حکومت اشکانیان
اشکانیان یا پارتها
هخامنشیان برای حفظ حکومت و امنیت و مرزداری از جوانان قبایل بخش شمالی ایران بزرگ استفاده می کردند، بهترین این قبایل که جوانان رشید و خوش قد بالا داشت اشکانیان بودند. در ارتش هخامنشیان به این گارد های ویژه پارت، بر وزن ماد و پارس می گفتند، که بعد ها در روم تا جنگ دوم جهانی بهپارتی زان معروف شدند. در مدت زمانی که تخت جمشید ساخته می شد، و همچنین بعد از آزادی اسرا از بابل توسط کوروش بزرگ، آزاد شدگان و کارگران و مردم طی دویست سال در گوشی و آرام به یکدیگر از حکومت هخامنشیان گفتند، که چرا اختیار زمین و زمان باید انحصار خاندان و شاهنشاه باشد. این بد گویی امری عادی است، که امروز به دلایل رشد فکری و تکنولوژیکی، مردم در مدت کوتاهی به آن درک می رسند، به تاریخ و فرهنگ یادگیری رجوع شود. سربازان پارتی که ریشه در طایفه ای و قبیله ای خراسان بزرگ داشتند، ترکیب عقیدتی دینی شاه خدایی ولی با ذات قبیله ای داشتند. جمع این موضوعات تاریخی، مردم قرن سوم قبل از میلاد را به آگاهی های ویژه رساند، که طی دویست سال از زمان هخامنشیان پیش درآمد آن بود، که در نهایت یک انقلاب انسانی ایرانی مهمی در پی داشت. آخرین ضربه به هخامنشیان توسط اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های شاهنشاه وارد آمد، و با سقوط تخت جمشیدبرای همیشه تاریخ فلسفه شاه خدایی دو هزار ساله تمام شد. در دوران شاه خدایی شاهان نمی خواستند قبایل با هم متحد یا سازمان یافته باشند، بعد از اولین انقلاب انسانی ایرانی که مهم ترین انقلاب تاریخ جهان بود، دوران شاه خدایی به رهبری اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های دربار به هخامنشی پایان داده شد. برای به ثمر رسیدن این انقلاب با اندازه دوران دوم هخامنشیان زمان برد، که البته پایه گذار آن انقلاب انسانی، کوروش کبیر بود، که با باز نمودن زندان بزرگ، نجات یافتگان طی چند نسل آینده، افکار خود را که یادگاری از گذشته های سارت دربار فرعون بود، به مردم دوره هخامنشی منتقل کردند. هخامنشیان واسطه ای بودند، که گذر مهم تاریخی از ایلام یا بزرگترین دوران شاه خدایی، به اشکانیان اولین حکومت سازمان قبیله ای گردد، که در مهستان کامل شد. ( در واقع مهستان یا درست تر آن مغستان یا حتی بغستان است، مکتبی فلسفی بوده که قدرت حکومت را از آن مردم می داند، و پیرو عدالت و برابری بودند، بزودی در این باره مشروح می نویسم)
بشر در ادامه تکامل تاریخ اجتماعی وارد دوره جدیدی از تمدن گردید، فرهنگی که در آن شاه نماینده اهورمزدا یا خدا روی زمین نبود، و مجسمه و نام او در جایی حک نمی شد، و کسی به او تعظیم نمی کرد. پس از این انقلاب انسانی ایرانی اینک دینها و قبایل قدرت داشتند، اما برای پایان دادن به نظم فکری و فیزیکی دوره شاهنشاهی حدود دو نسل زمان لازم بود، و این تغیرات اساسی انقلاب انسانی حدود هفتاد سال به درازا کشید. این مدت خالی از عرصه های خاص فرهنگی است، در موزه ها و سکه ها اثرات کمی به جای مانده است، زیرا تمدن جدیدی در حال شکل گیری بود و این فضای خالی تاریخ وسیله ای برای نفوذ دشمنان دروغ گوی فرهنگی گردید. پس از این دوران، از سقوط هخامنشیان تا دو نسل برای جا افتادن انقلاب انسانی ایرانی، اولین کاری که می بایست صورت پذیرد ایجاد اتحاد ملی بین قبایل جغرافیای وسیع ایران بزرگ بود تا بتوانند اقتصاد دوران را بگردانند، و از نفوذ غریبه ها به سرزمین جلوگیری شود. بدین ترتیب چون اشکانیان قرن گذشته سابقه خدمت نظامی و کشوری داشتند، از بقیه طایفه ها بهتر و سر آمدتر بودند، در میان اشکانیان افرادی که بتوانند بخوانند و بنویسند وجود داشت. توجه کنید، ما داریم برای سال 250 ق ـ م میگوییم باید با همان زمان دید، برای این منظور مطالعه تمام وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود. بسیاری از جوانان نسل های گذشته اشکانی در خدمت هخامنشیان قرار داشتند، و با دختران آنها ازدواج کرده بودند، و خون خود را از هخامنشیان می دانستند، که از طرف دو سه نسل مورد احترام مردم بودند. آنها همچنان سایه هخامنشیان را مهم می دانستند، و از جهت دیگر سر سالاری را برایشان به ارمغان آورده بود، که در فرصت های تاریخی نوشته ام. تا 174 ق ـ م قبایل که هنوز نمی توانستند وارد تمدن سازمان قبیله ای شوند، جنگ و گریز نظامی و فرهنگی بین آنها ادامه داشت. در مدت 80 سال به اندازه کافی به درک رسیدند که تمدن سازمان قبیله ای را اختیار کنند، یعنی اتحاد قبایل تحت پوشش و سازمان و مراتب، به ساختار های تاریخی اجتماع. در کتاب های تاریخ موجود ضد و نقیض و گزافه گویی های فراوان وجود دارد، که هیچ کدام آنها از تاریخ جامعه شناسی و علم جغرافی ـ تاریخ بهره نبرده اند، و می بایست در این بخش کار های بسیاری برای باز نویسی تاریخ انجام شود.
در تاریخ به اشک های شماره دار بر می خوریم، اولی ارشک رئیس طایفه ای بود که قبایل دیگر خراسان را تا حدودی متحد کرد، توجه شود این غیر از اسکندر اشکانی است که فرمانده پارتی زانها بود. سپس تیرداد اول که در تاریخ های دروغی شهر های بزرگ چون آساک و هکاتم پلیس را به او نسبت می دهند، و نیز گفتن شاه بزرگ. اردوان که سومین اشک است یا ارتبان اول، جنگ و گریز دروغی با بازماندگان دروغی سلوکی را در دوران او نوشته اند، او مانند پدرش به مرکز ایران علاقه داشت. فری پاپت و سپس فرهاد اول که آنها برای اتحاد قبایل ایران بزرگ کار های فرهنگی بزرگی انجام دادند. مهرداد اول یا اشک ششم، در این زمان توده مردم در ادامه انقلاب انسانی برای بدست آوردن اولین تمدن سازمان قبایل دینی و دمکراسی و مردم سالاری و با تلاش مهرداد اول بزرگترین فرهنگ زمان را پیش بردند. علاقه مندی به اندیشه های فلاسفه بزرگی نظیر آرشیت و ورتا در دوران بعد از هخامنشیان و بر اساس تعالیم این دو فیلسوف، مردم سالاری در ایران به شکلی نوین اجرا شد.
ممکن است جملات فوق کمی سنگین و باشد، برای بهتر متوجه شدن مطالعه و پیگیری تمام وبلاگ پیشنهاد می شود.
مهرداد یکم مارس سال 173 قبل از میلاد در اجتماع بزرگان ایران اعلام کرد که تصمیم گرفته است، کشور دارای یک قانون لاتغییر (اساسی) شود تا حقوق و تکالیف همه در آن روشن باشد. این تصمیم مهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرار گرفت و ایران دارای دو مجلس شد، یکی اعضای خاندان سلطنتی و اشراف و بزرگان و دیگری روسا و نمایندگان قبایل، مجموعه آن دو را مغستان یا مهستان می گفتند (مه به کسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه در صورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار (از دودمان هخامنشیان) سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود. مهستان در موارد متعدد شاهان اشکانی را جابجا می کرد، و در عین حال حامی سنت های بومی مناطق مختلف ایران بود. در آنجا صدای همه اقوام ایرانی شنیده می شد، به علاوه در این دوره ایالات دور دست، ارمنستان و پنتوس خود مختار بودند، و لذا ایجاب می کرد که مهستان (مغستان) وجود داشته باشد، تا سخن آنها نیز در آنجا شنیده شود. ارد بزرگ متفکر برجسته ایران می گوید: مهستان ، برآیند خرد مردم آزادی خواه ایران بود. آن زمان یونان و روم در اختیار فرماندهان نظامی دست به دست می شد. جالب است بدانیم مورخان امروز ایتالیا سعی می کنند به دروغ مهستان ایران را اقتباس ایرانیان از رومیان بنامند! حال آنکه ایجاد مهستان (173 سال پیش از میلاد ـ 2181 پیش) هنوز دولت روم با ایران همسایه نشده بود و دوران نوزادی خویش را طی می نمود.
تمدن و فرهنگ در زمان اشکانیان تغییرات اساسی نمود و روح خشن و کشتاری میان رودان به صفا و صمیمیت و عدالت و تجارت تبدیل شد، و داشتن دین و مذهب آزاد بود، که در این زمان مذاهب گوناگونی به وجود آمد و یا گسترش یافت. شهر های آباد بوجود آمدند، نوشتن های پراکریت و خط خروشتی و پهلوی، زبان های، سغدی، سکائی، پهلوی، اوستیایی، تخاری، اشکی، و لهجه های مختلف رایج بود. در این دوره تجارت آزاد رونق گرفت و دوران پول وسعت یافت، مسکوکات طلا، نقره و نیکل رایج شدند، در بازار ها انواع پارچه های ابریشمی، ململ، ادویه، شیرینی، اشیای فلزی و مسی و نقره، جواهرات و غیره در معرض داد و ستد قرار گرفتند. راه های تجارت به چین و هند از بدخشان و دره واخان و خیبر، یار کند و سیستان، فرغانه و کاشغر، رونق گرفتند، و صادرات شامل جواهرات و سنگ های قیمتی، واردات ابریشم، لاک، طلا، نقره، نیکل. در تمام راه ها کاروان های تجاری به حرکت در آمدند، و با شکلی آرام و خاموش فرهنگ و عقاید، صنایع و صنعت فلز کاری و چوب اوج گرفت، هنر و ادب، موزیک و موسیقی، رقص و آواز شکوفا شد، طبل و ساز، دهل و توله و رباب برای همگان ساخته شده و به جشن های ایرانیرفت. سایر شئونات اجتماعی به رشد تولید و بهره برداری رسید، تیر و کمان، نیزه و شمشیر، قمه و ژوبین، زره و سپر سواره و پیاده در میدان جنگ اراده و پیل هم بکار می رفت.
انوش راويد