دکتر خسرو خزاعي در مورد زرتشت
پرسش: آيا زرتشت "يکتا پرست بود"؟
پاسخ: واژه "يکتا پرست" را چندی از نويسندگان با واژههای "يکتا شناس" و "يکتا گرا" اشتباه کردهاند و اين اشتباهي است بسيار بزرگ. ما بايد نخست از خود بپرسيم آيا يکتا پرستی به خوشبخت زيستن انسانها، جانوران و گياهان که آرمان زرتشت است کمک ميکند؟ زمانی که کتابهای تاريخی را ميخوانيم، ميبينيم که بزرگترين کشتارها و خونريزيهای تاريخ بشری بوسيله "يکتا پرستان"انجام گرفته.
جنگهای صليبی ميان يکتا پرستان مسيحی با يکتا پرستان مسلمان، جنگهای مذهبي ميان يکتاپرستان کاتوليک با يکتاپرستان پروتستان، جنگهای مذهبی ميان يکتاپرستان سنی و يکتاپرستان شيعه، کشتار وحشتناک ۱۲۰۰۰۰ "کترها " به وسيله يکتا پرستان کاتوليک در سده سيزدهم در جنوب فرانسه به فرمان پاپ که آنها را به دوگانه گرايي متهم کرده بود، جنگهای بي پايان ميان يکتا پرستان مسلمان با يکتا پرستان يهودی، کشتار يهودی يکتا پرست به وسيله مسيحيان يکتا پرست، سنگسار و سوزاندن مردمان بي گناه در ميدانهاي شهر به وسيله يکتا پرستان مسيحی و مسلمان. در ۲۰۰۰ سال گذشته بيش از سد مليون کشته به جا گذاشته.
آيين زرتشت آيينی است "يکتا گرا". واژه "يکتاگرا" با پسوند ديناميک "گرا" درست شده که از "گرايش" ميآيد يعنی حرکت از يک نقطه به نقطه ديگر. چون آيين زرتشت آيينی است ديناميک و هميشه در حال نو سازی و نو آوری و نو شدن بنابراين واژه يکتاگرا نمايانگر اين آيين است. پيروان اين آيين، با کار و کوشش خود که بر پايههای انديشه نيک، گفتار نيک و کردار نيک و با سرکوب کردن دروغ و ريا و خرافات انجام ميشود به سوی يگانگي و به سوی اهورا مزدا گام بر ميدارند تا با او يگانه شوند،تا با او يکتا شوند. بنابراين آيين زرتشت آييني است يکتا گرا و يکتا شناس.
پرسش: پس اگر رابطه "پرستش" ميان اهورا مزدا وآفريدگان او وجود ندارد پس چه رابطه ديگری ميتواند باشد؟
پاسخ: در آيين زرتشت به هيچ روی اين رابطه وجود ندارد. تنها رابطهای که ميان انسانها (و به طور کلی جانداران) و خدای آنها يعنی اهورا مزدا وجود دارد رابطهايست که بر بنای دوستی درست شده.
پيروان اين آيين با اهورا مزدا همچون يک دوست گفتگو ميکنند. کسی از اهورا مزدا نميترسد و لرزه به اندامش نميافتد چون اهورا مزدا جز مهر و نيکی و بخشش چيز ديگری نميشناسد. او ميداند که جهانی که او درست کرده جهانی است در حال پيشرفت و تکامل. و هدف او از آفرينش انسانها اين بوده که در بهتر ساختن اين جهان به او کمک کنند. به انسانها خرد داده،انديشه داده تا او را در خوشبخت ساختن جهان ياری دهند. او با خرد بی پايان خود، راستی و درستی را آفريده. او نيروی چيرگی به سهشهای ويران کننده را آفريده، او آرامش درونی را آفريده، او رسائی و تکامل را آفريده و سرانجام او زندگي جاودانی را در نور و خوشبختی به مردمان ارمغان داده، چنين خدائی نيازی به پرستش و به بردگی کشيدن آفريدههای خود ندارد.
پرسش: کتاب مقدس آيين ايرانيان چيست؟
پاسخ: کتاب مقدس آيين ايرانيان "گاتها" میباشد. تمام پژوهشهای زبانشناسی و تاريخی نشان ميدهد که واژه به واژه اين کتاب بدون کوچکترين تغیيری ۳۷۴۳ سال پيش از زبان زرتشت بيرون آمده. "گاتها" که بمعنی "سروده" ميباشند، ۱۷ بخش از ۷۲ بخش«اوستا» را درست ميکنند.
اين ۱۷ بخش، که بخشهای ۲۸ تا ۴۵ از اوستا را درست ميکنند تنها نوشتاری است که از زرتشت به ما رسيده. بقيه ديگر بخشهای کتاب اوستا، از نوشتارها و تفسيرهای پراکندهای درست شده که سدهها پس از مرگ زرتشت بوسيله ديگران نوشته شده و اين در زمانهائی بوده که زبان گاتها از يادها رفته بود. بنابراين در اوستا مطالبی نادرست وجود دارد که بايد به آن توجه داشت.
اين ۱۷ بخش گاتها را موبدان بعنوان سرودههای مقدس از بر کرده و در درازای بيش از ۳۰۰۰ سال با فداکاری از نسلی به نسل ديگری سپردند تا به ما رسيده. در اين کتاب از يک خدا نامبرده شده و آنهم اهورا مزدا است. اهورا مزدا يعنی آفريننده جهانی که بر پايههای خرد پی ريزی شده.
تمام هدف و آرمان گاتها را ميشود در يک جمله خلاصه کرد: خوشبخت ساختن کره زمين و تمام جانداراني که در آن زندگي ميکنند، يعني زنان، مردان، جانوران و گياهان. اگر کسي - و تمام پژوهشگران به اين نتيجه رسيدهاند - زندگی خود را به قوانينی که در گاتها نوشته شده هماهنگ کند، هيچ ترديدی نيست که نه تنها او زندگی آرام و خوشبختی برای خود درست خواهد کرد بلکه در خوشبخت سازي اطرافيان خود هم سهم بسياري خواهد داشت. و همانگونه که گاتها ميگويند "تنها در خوشبختی و شادماني و خوشبخت سازی ديگران است که ميشود به اهورا مزدا رسيد.
پرسش: چرا ايرانياني که تازگي به هندوستان رفتهاند، و مايل به ورود به آيين زرتشت هستند، پارسيان هند که خود زرتشتی میباشند از زرتشتی شدن آنها جلوگيری ميکنند؟
پاسخ: دليل آن تاريخي است. پارسيان هند که خود از ايرانياني هستند که پس از تسخير ايران بوسيله عربها، به هندوستان پناهنده شدند، دين خود را به هندوستان بردند که بازمانده دوران آخر زمان ساسانيان بود. آن دين آميختهای بود از دينی بنام زوروانی که مغان، رهبران دينی آن را درست ميکردند، و از آيين زرتشت که دوران سراشيبي خود را ميپيمود. آنها به کشوری پناهنده شدند که در آن سيستم "کاست" يعنی طبقه بندی اجتماعی شديدی وجود داشت. و چون آنها در هيچ يک از اين طبقههای اجتماعی برای خود نتوانستند جائی پيدا کنند، بنابراين ناگزير شدند با هم زندگي کرده و ميان خود ازدواج کنند. با اين حال اين ايرانيان پناهنده به هند توانستند موفقترين، طبقه اجتماعی، چه از ديدگاه اقتصادی، چه از ديدگاه علمی و چه از ديدگاه سياسی در هند بشوند. اين موفقيت چشم گير همه جانبه بر روحيه "کاست" بودن هندی آنها افزوده شد و آنها درها را بيش از بيش بر روي خود بستند. و به صورت يک "باشگاه در بسته ثروتمندان" در آمدند. ميليونها هندی بي سر و سامان چشم براه بودند که درهای اين باشگاه را شکسته و بدرون آن بروند و از امنيت اجتماعي آن استفاده کنند و "پارسيان" هم بيم آن داشتند که با ورود هنديان، آيين وهويتی را که آنها در درازاي بيش از ۱۰۰۰ سال از آن نگهباني کرده بوده در هم شکسته شود و آنها را در جامعه يک ميليارد نفري هند غرق و نابود کند. بنابراين هيچ کس را حتی برای زرتشتی شدن ميان خود راه ندادند، و اين روش تا کنون باقی مانده.