زبان ديگر ايراني كهن كه موضوع اين گفتار است ، تنها از راه بخشهاي برجا مانده كتاب «اوستا» به دست ما رسيده كه مجموعه ايست از متنهاي ديني و يادگارهاي اساطير باستاني ايرانيان .كهنگي دست نويسهاي كنوني اوستا از سده هاي سيزدهم تا چهاردهم  ميلادي بيشتر نيست.(كهن ترين دست نويس يكي از بخش هاي اوستا متعلق به سال 1278 ب.م است.)

اوستا- همان گونه كه در بخش يكم اين پيشگفتار گفته شد – در آغاز راه درازي را به عنوان يك اثر گفتاري - شنيداري پيمود تا به گونه دست نويس سنتي در آمد.تعيين نقطه آغاز اين سنت دشوار است و بنابراين زبان اين كتاب به طور قراردادي «زبان اوستا» يا «زبان اوستايي » ناميده مي شود.

 

زبان اوستايي تا آنجا كه از پژوهشهاي زبان شناسان و اوستاشناسان بر مي آيد، زبان رايج در يكي از سرزمينهاي خاوري ايران زمين بوده است؛ اما هيچ قرينه و مدركي در دست نيست كه به موجب آن بتوانيم بگوييم اين زبان دقيقا در كدام يك از نواحي خاوري ايران و در چه زماني رواج داشته است.از اين زبان – چنان كه گفتيم – هيچ اثر ديگري جز اوستا در دست نيست و شيوه نگارش و چگونگي زبان همين بخشهاي اوستاي بازمانده نيز هماهنگي كامل ندارد و نشان مي دهد كه در زمانهاي گوناگون نوشته شده است.

«گاهان پنج گانه زرتشت» ، كهن ترين بخش كتاب و نمايشگر قديم ترين گويش زبان اوستايي است.ديگر بخشهاي اوستا ، زبان و گويشي به نسبت نوتر دارند كه در سنجش با زبان گاهان كاملا چشم گير است.نويسندگان بعدي ، گهگاه پاره هايي از بخش هاي پسين اوستا را نيز به روش گاهان نوشته اند كه از ديگر قسمتها باز شناختي است.

زبانهاي كهن ايراني – كه زبان اوستايي يكي از شاخص ترين آنهاست – با زبانهاي كهن سرزمين هندوستان ، بويژه با زبان« سنسكريت » كه سروهاي «ودا» - كهن ترين نامه بازمانده از هندوان باستان – بدان نوشته شده است، هماننديهاي بسيار دارند.

براي آشنايي با اين هماننديها ، مي توان به واژه هاي نمايشگرده شماره نخستين ر زبانهاي اوستايي ، سنسكريت و فارسي نو توجه كرد:

 

 

سنسكريت

اوستايي

فارسي

eka

aeva

يك

dva

dva

دو

tri

thri

سه

catvar

cathwar

چهار

panca

panca

پنج

sas

xsvas

شش

sapta

hapta

هفت

asta

asta

هشت

nava

nava

نه

dasa

dasa

ده

 

از لحاظ آواشناسي و قاعده هاي صرفي نيز، زبانهاي كهن ايراني و هندي باستان شبيه است؛ اما با دستور زبان فارسي كنوني تفاوت آشكار دارد.در زبانهاي ايراني كهن – و از آن جمله اوستايي – اسم هشت حالت صرفي به خود مي گيرد:

1- حالت فاعلي

2- حالت مفعولي

3- حالت ندا

4- حالت مفعول معه

5- حالت با حرف اضافه با و جز آن

6- حالت مفعول منه

7- حالت اضافي

8- حالت مفعول فيه

پايان هريك از اسمها و صفتها و ضميرها در هر يك از اين حالتهاي هشتگانه تفاوت دارد و علاوه بر آن، برحسب آن واژه مفرد يا تثنيه يا جمع و مذكر و يا مونث يا خنثي باشد، دگرگونيهاي ديگري نيز در پايان آن راه مي يابد.براي مثال مي توان صرف واژه مفرد « دست » را در سه زبان پارسي باستان ، اوستايي و سنسكريت مورد توجه قرار داد:

 

پارسي باستان

اوستايي

سنسكريت

dast-a فاعلي

zast-o

Hast-as   

dast-am مفعولي

zast-em

Hast-am

dast-a ندايي

zast-a

Hast-a

dast-a مفعول فيه

zast-a

Hast-a

dast-at با حرف اضافه

zast-at

Hast-aya

dast-at مفعول فيه

zast-at

Hast-at

dast-ahya اضافي

zast-ahe

Hast-asya

dast-aiy مفعول فيه

zast-e

Hast-e