کوهها:

   کوههای غیر قابل عبور(   awardag )

- هارا کوه   (البرز!):

  اوستا (hara) با صفت ( berezaiti ) در پهلوی (harboz) نخستین کوهی که از زمین روییده است. دگر کوهها از هارا فراز رستند به شمار   2244 کوه (بندهش).

 1. هوگر ( hu.kairya) بلند: آب اردوسیور (آناهیتا) از آن فرو می آید به بلندی هزار مرد است و به فراخگردمی ریزد. (بندهش)

 2. تیرگ هوگر: چگاد دائیتی در میان آن است (/taera  terag ) یکصد مرد بالاست. (بندهش)

 3. ارزور گریوه: چگادی به در دوزخ است،  که همواره سکونت دیوان بدو است،  که همه دروغ ورزی آنجا کنند، (بندهش)

 4. اوسیندام کوه:  از خماهن از گوهر آسمان است میان دریای فراخگرد است آب از هوگر برآن فرو ریزد

   کوه ابورسین (ابرسین):

- بزرگترین است کوه همه پارس(پارت p ls)  بن او به سیستان( زرنک) وسرش در چینستان (hwcyst n) و تیغه ای از آن نیز به خراسان( خور آزمیا ) است. (بندهش)،  نام این کوه در اوستا (upairi-saena ) آمده است.

   در مورد این کوه یکی  از دو صورت زیر را می توان پذیرفت:

به تحلیل هایی که تا امروز شده است یک سر این کوه در کشور چین امروزی و سر دیگر ان در استان سیستان و بلوچستان کشور ایران امروزی است و تیغه ای از ان از استان خراسان امروزی در شرق ایران می گذرد. در این صورت اول باید بپذیرم که گذشتگان جغرافیا نمی دانسته اند دوم مرز های این کشور ها و استانها را انقدر زیاد و کم کنیم تا در ناحیه رشته کوههای هیمالیا به هم  برسند ! و در آخر از توضیح اولی که در بندهش با عنوان بزرگترین کوه پارس و پارت است صرفنظر کرده چه که کوههای هیمالیا نه در پارس است و نه در پارت ! همچنین نام اوستایی این کوه را که بیانگر سه نژاد مردمانی است که در این کوه بوده اند باید به کلی فراموش کنیم:

ایشکت – اوپ ایری  -  سئن

   لغت ایشکت ریشه از ایشکوزایی به معنی سکاها دارد.

   سکاها = ایشکوزائی به زبان آشوری و ایشکوزی به زبان عبری از کوههای قفقاز و تورس گذشته اند بازمانده آنها در 200  ق.م در جزیره کریمه در کنار دریای سیاه بوده اند.

   لغت اوپ دگرگون شده اروپه = تخمه تهمورث و ایری مردم ایر نژادی هستند که در شمال غربی ایران امروزی می زیسته اند.

  سئن و یا سین به نژاد مردمان جنوب بین النهرین می گویند،  که امروزه به صورت عربی السین و الصین در آمده است.

   ابرسین کوه بزرگترین کوه پارس و پارت است در غرب ایران امروز می باشد که بن آن در زرنک در حوالی کردستان امروزی و سرش در چین استان در ناحیه جنوبی بین النهرین امروزی و تیغه ای از آن نیز به خورآزمیا در نواحی کرمانشاه امروزی می باشد، لاجرم شمال این کوه در ناحیه ایشکوزی ها (سکاها) و جنوب آن در ناحیه مردمان سئن نژاد و تیغه ای از آن در محل ایر های اروپه نژاد در کرمانشاه بوده است،  و با نام اوستایی آن  ایشکت – اروپه, ایری -  سئن مطابقت دارد، و این کوه قسمتی از رشته کوههای زاگرس در غرب ایران امروزی است، و چنانچه این توضیخ مورد قبول باشد نه تنها تمامی کوههایی که از ابرسین رسته اند در غرب ایران امروزی اند که هارا کوه هوگر و تیرک هوگر که ابرسین جزئی از آن است نیز در غرب ایران امروزی و کشور ترکیه و ارمنستان می باشند.   

 1. زرذز  zeredaz)) (منوش کوه manusa): آن کوه که منوچهر بدان زاده شد به خراسان (کرمانشاه) به مرز ترکستان (آشور) است، به ابرسین پیوسته است.  (بندهش)

 2. کوه ایر arazisa)):  به ماه (مرکند واژه مادی است که از دو واژه ( مر= ماه +  کند) است، شهری نزدیک به نخجوان در جنوب ارس, شمال باختری آذربایجان می باشد. (احمد حامی) و همدان (در کتیبه های آشوری هکمتانه پایتخت مادها است) تا خوارزم (خورآزمیا به ناحیت کرمانشاه) از کوه ابرسین رسته است. (بندهش)

 3. کوه قاف (کپک): از ابرسین رسته است،  در ارمنی کهن کاپ (kap) است. (بندهش)

 - در پهلوی (kof kapk/kof kap ) در ارمنی کهن (kap/kapk) آمده است.  نام قفقاز می تواند با این نام مربوط باشد.

 4. کوه بس شگفت: آن که به پارس است از کوه ابرسین است. (بندهش)

 5. کوه سیاهمند (syamaka): آنکه از ایشان کابل (وئه کرته) و آن ناحیت ها تا به ناحیه چین (hwcyst n) رسته است. (بندهش)  از شاخه های ابرسین است. (اوستا)

 6. کوه برفمند (vafraya): آنکه از ایشان کابل (وئه کرته) و آن ناحیت ها تا به ناحیه چین (hwcyst n) رسته است. (بندهش)  از شاخه های ابرسین است. (اوستا)

   همانطور که می بینید وئه کرته که کابل امروزی ترجمه شده است،  در غرب ایران به ناحیت جنوب بین النهرین است.

کوههای زیر همه از ابرسین, منوش و دیگر کوهها که بر شمرده شد رسته اند، زیرا داواد کوه که به (hwcyst n) پیوسته است هم از ابرسین کوه است.

 7. کوه گنابد: به همان پشت گشتاسپان است، آنجا به ریوند که خانه آذر برزین مهر است نه فرسنگ به خاوران سوی است. (بندهش)

 8. کوه کومش:  را آمد به فریاد خوانند آن است، که گشتاسپ ارجاسپ را بدان شکست داد.  به پتشخوار پیوسته است. (بندهش)

 9. کوه میان دشت: از کوه کومش گسسته است، گویند چون شکست به ایرانیان آمد، کوه میان شکست ایرانیان نجات پیدا کردند. (بندهش)

 10. کوه اسپروز:  بالای چینستان (سئن) (hwcyst n) است. (بندهش)    

-  در تاریخ بلعمی آمده است: کی کاوس به جنگ دیو سفید مزندری می رود و اسیر می شود. رستم از سیستان (زرنک) برای نجات و می آید که در شاهنامه فردوسی به هفتخوان رستم مشهور است، و به خوان ششم او به کوه اسپروز می رسد.

 - شاهنامه پس از کشته شدن ارژنگ دیو:

   چو برگشت خورشید گیتی فروز             بیامد دمان تا به کوه اسپروز

 11. کوه پهرگر:  به خراسان (خورآزمیا به ناحیت کرمانشاه امروزی) است. (بندهش)

 12. کوه دنباوند: بیوراسپ (ضحاک) به آن بسته شده از پتشخوار است، کوه کومش و گرگان (هیرکان) بدان پیوسته اند. (بندهش)

      طبق اسناد آورده شده در این کتاب کارزار فریدون و ضحاک در ناحیه کردستان امروزی بوده است، همچنین کوه دنباوند به استناد بندهش از کوههای ابرسین است،  که برابر با رشته کوههای زاگرس در غرب ایران امروز فرض شده این کوه به کوههای هیرکان پیوسته است. هیرکان از یکسو همسایه آسوری ها (ارومیه) و مرز دیگرش به دریای کاسپین است، مردمش با اران ها هم پیمان می شدند. در آذربایجان خاوری است. گزنفون می نویسد: هیرکانی ها همسایه آشوری ها و لیدی ها بودند.  همچنین در کتیبه های آشوری از کوه بیکنی یا کوه بلورین در مکان دماوند امروزی یاد شده است،  دنباوند دماوند امروزی نیست.

 13. کوه راوگ بشن: به زراود است، این جا را کلاد خوانند از دو سوی کوه و میان دره است دژ فرود آنجاست، به سبب دژ آنجا را کلاد خوانند در بوم سرخس (saraxz/siraxz/sylhc) است. (بندهش)

 14. کوه دایباد (داواد): به پارس است. به (hwcyst n) پیوسته از ابرسین است. (بندهش)

 15. کوه مرغ: به لاران است، (بندهش) به نظر میاید این کوه در ناحیه سئن ها بوده است، و لاران میتواند لارسا امروزی در بین النهرین جنوبی باشد.

 16. کوه بهستون: به سپاهان کرمینشان (klmyns n-glmyns n) است. (بندهش)  

  کوه بیستون در کرمانشاه امروزی است.  چطور ممکن است که سپاهان در شرق ایران امروز باشد؟

 17. کوه زرین: به ترکستان است (بندهش) کوه زرین در منطقه حکومت آشوریان است.

 18. کوه کومش و گرگان! ( هیرکان ): به پتشخوار کوه پیوسته است.

 19. اوسیندکوه :  به آذربایجان است (بندهش) اگر اوسیند کوه به آذربایجان است و از ابرسین کوه, چطور ممکن است یک سر ابرسین کوه در کشور چین امروزی و سر دیگر آن در سیستان و بلوچستان امروزی باشد؟

همانطور که مشاهده می فرمایید پتشخوار کوه از طریق کوههایی چون کوه دنباوند , کوه کومش , کوه هیرکان با کوه ابرسین مرتبط است و این کوه نمی تواند در شرق ایران امروز باشد.

20. پتشخوار کوه (patis-xwarh/mahist xwarrah) (مهست فرخواری کوه):

 به طبرستان و گیلان است. (بندهش)

 - در فارسی با نام کوههای جنوبی طبرستان آمده است.  طبرستان به ناحیه جنوب غربی دریای کاسپین گفته می شود. منظور از گیلان نیز میتواند شهر گیلان غرب در استان کرمانشاه امروزی باشد.

 21. کوه اسنوند (asnvant):  کوهی در آذربایجان که کیخسرو آتشکده آذرگشسب را بر آن بنا کرد در کنار دریاچه چیچست (ارومیه) است. (اوستا)

 22. کوه کوئی راس(kaoirisa): بر ایران ویج است (بندهش) ایران ویج به ناحیت آذربایجان است. (بندهش)

 23. کوه اسپندیار (sp nto.data): بر دریاچه ریوند است. (بندهش)

 24. کوه ریوند (raevand):  آذر برزین مهر بر آن نشست، به خراسان (خور آزمیا در نواحی کرمانشاه) است. (بندهش)

 25. اوشد اشتار( usi.dam/usidar na): به سیستان (زرنک) است. (بندهش)

 26. کوه کدروسپ (kadrva.aspa) دارای اسپ کهربا:  کوهی است به توس (tws str) شهر که دریاچه سوبر (subar) بر آن است، دریاچه سوبر به ابرشهر بوم (abar sahr) بر سر کوه توس است. (بندهش)

   ابرشهر بوم در مرزهای فرمانروایی رستم است،  و باید در حوالی زرنک و نیمروز محل فرمانروایی سام و خاندانش باشد.

 27. ارزور ( arazura ): به ناحیت روم است، (بندهش) پایتخت روم رومیه = مدائن است.

 28. بوم کوه (bumya/bum.kof): آنکه بر آن بوم و خانه است. (بندهش)

 29. رویشمند کوه (royisnomand/rodita): آنکه گیاه بر آن روید. (بندهش)

 30. بگیر کوه (bagir/bakir): خانه افراسیاب تور به آن است. امروزه در آن شهر رام پیروز و ده هزار شهرستان است. (بندهش)

 31. کوه بادغیس (vaiti-gaesa): به مرز بادغیس ناحیه ای پر آب و درخت است. (بندهش)

  دریا ها:

  فراخکرد:  واوروکش (اوستا و پیش نام سرزمینهای شمالی در اوستا است).

   به ناحیت نیمروز کناره هارا است،  که 3/1 این زمین را در بر دارد. از این رو فراخکرد نامیده شد که یکهزار دریا در او داشته شده است. باشد که آنها را چشمگان اردیسور و باشد که خانیگان دریا خوانند. هر دریا و آبخوان چنان است که مردی نیکو 40 روز اسب بتازد به دور آن گردد یکهزار و هشتصد فرسنگ بزرگ است. کوه اوسیندام میان دریای فراخکرد است. (بندهش)

   تعریف بالا نشانگر مجموعه ای از دریا هاست ( دریای عرب, خلیج عدن, دریای سرخ, دریای مدیترانه, دریای اژه, دریای آدریاتیک) که در شمال آنها رشته کوههایی (کوههای حجاز, کوه های لبنان, کوههای تورس و قره دنیز, کوههای آپنین) میباشند،  و در میان یکی از این دریا ها کوه یا بلندی موجود است. (شاید  قبرس)

   پودیگ (puitika): از دریاهای شورمایه ور است از همه بزرگتر است در آن جزر و مد است هم ناحیت دریای فراخکرد است،  و به آن پیوسته است. (بندهش)  در دوره ساسانی نیز با خلیج فارس تطبیق داده شده است.

   سدویس: میان فراخکرد و پهلوی پودیگ را دریایی گرفته که دریای سدویس خوانند. بند این دریا به ماه و باد پیوسته است به افزایش و کاهش ماه بر آید و فرو رود. از آن روی که گردش آن به نیمروز است بند دریای سدویس نیز به سدویس ستاره بسته است،  که دریاها و ناحیت نیمروز در پاسبانی اوست. در دریای سدویس دو باد وزد یکی فورد آهنج و یکی بر آهنج است. (بندهش)  

   توضیحات بالا مطابق با دریای عمان امروزی می باشد.

  کمرود (kamrod ): آن است که اباختر است به طبرستان (بندهش)، در دوره ساسانی  با دریای کاسپین تطبیق داده شده است.

   سیاه بن (siyaw-bun): به روم است از دریاهای کوچک آن آبگیر و دریای کیانسه است که به سیستان است در آغاز مار و سوسمار و وزغ در آن نبود و آب آن شیرین بود (بندهش)،  در دوره ساسانی با دریای سیاه تطبیق داده شده است.

رودها:

 1. ارنگ رود: آن است که گفته شد که از هارا کوه بتازد. آید به سغد بوم (به ناحیت دشت سوری مانشن آمده که با بین النهرین یکی است) که گام نیز خوانند اید و به گیپتوس بوم که مصر نیز خوانند بگذرد او را آنجا نیوگیپتوس خوانند. (بندهش)

   ارنگ رود و سغد بوم بی شک در غرب ایران امروزی هستند و منظور از مصر کشور مصر امروزی نیست احتمالا مرز های شرقی کشور مصر آن زمان همانطور که هرودوت نیز اشاره کرده است تا فلسطین امروزی بوده است. همچنین این رود از هارا کوه سرچشمه می گرفته پس هارا کوه به هیچ وجه نمی تواند رشته کوهای البرز در شمال ایران امروز باشد.

 2. وه رود: به خراسان (خورآزمیا در حوالی کرمانشاه امروزی است) بگذرد به سند بوم شود به هندوگان به دریا ریزد. او را آنجا مهران رود نامند هندوگان رود نیز خوانند. (بندهش)

   در متون قدیم چون زاداسپرم نام وه رود (veh بهرود) و اروند رود در کنار هم و در یک ناحیه آمده است   "از باختر کناره دو رود اروند و بهرود" به استناد اثبات آقای دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویج و شاهنامه فردوسی اروند رود دجله امروزی است. اگر پهلوانی ندانی زبان     بتازی تو اروند را دجله خوان وهرود در نزدیکی دجله و در غرب ایران امروزی است،  و شهرهایی که در کنار این رود از آنان نامبرده شده است: خراسان (خورآزمیا) سند بوم و هندوگان ( ساحل شمال غربی خلیج فارس) همگی در غرب ایران امروزی است.

 3. فرات رود: آن را سرچشمه از روم است به آسورستان گذرد به دجله ریزد "ستایم فرات پر ماهی را که منوچهر برای روان خویش کند و آب بسته و بخورانید" (بندهش)

   منوچهر از رود جیحون رود های بسیار کند و رود فرات را به سوی مغرب روان کرد. (تاریخ بلعمی)

   توضیحات این رود با رود فرات امروزی مطابقت کامل دارد. در این صورت: 1- رود جیحون در تاریخ ایران با رود جیحون در استان خراسان امروزی هیچ ارتباطی ندارد. 2- لغت روم در تاریخ ایران با پایتخت کشور ایتالیا, رم هیچ ارتباطی ندارد.

 4. دجله رود: از دیلمان (dilman نام سرزمینهای کهن در غرب دریاچه ارومیه تا وان) در خوزستان به دریا می ریزد. (بندهش)

 5. دایئتی رود: از ایران ویج بیاید به (dwtdt n/gwtst n) بشود پر از سوسمار است. (بندهش)

ایران ویج به ناحیت آذربایجان است. (بندهش)

 6. زنده رود: به کوه پنجستان  گذرد باز به ارنگ رود ریزد. (بندهش)

 7. هریر رود: از ابرسین کوه است. (بندهش)، کوه ابرسین به نظر قسمتی از رشته کوههای زاگرس می باشد،  چطور ممکن است هریر رود در شرق ایران و مطابق با هری رود امروزی باشد؟

 8. زیشمند رود: به ناحیه سغد (سوگود) به خجند رود باز ریزد. (بندهش)، سغد یا سوگود در بندهش به ناحیت دشت سوری مانشن آمده که با بین النهرین یکی است در این صورت زیشمند رود در بین النهرین است، و چون به خجند رود باز می ریزد خجند رود و اسامی که در اطراف آن آمده است همگی در نواحی بین النهرین می باشند.

 9. خجندرود: به میان سمرقند و خرنمانه برود او را رود جخشر خوانند. (بندهش)، سمرقند و خرنمانه  اسامی از شهرهای بین النهرین بوده اند.

 10. مرو رود: فرهمند به خراسان (خورآزمیا) است، از ابرسین کوه بتازد. ( بندهش)، ابرسین کوه = زاگرس است،  خراسان و مرو اسامی شهرهایی در نزدیکی کوههای زاگرس در غرب ایران امروز می باشند.

 11. بخل رود: از ابرسین کوه (کوههای زاگرس ) بامیان آید به وهرود (وهرود نزدیک رود دجله است) ریزد. ( بندهش)

 12. سپید رود: به آذربایجان است. (بندهش)

 13. ترت رود:  ترتر رود که کور نیز خوانند از دریای سیراو (شاید سوان در ارمنستان) بیاید و به دریای گرگان! (هیرکان) ریزد. (بندهش) 

 14. زهابک رود: رود دز آن است که از آذربایجان بیاید به پارسوا ریزد. (بندهش)

 15. اوله رود: را سرچشمه از سپاهان است به خوزستان بگذرد به دجله فراز ریزد. او را در سپاهان مسرگان رود خوانند. (بندهش)

 16. هراز رود: به طبرستان است آن را سرچشمه آبها از کوه دنباوند است. (بندهش)

 17. تورمیه رود: به وهرود باز ریزد. (بندهش)

 18. وندیش رود: آن است که به پارس است که سکان نیز خوانند.

 19. کاسه رود: به آب توس شهر بیاید. آن را آنجا کسف رود خوانند. این همان رود وه است که آنجا کاسه خوانند. در سند نیز کاسه خوانند. (بندهش)، اگر کاسه رود همان رود وه است، باید در نزدیکی دجله باشد. لغت کاسه نیز که ریشه از نژاد کاس های ایرانی در شمال و غرب ایران امروز دارد، تائیدی بر غرب بودن این رود دارد. حال اگر کاسه رود از توس شهر و سند می گذشته پس هر دو شهر محلی در غرب ایران امروزی بوده اند.

 20. واتئنی رود: به سیستان (زرنک) است، و سرچشمه آن کیانسه بود. (بندهش)

 21. مهین رود: که چهرمهین آب است به گنگ دژ است. (بندهش)

 22. دارابه رود: به ایران ویج است. (بندهش)

   مرزهای مشترک در تاریخ ایران

   مرز مشترک توران و روم:

   در تاریخ بلعمی آمده است: در جنگ کی خسرو و افراسیاب، افراسیاب بگریخت و از حد ترکستان به حد روم شد، (پس روم و ترکستان توران مرز مشترک داشتند، و تورانیان در غرب ایران بوده اند). شاهنامه فردوسی به زمانی که رستم و ایرانیان انتقام سیاوش را از تورانیان می گرفتند:

     همه غارت و کشتن اندر گرفت                همه بوم و بر دست بر سر گرفت

     زتوران زمین تا به سقلاب روم                ندیدند یک مرز آباد و بوم

            همچنین برای کاموس تورانی آمده است:

            ز مرز سپنجاب تا مرز روم              سپاهی که بود اندر آباد بوم

   بعد از کشته شدن افراسیاب کی خسرو سپاه را از آذربایگان بازگردانید، (آنجا چه کار می کرده اگر تورانیان در شرق ایران بوده اند؟ آذربایگان در شمال غربی ایران است.) و به پادشاهی و مملکت خویش بازآمد به خراسان (نجران) و به بلخ. (تاریخ بلعمی)

   مرز مشترک تورانیان با سلیمان در حجاز یمن و سبا:

      و از پس کیقباد پسرش بود کیکاوس و ملک عجم همه او داشت و حد مشرق از سوی ترکستان افراسیاب، (شرق ترکیه امروز) داشت.  و هر چه از پی آن بود همه تا ناحیت حجاز و سبا و یمن و حد مغرب سلیمان را بود. (تاریخ بلعمی)

   آب زره مرز مشترک مصر, بربر,مکران, توران:

   شاهنامه فردوسی  به زمان کی کاوس (آب زره):

             همی راند تا در میان سه شهر                    زگیتی برین گونه جوینده بهر

             به دست چپش مصر و بربر به راست            رهش در میانه بدانسو که خواست

             به پیش اندرون شهر هاماوران                   به هر کشوری در سپاهی گران

             خبر شد بدیشان که کاوس شاه                    بر آمد به آب زره با سپاه

   و جای دیگر زمانی که کی خسرو, افراسیاب را در توران زمین دنبال میکرد:

            مرز ایران --> جیحون --> سغد و کشانی + صد فرسنگ --> گل زر یون --> بهشت دژ --> چین -->  مکران --> آب زره (دریای ژرف) + هفت ماه --> کنگ دژ

   و نامه او به کی کاوس:

             کشیدم لشکر به ماچین و چین                     وزان روی رانم به مکران زمین

             و از آن پس از آب زره بگذرم                     اگر پاک یزدان بود یاورم

  (آب زره در میان سه کشور مصر و بربر و شام! = آب زره پس از چین و مکران!)

   همچنین کی کاووس :

             از ایران بشد تا به توران و چین                  گذر کرد از آن پس به مکران زمین

             ز مکران شد آراسته تا زره                       میان ها ندیدند بند و گره

             شه بربرستان بیاراست جنگ                      زمانه دگرگونه تر شد به رنگ

             چو آمدش از شهر بربر گذر                        سوی کوه قاف آمد و باختر

   (از تهران تا پکن حدود 6000 کیلوتر است + مکران + زره تا برسد به بربرستان این غیر ممکن است! مکران, بربر, چین و توران آب زره همه در غرب ایران امروز است).  بربر به زبان سومری نام آفتاب است بابلی ها به "ه تی ت" (کاسها) بربر میگفتند. (احمد حامی)

   توران و سکستان = سرزمین سکا ها به ناحیت دریای سیاه:

   تورانیان به زمان کینه کاموس می گویند :

             ز چین و ز بربر سپاه آوریم                        که کاموس را کینه خواه آوریم

             ز برگوش و سگسار و مازندران                 کس اریم با گرزهای گران

       مرزهای توران و تازیان شاهنامه فردوسی:

             رود تازیان سوی توران زمین!                    کند خارسان مرز ماچین و چین

   مهراب کابلی پدر رودابه زن رستم:

             آبا آنکه مهرآب از این پایه نیست                 بزرگ است و گرد و سبک مایه نیست

             همانست کز گوهر اژدهاست                       و گر چند بر تازیان پادشاست

   (مهراب کابلی پادشاه تازیان! پس کابل در غرب ایران است)

   مرز ایران و روم:

   لهراسب بخترشه میگویید ولایت زمین عراق و شام و یمن تا در مغرب همه تورا و اهواز نیز تا در روم همه تورا. (تاریخ بلعمی)

    به زمان ملک منوچهر، وجای ملک عجم به زمین بابل بود، آنجا که امروز بغداد است و شهرهای اهواز و کوه(کرد) و بصره و گروهی به زمین پارس نشستندی و زمین مصر از ملک او بیرون بود و از زمین شام و حجاز و یمن اندر ملک او بود. (تاریخ بلعمی)

   مرز هند, یمن و تورانیان به زمان ایرج:

    در زمان پادشاهی ایرج به یمن اندر ملکی بود او را رایش از بهر آن خواندندی که بسیار غنیمتها بیاورد و جنگها کرد و پادشاهی او تا زمین هندوستان برسید،  و با ایشان جنگ و کشتن کرد و خواسته ها و بردگان از زمین هندوستان بیاورد، (هند و یمن مرز مشترک داشتند). و باز از یمن به کوه طی بیرون آمد و به عراق آمد به ناحیت انبار و موصل و به آذربادگان شد و این زمینها همه به دست ترکان (تورانیان) اندر بود، (مرز یمن و تورانیان به زمان ایرج). (تاریخ بلعمی)

   مرز ارمنستان و توران:

   شاهنامه فردوسی دادخواهی ارمانیان (ارمنیان) از کی خسرو:

   سر مرز توران در شهر ماست                    به یک روی از ایشان به ما بر بلاست

   سوی شهر ایران یکی بیشه بود       که ما را بدان بیشه اندیشه بود

انوش راويد