير متعلق به تيره توللي در هر دو ايل مبني بر وجود همبستگي تاريخي با يكديگر، جاي شبهه اي در انتقال ايل شاهسون بغدادی از شيراز به منطقه ساوه باقي نمي گذارد. بعلاوه اينكه، ترانه اي بين عشاير شاهسون بغدادي وجود دارد كه در وصف كوههاي شيراز است و گوينده آرزوي گذر از آنها را مي كند. نيز هنری فيلد از علي قوردلوهای كوهمره سخن می‌گويد كه همنام با يكی از طوايف شعبه لك ايل شاهسون بغدادی است.

اما، نخستين سندي كه حكايت از استقرار ايل بغدادی در بودباش كنوني اش مي كند، به سال 1220 ه.ق. باز مي گردد كه طي آن ايل بيگي گری " طايفه شاهسون " بغدادي به همت خان از طايفه ساتلو داده شده است. هر چند جزو اسناد ملكي سندي به تاريخ 1200ه.ق. وجود دارد ولي نامي از شاهسون بغدادي در آن برده نشده است.

طایفه‌های ایل شاهسون بغدادی

ایل شاهسون بغدادی از دو شاخه‌ی اصلی لک‌ و آرخلو تشکیل شده است:

  • لک‌:

کوسه‌لر ، ياری‌جانلو ، ميختوندلو ، دللر ، قاراقويونلو ، حاقی‌جانلو ، احمدلو ، الی‌قوردلو ، ساتولو ، قوتولو ، دولت‌وند ، چلب‌لو ، شرف‌لو ،کُرد

  • آرخلو:

قاسم‌لو ،کلوند ،موصولو (موسولو) ،سولدوز ،حسين‌خانلو ،دوگر ،کرم‌لو ،قرنلو،خدرلو ،غريب‌لک‌لو ،نقدورلو ،اتک‌باسانلو ،نلقاز (نيک‌کز) ،خمسه‌لو ،زيليف‌لو ،ذولفقارلو ،آلوار يا کارون‌لو

طایفه‌ی کوسه‌لر

کوسه‌لر نام طایفه‌ای بزرگ از ایل شاهسون بغدادی است که توسط شاه عباس در ائتلاف اتحادیه‌ی ایل‌های تشکیل دهنده‌ی سپاهیان شاهسون قرار گرفت و پس از بازگشت آنان به عراق نادرشاه قریب به اتفاق آن‌ها را از منطقه‌ی کرکوک و موصل به خراسان وافغانستان کوچاند. این ایل پس از استقرار در ایران دوران صفوی و زند و افشار و قاجار در جغرافیای ایران جابه‌جا شده و در حوالی آذربایجان، قزوین، شیراز، اصفهان و تهران که پایتخت بوده‌اند، اسکان یافته‌اند. پیش از آخرین اسکان که در منطقه‌ای بین ساوه، همدان و قزوین بوده، دارای تاریخچه مشخص بوده و متعاقب آن در دوران پهلوی اول مانند سایر عشایر کوچ‌رو تخته‌قاپو شده و اسکان یافته است. اسکان عشایر این ایل و طایفه‌ها و تیره‌های وابسته را به شهرهای اطراف کوچانده و نسل امروزی این مردم هم اکنون در شهرهای تهران، کرج، ساوجبلاغ، قم، اراک، ساوه و برخی در روستاهای قدیمی اطراف ییلاق‌ها و قشلاق‌های گذشته روزگار خود را سپری می‌کنند. به نظر روستای کوسه‌لر از محل‌هایی باشد که زمانی این طایفه از شاهسون‌ها در آن سکونت داشته یا ییلاق و قشلاق آن‌ها بوده است. مقایسهٔ لهجه‌ی روستاییان یا دامداران آن اطراف یا داستان‌های پیرمردها و پیرزنان باقی مانده می‌تواند تا حدودی به روشن شدن این مطلب کمک کند. روایتی نیز در طایفه است که واژه‌ی کوسه‌لر، مخفف و ترکی شده‌ی واژه‌ی کوه‌سار و به معنی اهالی کوه‌سار است، چرا که در گذشته این طایفه بیشتر در منطقه‌های کوهستانی به سر می‌برده است.

كوسه‌لر بزرگ‌‌‌ترين طايفه‌ی شعبه‌ی لك ايل شاهسون بغدادی است. بر اساس گزارش‌های اسكان عشاير در عثمانی، در سال 1708میلادی. جماعت حاجی بهاءالدين‌لو در قريه‌ی «كوسه‌لر» از توابع گلنار اسكان داده می‌شوند. در قرن نوزدهم نيز، بنابر تحقيقات فاروق سومر، طايفه‌ی كوسه‌لر در «نازيللی» ولايت آيدين زندگی می‌كرده‌اند. در داستان «دوقلوهای ترك» خانم جاهيد اوچوق از «مزرعه‌ی كوسه‌لر» ياد شده است. هم اكنون در شمال آنتاليا محلی به نام كوسه‌لر وجود دارد و افراد بسياری نيز در محلات فاتح، بايرم پاشا، زيتون بورنو، باغچه لياولر، كوچوك كوی، يدی كوله، باغجيلار، قاضی عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفی پاشا، و بكيركوی استانبول زندگی می‌كنند كه نام فاميل‌شان «كوسه‌لر» است.

طايفه‌ی کوسه‌لر شامل دو تیره‌ی اصلی است: 1 - تيره‌ی خاصا 2 - تيره‌ی آلوار (لرها)

تیره اصلی خاصا:

جانی‌لو (بزرگ) - قرابكلو - سرخابلو - يوسف‌لو - مدرم‌خانلو

تیره آلوار(لرها) :

خداويرنلو - تميرلو - علی‌بگلو - كرلو - كيچكين‌علی - كيتين‌علی - شنبه‌لو - جمعه‌لو - يساول‌لو - رمضان‌لو - چای‌چامورلو - کرداسدخان (قنبرلو) - ترکمن - سلمان‌لو

ساختار اجتماعی ایل شاهسون

هرم سازمان تولیدی ایل شاهسون از خانوار آغاز و به تیره و طایفه ختم می‌شود. در گذشته ریاست طوایف را خان‌ها به عهده داشتند که امروز از مزایای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی شایانی برخوردار بودند ولی قدرت آن ها در برابر خوانین ایلیاتی سایر عشایر مانند قشقایی بسیار ناچیز بود. در راس هر رده کوچک نیز مسؤلی قرار داشت که آق سقل نامیده می‌شد.

منبع‌

  • دهخدا، علی‌اکبر. لغت‌نامه‌ی دهخدا. مؤسسه‌ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
  • کریم‌زاده، محمد. شاهسون‌های فارس، پیشینه تاریخی شناخت شاهسون‌ها. دوره‌ی۱۲، شماره‌ی۱۳۶ و ۱۳۷
  • دکتر حسنی، عطاء‌الله. تاریخ فرهنگی ایل شاهسون بغدادی. نشر ایل شاهسون بغدادی 1382 تهران.
  • محيط، هرمز. تاريخ شفاهی ایل شاهسون بغدادی به روايت فتح‌السلطان. نشر نگارينه 1390 تهران.
  • دکتر عزیزی، پروانه. بررسی ساختار اجتماعی- اقتصادی ایل شاهسون. نشر قومس 1387.