زوپیر
زوپیر
زوپیر فرزند بغابوخش یکم یا به یونانی مگابیز یکم، سردار بزرگ پارسی بود. وی فرماندهٔ سپاه و ساتراپ بابل در زمان پادشاهی داریوش بزرگ بود.
هرودوت مینویسد در اوایل پادشاه داریوش در بابل شورش افتاد و بابلیها به احتمال محاصرهٔ طولانی تدارکات لازم را دیده بودند. بابلیها برای اینکه در مصرف خوراکیها صرفه جویی شود، تمام زنان شهر را جمع آوری و خفه کردند و برای هر نفر فقط مادرش و یک کس دیگر را که خودش ترجیح میداد، برای پختن نان امان دادند. وقتی داریوش از خبر شورش اطلاع یافت با همه قدرت و قوایی که در اختیار داشت، برای سرکوبی آنجا شتافت و شهر را در محاصره گرفت.
فداکاری دیوانهوار زوپیر
یک سال و هفت ماه گذشت، داریوش شاه چیزی نمانده بود که دلسرد شود و هیچ تمهیدی برای ورود به شهر مؤثر نیافتاد. سرانجام زوپیر با ابتکار و تدبیر شخصی خود چارهای اندیشید. او دو گوش و بینی خود را بریده و با حالت نزار نزد بابلیان رفت و وانمود کرد که از لشکر ایران عاصی و فراری شده است و گفت که جراحاتش ناشی از قهر و غضب داریوش است. بابلیان داستان انتقام گیری او را از داریوش باور کرده و پنداشتند که وی به عزم خدمتگزاری به جبههٔ ایشان آمده است و آنچه او خواست برای مقابله با سپاه ایرانیان، در اختیارش گذاشتند. وی پس از پیروزیهایی اولیه بر پارسیان که با تبانی داریوش انجام میگرفت به مقام فرماندهی برگزیده و قهرمان نامی شهر شد. پس از مدتی در زمانی مناسب و با هماهنگی با داریوش توانست دروازههای شهر را باز کرده و راه را برای پیشتازان پارسی باز کند. این دومین بار بود که بابل تسخیر شد. داریوش بعد از تسخیر شهر بخاطر اینکه بابلیها بیشتر زنان خود را از بین برده بودند و برای اینکه از نابودی نسل اهالی شهر جلوگیری کند، دستور داد زنانی از طایفهٔ مجاور به آنجا بیاورند. روی هم رفته تقریباً پنجاه هزار نفر جمعآوری شدند.
در نظر داریوش خواه در گذشته یا آینده خدمت و کار هیچ فرد ایرانی بالاتر از فداکاری زوپیر نبوده است. میگویند داریوش همواره میگفته است که یک زوپیر بی نقص و سالم را بر تصرف چندین شهر بابل ترجیح میداده است. داریوش ساتراپی بابل را با معافیت از پرداخت مالیات برای همهٔ عمر به او بخشید. مگابیز که در مصر فرماندهی لشکر پارس را بر ضد آتنیها و همدستان ایشان در دست داشت، فرزند این زوپیر بود.
در زمان پادشاهی خشایارشا بابل باز چند دفعه سر به طغیان برداشت و زوپیر پیر و فاتح معروف بابل، در طی یکی از طغیانها کشته شد.
داستانی که هرودوت نقل کرده است، از نظر عبدالحسین زرین کوب صحت ندارد و محاصرهٔ بابل نمیتوانسته چنین بطول انجامیده باشد تا وقوع چنین فداکاری افسانهای را الزامی کند.
منابع:
-
زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۴
-
هرودوت. تواریخ. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، ۱۳۵۶